خداوند تبارک و تعالی انسان را آفرید و نشانه احسنالخالقین گردانید. از روح خود در آدمی دمید و قدرت تعقل و تفکر را به او عطا کرد تا خویشتن خویش و خود حقیقیاش را بشناسد. بیتردید خودشناسی مقولهای است که تنها درباره انسان مصداق پیدا میکند و تا زمانی که انسان خودش را نشناسد، به سعادت و رستگاری نمیرسد. دین مبین اسلام تصویری جامع از مسیر رسیدن به این شناخت را ارائه داده است.
برای موجودی که به صورت فطری خود را دوست دارد، کاملاً طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو خودشناسی، نیازی به دلیلهای پیچیده ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایی که در کمال و سعادت آدمی مؤثر نیست، امری غیرطبیعی و انحرافآمیز است که باید علتش را جستوجو کرد و راه نجات از آن را شناخت.
در بحث خودشناسی این پرسش اساسی وجود دارد که مقصود از «من» و «خود» چیست؟ در پاسخ باید گفت هویت انسانی از دوگونه واقعیت ترکیب شده است؛ واقعیت مادی و طبیعی که همان بدن و جنبههای این جهان اوست و واقعیت مجرد و فرا طبیعی که همان جهت معنوی و روحانی انسان است؛ جهتی که دارای شئونی همچون نفس، روح، قلب و عقل میباشد.
اما روشهای مطالعه در خود چیست؟ در این زمینه به دو نوع مطالعه نیاز است: مطالعه علمی درباره خودشناسی که بهترین آموزهها در این رابطه را در قرآن مجید و سپس در احادیث پیشوایان و همچنین در کتابهای موثق انسانشناسی و خودشناسی میتوان یافت. روش دوم مطالعه عینی است؛ یعنی تفکر و تأمل در وجود خویشتن، شناخت محاسن و معایب و محاسبه نفس خویش. یقیناً هر چه آدمی بیشتر به اخلاق و کردار خود بیندیشد، بیشتر خود را خواهد شناخت. در این رابطه انسان، چون طبیبی حاذق باید بیماریهای نفس خویش را دریابد و با مهارت و جدیت به درمان آن بپردازد. اینگونه خودشناسی اساسیترین رکن خودسازی و عروج به مقامات بلند معنوی است؛ زیرا کسی که فاقد آن باشد عمری را در غفلت و بیخبری سپری خواهد کرد و چه بسا به سرای آخرت بشتابد بدون آنکه ره توشهای به همراه داشته باشد.
یکی از مهمترین راههای خودشناسی آشنایی و پذیرش نقصهای خود است. ترس و وحشت از اعتراف به نقایص خود باعث میشود انسان بر واقعیت درونی خود پرده افکنده و نسبت به رفع آن نکوشد.
بیتردید انتظار ما از خودشناسى، صرفاً منحصر به این نیست که مقصد را به ما نشان دهد بلکه انتظار داریم مسیر حرکت را نیز به ما معرفى کند. مسیر حرکت وقتى روشن مىشود که بتوانیم افعال مناسب براى رسیدن به مقصد را شناسایى کنیم. هر فعلى که ما انجام مىدهیم یک یا چند بعد از ابعاد وجود ما را تحت تأثیر قرار مىدهد. برخى از افعال به پرورش بُعد علمى و تکامل قوه عاقله ما کمک مىکند و برخى به اعتدال قوه غضبیه و شهویه ما یارى مىرسانند. اگر کسى بداند کدام افعال ابعاد وجودى او را به اندازه مناسب پرورش مىدهد تا او بتواند به مقصد نهایى برسد، در واقع راه را مىشناسد. بنابراین کسى که راه را نمىشناسد افعال مناسب براى رسیدن به مقصد را نمىداند. گاهی انسان آنچنان در زندگی این جهان و خود طبیعی، نیازها و خواستههای آن غرق میشود که خود حقیقی و معنویاش را فراموش میکند. بزرگترین غفلتی که انسان بدان دچار شده است، غفلت از خود حقیقی و معنوی خود است. خود ملکوتی در حقیقت گمشده اصلی انسان در زندگی است. انسان اگر خودش را بیابد و به ارزشهای وجودی خود پی ببرد، به هر کمالی که دستیافتنی باشد خواهد رسید. رسیدن به کمال مطلق الهی نیز ابتدا در گرو یافتن و سپس ساختن خود انسانی است.
