در جمعهای خانوادگی حاضریم از اتفاقات ریز پسرخاله و دخترعمه صحبت کنیم تا ارائه نظر و راهکار درخصوص فلان مشکل اقتصادی و حل معضل روابط بین کشورها، اما لحظهای را درخصوص یکی از کتابهای مطالعه شده خود صحبت نکنیم. البته روی این کلام با افرادی نیست که مطالعهای ندارند؛ چون آنها دیگر شانه خود را از زیربار مسئولیت صحبت و تبلیغ کتاب و کتابخوانی حسابی خالی کردهاند. دیروز در گروه دانشآموزان خود سؤالی را مطرح کردم. از آنها پرسیدم بچههای گلم کتاب هم میخوانید؟ یکی از آنها به شوخی پاسخ داد که بله، البته اگر منظورتان کتاب درسی است که زیاد میخوانیم؛ یکی را میخوانیم و کنار میگذاریم و مشغول دیگری میشویم و کل زمانمان را با آنها سپری میکنیم. از اینکه دانشآموزان جوانم نگاهی که به کتاب و کتابخوانی دارند در چهار عدد کتاب درسی خلاصه میشود که اگر اجبار پشتش نبود، شاید اصلاً همینها را هم نمیخواندند، بسیار ناراحت شدم. در دیداری که رهبری با دانشجویان داشتند یک تکهکلام ویژه را با آنان مطرح فرمودند که شما دانشجویان متأسفانه کتاب نمیخوانید... و این خلاصهای از یک اتفاق مصیبتبار در جامعه ماست.
مقاممعظم رهبری سالهاست که به دنبال ترویج فرهنگ کتابخوانی خصوصاً در بین جوانان هستند. تقریظهای ویژه ایشان روی کتابهای مختلف و حضور در نمایشگاههای کتاب و توصیه دائمی به کتابخوانی از این موارد است، اما یکتنه نمیشود این بار سنگین را برداشت. البته جای امیدواری دارد که فرد اول کشورم با این همه مشغله پرچمدار کتابخوانی است. سالهاست با وجود فرهنگ نسازیهای ویژه و مشغولیاتی که ضدفرهنگیها از قبیل ابزارهای رسانهای برای مردم کشورم ساختهاند، دیگر حال و حوصلهای برای مطالعه نیست.
وقتی پای صحبت برخی قدیمیها مینشینی، از کلام دلنشینشان لذت میبری. همین است دیگر دوستی با کتاب، یار دیرینهشان، شیوه تکلم و ارتباطشان را بهگونهای متفاوت از سایرین رقمزده است. قدیمیهای ما که رسانهها آنها را به خود مشغول نکرده، تنها یار غارشان همین کتاب و روزنامههای اطرافشان بود. حکم معلم ادبیات و هنر و رهبر جنبشهای انقلابیشان را اجرا میکرد. حالا نمیدانم همین رسانههای ارتباطی به دلیل سرعت بالایی که در انتقال اطلاعات دارند، گوی سبقت را از کتابها ربودهاند و دیگر هیچکدام از ما حوصله جستوجو در فضای کتابها را نداریم. شاید برای همه ما بارها اتفاق افتاده است که به مشکلی برخورد کرده باشیم. به نظرتان برای حل مشکل خود به کجا مراجعه خواهیم کرد؟ یا در موتورهای جستوجوگر خواهیم گشت یا اینکه سرگردان و حیران به دنبال مشاور یا یک فرد امین میگردیم که مشکلمان را با او بازگو کرده و از او راهحل بگیریم، غافل از اینکه میتوانیم همین مسئله را با جستوجو در کتابها به راحتی حل کنیم. کتابها میتوانند یک مشاور و معلم امین باشند یا حتی در غمگینترین لحظات یار غار ما باشند، آنها بسیار راز نگهدار هستند.
آنچه معضل امروز ما در کتابخوانی و قاتلی خاموش برای کتاب است، این است که چشمهایمان دیگر به دنبال کلمات نمیگردند و فضای ذهنی ما با تصاویر چندبعدی رسانهای انس گرفتهاند. در هیاهوی زندگیها مطالعه کتاب از حوصلهمان خارج شده است. وقتی با چند کلیک بهراحتی به نتیجه میرسیم؛ فارغ از مطلوب بودن یا نبودن نتیجه، دیگر به دنبال ورق زدن و جستوجو نیستیم. غافل از اینکه آنچه در کتابخوانی برای ما میماند، تغذیه روح است. کتاب آرامش روحی خاصی را به ما تزریق میکند. شخصیتهایی که خود را با کتاب مأنوس میبینند، از سلامت روانی بالایی برخوردارند. تورق کتاب و دیدن کلمات فرصت ویژهای را برای تفکر به انسان میدهد و همانا تفکر، رشد و بالندگی انسان را به وجود خواهد آورد. انسان با جستوجو در فضای رسانهای شاید سریعتر به نتیجه برسد، اما همین سرعت، فرصت اندیشیدن و تحلیل و بررسی را از او خواهد گرفت. آری ما انسانها با همین فاصلهای که از یار صمیمیمان کتاب گرفتهایم، بیشتر به افرادی تبدیل شدهایم که منتظر یک خوراک آمادهایم تا بدون زحمت تحلیل، آن را هضم کنیم. این انسان فستفودی کمکم ذهن خود را در مسیری قرار میدهد که دیگر حتی نمیتواند برنامهای برای آن داشته باشد که چگونه مطالب را کنار هم بگذارد و در پایان یک خوراک اینچنینی یا آنچنانی به جامعه تحویل دهد، بلکه بیشتر به دنبال خوراک آماده دیگران است، حال طعمش هر چه میخواهد باشد.
درد امروز ما همین فستفودی شدن ذهنمان است که حوصله درست کردن یک قورمهسبزی جاافتاده را نداریم. حاضریم خوراک را از فضای بیاعتماد رسانه بگیریم، اما سراغ فضای مطمئنتر کتاب نرویم.