مرد میانجی که به خاطر تهدیدهای طرفین درگیری مرتکب قتل شدهبود، در جلسه دادگاه ماجرا را شرح داد و مدعی شد مقتول را نمیشناخته و اشتباهی مرتکب قتل شده است.
به گزارش «جوان»، ۲۲آبانسال۹۹، مأموران پلیستهران از مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستانهای شهر باخبر و راهی محل شدند. با حضور مأموران در محل اولین بررسیها نشان داد پسر جوان به نام بابک در جریان درگیری با ضربات چاقو زخمی شده و بعد از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت خونریزیها فوت کرده است.
جسد به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی فرستاده شد و تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه مأموران دریافتند عامل قتل پسر ۳۰ساله به نام فریبرز است که بعد از ارتکاب جرم به مکان نامعلومی گریخته است.
تلاش برای دستگیری فریبرز ادامه داشت و چند روز بعد از حادثه وی شناسایی و دستگیر شد. او در روند بازجوییها با اقرار به جرمش بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبهدوم دادگاه قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولیایدم که مادر مقتول بود درخواست قصاص کرد.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: «دو شب قبل از این حادثه، یک درگیری در محل اتفاق افتاد و من برای میانجیگری وارد درگیری شدم. طرفین درگیری یکی از بچههای محل به نام علی بود. آنها وقتی مرا دیدند اعتراض کردند و گفتند این درگیری به من ربطی ندارد و نباید دخالت میکردم. همان موقع چند تیر شلیک شد به همین خاطر از ترس فرار کردم و به خانهمان برگشتم. بعدها فهمیدم طرفین درگیری مرا تهدید به مرگ کردهاند.»
متهم ادامه داد: «از ترس اینکه مبادا آنها به من آسیبی برسانند همیشه یک قمه همراه داشتم تا شب حادثه. آن شب برای گذاشتن زباله از خانه بیرون آمدم که متوجه شدم دو پسر جوان مقابل خانهمان در خودرو نشستهاند. به آنها مشکوک شدم و فکر کردم علی و دوستش هستند که مرا تهدید کرده بودند. جلو رفتم و از آنها سؤال کردم که مقابل خانهمان چه کار میکنند. بابک که در ماشین نشسته بود سرش را بیرون آورد و شروع به فحاشی کرد. همین موضوع باعث درگیری شد و ابتدا بابک به من حمله کرد. برای دفاع از خودم قمهای راکه همراه داشتم و در جیب لباسم جاساز کردهبودم، درآوردم و ضربهای به بازوی او زدم که باعث شد لباسش پاره شود.»
متهم در خصوص قتل گفت: «دوست بابک با دیدن این صحنه از ماشین پیاده شد و اعتراض کرد. یک لحظه شک کردم به همین دلیل از آنها سؤال کردم که آیا همان کسانی هستند که دو شب قبل در درگیری مرا تهدید کرده بودند؟ آنها جواب این سؤالم را ندادند این شد که از ترس تصمیم گرفتم با پلیس تماس بگیرم. گوشی تلفن همراهم را از جیبم درآوردم و برای تماس با پلیس داخل خانه رفتم و در را بستم. هنوز در بسته نشده بود که بابک با لگد به در زد و به سمت من حمله کرد. خیلی ترسیده بودم این شد که با همان قمه یک ضربه به سرش زدم. برادرم وقتی متوجه درگیری شد از خانه بیرون آمد. وقتی مقتول را خونین روی زمین دیدیم از ترس پلیس دو نفری فرار کردیم.»
متهم در حالیکه سرش را پایین انداختهبود، گفت: «باور کنید قتل ناخواسته بود. من مقتول را نمیشناختم و با او خصومتی نداشتم. فقط فکر کردم که او همان پسری است که دو شب قبل در درگیری با من مرا تهدید به مرگ کرده بود. آن شب مشروب هم خوردهبودم و در حالت عادی نبودم به همین خاطر نتوانستم درست تشخیص بدهم که مقتول چه کسی است. از آن درگیری هم چیز زیادی به خاطر ندارم. درخواست گذشت دارم و میخواهم اولیایدم مرا ببخشند.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.