حضرت علی (ع) در روایتی به این حقیقت اشاره کرده و فرموده است: «عجبت لمن ینشد ضالته، کیف لا ینشد نفسه: از آدمی در تعجبم، زیرا او اگر چیز کوچکی را گم کند، ممکن است برای یافتن آن تلاش فراوان کند، ولی خودش را گم کرده و برای یافتن آن تلاشی نمیکند.»
قرآن فراموش کردن خود را نتیجه فراموش کردن خدا برمیشمارد و میفرماید: «و لا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم: مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند. پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.» قرآن در تلاش است که انسان «خود» را کشف کند. آن «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده میشود و با شناختن آن «خود» است که (انسان) احساس شرافت و کرامت میکند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر میشمارد. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «در شگفتم از کسی که خود را نمیشناسد، چگونه میتواند پروردگارش را بشناسد.»
انسان در سیر تکامل روحی سه مرحله را طی میکند: خودشناسی، خودیابی و خودسازی. ۱) خودشناسی: پیش از هر چیز لازم است انسان بدین موضوع پی ببرد که وجود او آمیزهای از بدن مادی و حقیقتی دیگر به نام نفس (روح) است که از آن به من یاد میکند. وانگهی، همین بخش از وجود او جاودانه خواهد ماند. ۲) خودیابی: در رهپویی به کمال حقیقی، تنها شناخت خود کافی نیست؛ چراکه این شناخت در اثر توجه بیش از اندازه به امور دنیوی و نیازهای جسمانی، دستخوش غفلت و فراموشی قرار میگیرد. از این رو، انسان نباید بسان اشخاص عادی، تنها در مواقع اضطرار مانند غرق شدن و سایر حوادث طبیعی به خود توجه پیدا کند، بلکه با فاصله گرفتن نسبی از امور مادی، برای توجه به خود حقیقی و نیازهای آن، برنامهای مستمر داشته باشد و راهکار شاخص این مهم، شستوشوی گرد و غبار نشسته بر جان آدمی در آب زلال عبادت است. ۳) خودسازی: با گذار از دو مرحله پیشین، یعنی خوشناسی و خودیابی، به مرحله سوم یعنی خودسازی میرسیم که دوریگزینی از کجروی و گناه و نیز انجام اعمال صالح، پایه اصلی آن را تشکیل میدهد.
همه انتظاراتى که از خودشناسى داریم تا ما را به خودسازى قادر سازد، در روایات مورد توجه قرار گرفتهاند و معصومین (ع) این آثار را بر خودشناسى مترتب دانستهاند. مهمترین انتظارات ما از خودشناسى، شناخت غایت وجودى انسان بود. به عبارت دیگر از خودشناسى انتظار داریم که مقصد حرکت را به ما نشان دهد. با توجه به اینکه غایت وجودى انسان از دیدگاه الهى، معرفت خداوند و رسیدن به قرب اوست، روایاتى که در آنها خودشناسى را موجب خداشناسى دانستهاند در حقیقت درستى انتظار را تأیید کردهاند.
مشهورترین این روایات، فرموده پیامبر اسلام (ص) که فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه: هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت.» خداشناسى در واقع مقصدشناسى است و شناخت خداوند و شناخت اینکه انسان مىتواند به قرب الهى نائل آید، بیانگر استعداد اصلى انسان و غایت وجودى اوست.
این راهناشناسى ناشى از خودناشناسى است. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «لاتجهل نفسک فان الجاهل بمعرفه نفسه جاهل بکل شىء: نسبت به خویشتن خود نادان مباش زیرا کسى که به شناخت خویش نادان است، به همه چیز نادان است.»
منابع و مآخذ:
- فلسفه خودشناسی از دیدگاه در اسلام/ الشیعه
-خودشناسی/ دانشنامه اسلامی
-راههای خودشناسی/ پرسمان دانشگاهیان
-روشهای خودشناسی از دیدگاه قرآن و روایات/ خبرگزاری حوزه
-خودشناسی/ ویکی فقه