ازدواج پیمانی است که به موجب آن زن و مرد باهم شریک و متحد میشوند و عهد میبندند خانوادهای را تشکیل دهند. در واقع هدف از ازدواج تشکیل خانواده است و تمایل به این امر در نهاد انسان وجود دارد. امر ازدواج از زمانهای دور، سنتها و رسوم خاص خود را داشته است که هم اکنون شاید تحولاتی را شامل شده باشد. برای مثال در سن ازدواج، هدفها و معیارهای ازدواج و نوع برگزاری مراسمها، تغییرات بارز و چشمگیری است. همان طور که به خاطر دارید یا از بزرگان شنیدهاید، سن ازدواج در قدیم پایین بود. دخترها در سنین کم ازدواج میکردند و مادر میشدند، حتی نحوه آشنا شدن آنان و ازدواج کردنشان هم متفاوت بود و دیروز زن جایگاه دیگری نسبت به امروز داشت، اما امروزه علاوه بر مشکلات اقتصادی حاضر، افکار دیگری وجود دارد که به همین خاطر جوانان اندکی مایل به ازدواج در سنین کم هستند. از آنجا که به بلوغ فکری رسیدن دختر و پسر لازمه هر ازدواج موفقی است، یک نفر باید به شناخت کافی از خود رسیده باشد تا بتواند شخصی را به درستی برای زندگی انتخاب کند، حتی باید معیارها و عقاید ثابتی داشته باشد تا بتواند تصمیمگیری درستی داشته باشد.
دانستن هدف از ازدواج
ازدواج یکی از مراحل مهم زندگی است. اگر به درستی انتخاب شود، صدالبته باعث رشد و همچنین تکامل فرد میشود، اما لزوماً همه آنهایی که از عشق و ازدواج میگویند، قرار نیست حتماً تعبیر درستی از آن داشته باشند. برای ایجاد یا زنده نگه داشتن یک رابطه عاطفی سالم که بخواهد ختم به ازدواج شود، حداقل چیزی که باید بدانید این است که بفهمید هدفتان از ازدواج چیست چراکه ترس از تنهایی، فرار از مشکلات روانی، پر کردن وقت و سایر نیازها، هیچ کدام توجیه مناسبی برای پیریزی یک رابطه عاطفی عمیق نیست.
یافتن تعبیر از ازدواج
باید تعبیرتان از عشق و ازدواج را بیابید و بدانید که در یک رابطه سالم گوش دادن فعال به یکدیگر، پذیرش و درک متقابل، احترام و اعتماد از جمله مواردی است که قبل از تعهد و عشق باید پیریزی شود. عشق عادی نمیشود و اگر برای کسی عادی شد، از اول عشقی وجود نداشته و بدانید دوست داشتن به تنهایی کافی نیست و باید با موارد دیگر زنده نگه داشته شود. چه بسا احترام و اعتماد، ازخودگذشتگی و صداقت، توجه و درک کردن است که رابطه را استوار نگه میدارد، پس قبل از چنین تصمیم بزرگی باید به شناخت درستی از خویش دست یافت چراکه آرامش فرداهای ما از هر چیز دیگری باارزشتر است.
هدف از برقراری ارتباط
انسان ارتباط برقرار میکند تا بهتر به تکامل برسد و حال بهتری را تجربه کند، وگرنه تنهایی به زندگی کردن ادامه میدهد، پس یک رابطه سالم طوری است که حداقل بتوانی گذشتهاش را پذیرفته باشی، حال او را حمایت کنی و برای ساختن آیندهای بهتر برایش کمک باشی. به حتم میتوان گفت وقتی انسان به شناخت درستی از خودش برسد، بیشتر عاشق خودش میشود و همین باعث میشود در انتخاب افراد زندگی خویش حساس باشد تا لازم نباشد خودش را بابت اشتباهات جبرانناپذیرش سرزنش کند.
عاشق سیرت باید شد
متأسفانه یکسری افراد اول کورکورانه عمل و بعد چشم به ریزبین بودن باز و یک باره زندگی را به کام خود و خانوادهها تلخ میکنند و موجب طلاق عاطفی میشوند. به فرزندان خود بیاموزید عاشق سیرت و افکار آدمها شوند نه عاشق صورتشان. صورت عادی میشود، اما سیرت عادی نمیشود. داشتن آگاهی برای انتخاب همسر و چگونگی مدیریت زندگی، لازمه یک ازدواج موفق است. منظور از آگاهی تنها توجه به ظاهر فرد نیست. افراد باید هنگامی که تصمیم به ازدواج میگیرند، از نظر فکر، عشق و تعهد نقاط مشترک زیادی داشته باشند. این نقاط مشترک به درک متقابل و احترام بین طرفین منجر میشود و مسئولیتپذیری آنها را نسبت به یکدیگر افزایش میدهد. در واقع ازدواج، مرحله و سبک تازهای از زندگی است که وقتی انسان به دنیای تأهل پا میگذارد، باید تحولاتی را هم پذیرا باشد.
تلاش برای بهتر شدن رابطه
فرد باید این مسئله را دریابد که وقتی یک نفر را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب میکند، باید خانواده وی را هم پذیرفته باشد. برخی نسبت به ازدواج و خانواده همسر یک گارد ابدی دارند، حتی قبل از شناخت آنان. در کل ناسازگاری دختر و پسر با خانوادههای مقابل موجب بروز مشکل و سردی میشود.
اعتماد مهمترین عامل در پیشبینی یک ازدواج موفق است. برخی افراد به سادگی به شریک زندگی خود اعتماد میکنند، در حالی که شاید افراد دیگر برای اعتماد کردن معیارهای مشخصی داشته باشند. دوست داشتن باید به گونهای باشد که دلیلی شود برای آنکه تو خودت را یک پله بهتر، دوستداشتنیتر و حتی زیباتر ببینی. خوبی هایت را جار بزند، اما کاستیهایت را در گوش خودت زمزمه کند، پس به خاطر داشته باش اگر انتخاب درستی داشتی، قدرش را بدان و برای بهتر شدن رابطهتان تلاش کن.
ازدواج سواد رابطه میخواهد
توقعها را باید به تعادل رساند و خواستههای خویش را با شریک زندگی خود در میان گذاشت. تا زمانی که صحبت نکنی، هیچ کس قادر نیست از پس نگاه و بهانههای ما مشکل اصلی را دریابد. ازدواج سواد میطلبد، سواد رابطه! اگر از درون دچار مشکلی هستیم، اول خودمان را درمان کنیم چراکه شریک زندگی ما درمانگر نیست. چه بسا اگر سنجیده عمل کنیم، خوشبختی به زندگیمان سنجاق میشود، اما اگر کورکورانه عمل کنیم، یک دفعه چشم باز میکنیم، به ریزبین بودن و بعد میشود دردسر! چند جمله را ضمیمه زندگیات کن تا خوشبختی سنجاق شود به زندگیات. عاشق افکار آدمها باش، نه ظاهرشان. شاید رفتار یا ظاهر آدمها متغیر باشد، اما افکارشان نه.