کد خبر: 1070770
تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۱

زن میانسال که برای تصاحب ارثیه شوهرش در جریان سناریوی ساختگی دخترش را در کمپ ترک اعتیاد حبس کرده‌بود ماجرا را شرح داد.
به گزارش جوان، چندی قبل مردی وارد اداره پلیس تهران شد و ناپدید شدن همکارش را گزارش داد. او گفت: من در یک شرکت مهندسی مشغول کار هستم. روز گذشته همکارم که خانم مهندس جوانی به نام شیوا است، شرکت را برای رفتن به خانه مادرش ترک کرد. پدر شیوا مردی ثروتمند بود که به تازگی فوت شده‌بود. شیوا می‌گفت بعد از فوت پدرش ارثیه زیادی به او می‌رسد و روز گذشته برای حرف زدن در این باره به خانه مادرش رفت. او از من و همکارانم خواست اگر امروز به شرکت برنگشت حتماً پلیس را از ماجرا با خبر کنیم. شیوا احتمال داده‌بود برسر ارثیه اتفاقی شوم برایش رقم بخورد برای همین چند ساعت بعد از رفتن شیوا بار‌ها با تلفن همراهش تماس گرفتیم که خاموش بود. وقتی امروز سر کار حاضر نشد تصمیم گرفتم پلیس را از ماجرا با خبر کنم. بعد از مطرح شدن شکایت به دستور قاضی محمدرضا صاحب‌جمعی، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تیمی از کارآگاهان اداره ۱۱ پلیس‌آگاهی تهران وارد عمل شدند. در حالی که بررسی‌ها جریان داشت زن جوانی به اداره پلیس رفت و اولین سرنخ را به دست پلیس داد. او گفت: من به مصرف مواد مخدر اعتیاد داشتم و مدتی در یک کمپ ترک اعتیاد بستری بودم. چند روز قبل مأموران کمپ زنی جوان را در کمپ بستری کردند که مدعی بود به مصرف مواد اعتیاد ندارد و مأموران او را ربوده و در کمپ حبس کرده‌اند. او گفت: مهندس است و قربانی توطئه مادرش شده که بر سر ارثیه رقم خورده است. امروز که قرار بود از کمپ مرخص شوم از من خواست ماجرا را به پلیس خبر دهم.
بعد از مطرح شدن گزارش، مأموران پلیس اطلاعاتی را که زن جوان در اختیارشان قرار داده بود بررسی کردند و متوجه شدند این زن همان شیوا است که همکارش گم شدن او را به پلیس گزارش داده بود، برای همین کارآگاهان پلیس با حضور در کمپ خانم مهندس را نجات دادند. او درشرح ماجرا گفت: مدتی قبل پدرم فوت شد و ارثیه زیادی برای من به جا گذاشت. وقتی درباره تقسیم ارثیه با مادرم حرف می‌زدم متوجه شدم که نقشه‌ای در سر دارد برای همین روزی که قرار بود به خانه‌اش بروم و در این باره حرف بزنیم احتمال دادم بخواهد نقشه‌اش را عملی کند، برای همین همکارانم را از ماجرا با خبر کردم. خانم مهندس در شرح ماجرا گفت: آن روز مادرم تماس گرفت و خواست سکه و طلاهایم را به او بدهم تا به من پول نقد بدهد. همچنین خواست به خانه‌اش بروم تا درباره میراث پدرم حرف بزنیم. وقتی مقابل خانه‌اش رسیدم ناگهان چند مرد و یک زن به من حمله کرده و من را به زور سوار یک ماشین کرده و به یک کمپ منتقل کردند. آن‌ها من را در اتاقی حبس کردند. هرچه گفتم که اعتیاد ندارم به حرفم توجه نکردند تا اینکه با کمک زنی که در حال مرخص شدن از کمپ بود توانستم از پلیس کمک بگیرم.
در شاخه دیگری از تحقیقات مأموران پلیس با بررسی دوربین‌های مداربسته متوجه شدند که حرف‌های خانم مهندس درست است برای همین به دستور بازپرس مادر او به همراه مدیر کمپ و افراد آدم ربا بازداشت شدند.
زن میانسال در شرح ماجرا گفت: وقتی متوجه شدم با فوت شوهرم میراث زیادی به دخترم می‌رسد تصمیم گرفتم آن را تصاحب کنم برای همین از مدیر یک کمپ خواستم برای مدتی دخترم را در کمپ حبس کند تا در فرصت مناسب بتوانم با سند‌سازی اموال شوهرم را به نام خودم منتقل کرده و آن را به فروش برسانم که فرصت این کار را پیدا نکردم.
به دستور بازپرس جنایی تحقیقات بیشتر در این باره جریان دارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار