اثر تاریخی- روایی «تاریخ سرّی جنایتهای استالین»، توسط الکساندر آرلوف تألیف شده و دکتر عنایتالله رضا، به ترجمه آن پرداخته است. این اثر که از سوی انتشارات کتابسرا، روانه بازار کتاب شد، در صدر خود مقدمهای از مترجم دارد. او در بخشی از این دیباچه، چنین آورده است:
«راستی چه بسیار بودهاند دولتهایی که مردم کشورهایشان، از وجود دولتمداران رنج میکشیدند و خوندل میخوردند، ولی همین دولتها، مظهر آمال و آرمان کسانی از دیگر کشورها به شمار میرفتند. در حالی که مردم شوروی هزار هزار اعدام و روانه اردوگاههای شکنجه و مرگ میشدند، هزاران جوان کمونیست در اسپانیا و دیگر کشورهای جهان، نظام دهشتبار استالینی را، مظهر آمال و آرزوهای خویش میپنداشتند و با نهایت صداقت و صمیمیت، جان خود را در راه پندارها و تصورات واهی خویش فدا میکردند، در حالی که مردم آلمان در معرض تهدید گشتاپو بودند، نظامهای فاشیستی هیتلر و موسولینی در مفکره جوانان بسیاری کشورها از جمله اسپانیا، جاذبه دیگری داشت. از این رو کمونیستها و فاشیستها، برابر یکدیگر صفآرایی کردند. حاصل این جنگ، چیزی جز ویرانی اسپانیا، کشتار عظیم مردم و غارت این کشور نبود. چون از غارت سخن به میان آمد، جا دارد توجه خوانندگان به نکتهای بسیار مهم معطوف گردد. هنوز اندکی از آغاز مأموریت ژنرال آرلوف در اسپانیا نگذشته بود، که تلگرام رمزی از سوی استالین توسط یژوف رئیس سازمان امنیت وقت شوروی، به وی مخابره شد. یژوف طی تلگرام مزبور چنین خاطرنشان نمود: من دستور رئیس را به شما ابلاغ میکنم، باید ترتیب حمل ذخایر طلای اسپانیا به شوروی از سوی شما داده شود، برای این منظور از کشتیهای شوروی استفاده کنید، عملیات باید محرمانه انجام شود، اگر اسپانیاییها رسیدی خواستند، ندهید. از امضای هر گونه مدرک خودداری کنید!... تلگرام با امضای مستعار ایوان واسیلویچ، اسم رمز استالین بود. ژنرال آرلوف به تهیه اسناد و مدارک جعلی، برای خود پرداخت و خود را به نام بلاکستون نماینده بانک ایالات متحده امریکا و مأمور مخفی روزولت رئیسجمهور آن کشور معرفی کرد، تا در صورت لزوم چنین وانمود کند که قصد او انتقال طلاهای اسپانیا به ایالات متحده امریکا است. بدین روال آرلوف پس از سه شبانهروز تلاش و فریفتن نماینده دولت جمهوریخواه اسپانیا، از طریق دستیاران اسپانیایی و کمونیست خویش، که آماده هر گونه خدمت به قبله آمال بودند، طلاهای اسپانیا را به کشتیهای شوروی حمل کرد. کمونیستهای بیچاره و جمهوریخواهان بینوا در حالی که به میهن خویش خیانت میورزیدند، خود را قرین افتخار میپنداشتند و گمان داشتند تا بزرگترین خدمتها را به میهن انجام میدهند. بدین روال ۷۵۰ هزار کیلوگرم طلای اسپانیا را، در ۷ هزار و ۹۰۰ صندوق بار کردند و در چهار کشتی شوروی جا دادند. یک هفته بعد طلاها، به بندر ادسا در کرانه دریای سیاه رسید و از آنجا با قطار و تحت حفاظت مأموران سازمان امنیت شوروی به مسکو حمل شد. پس از رسیدن طلاها، استالین اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (پولیت بورو) را، فراخواند و مراتب را ضمن ابراز مسرت به آنان اطلاع داد. دیکتاتور شوروی ضمن صحبت گفت: هرگاه اسپانیاییها پشت گوش خود را ببینند، طلاها را نیز خواهند دید! آیا ۱۱ تُن طلای ایران نیز، همین سرنوشت را نداشت؟ مگر استالین از واگذاری طلای ایران، به دولت دکتر مصدق امتناع نورزید؟ هزینهای که ایران برای ارتشهای متفقین در دوران جنگ دومجهانی صرف کرد، به حساب ۱۱ تُن طلا محاسبه شد و در شرایطی که دولت مصدق سخت نیازمند بود، استالین از پرداخت آن امتناع ورزید...».