کد خبر: 1089767
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۰
کبری آسوپار

پیکر برمی‌گشت، نام و هویت شهید هم روشن بود، اما گمنام بودند. کسی نمی‌دانست کجا شهید شده‌اند؛ کسی نمی‌دانست کجا بوده‌اند؛ کسی آن‌ها را به آنچه بودند و آنچه کردند، نمی‌شناخت؛ کسی نمی‌دانست!
چند سالی گذشت تا عنوان «مدافعان حرم» در ادبیات ایران متولد شد و جا باز کرد و خانواده شهدا «محل شهادت: دمشق (یا حلب یا...)» را روی سنگ مزار عزیزشان نوشتند. شهدای نبرد با تکفیری‌ها در سوریه کم کم از گمنامی درآمدند. تشییع‌ها شلوغ شد، با پرچم و نام و نشان محل شهادت، و واقعیت جنگ سوریه گرچه کمی دیر، اما برای مردم تشریح شد.
این جملات کوتاه و کم تعداد بیان بخشی از مظلومیت شهدای مدافع حرم است؛ بخشی اندک، ولی شاید کمی مؤثر در مظلومیت‌های بعدی.
«چرا رفتند که شهید شوند؟» این سؤال، واقعاً سؤال نبود؛ یک طعنه بود، یک زیر سؤال بردن، یک انکار واقعیت، نه سؤالی برای کشف حقیقت. سوی بعدی مظلومیت شهدای مدافع حرم همین انکار بود. دشمن پشت در خانه عرفی مردم نبود که اقناع حضور در نبرد، ساده باشد. ما در کشوری که مرز مشترک جغرافیایی هم با آن نداشتیم، چه می‌کردیم؟ همین سختی اقناع باعث شد تا در آغاز نبرد، حضور نظامی در سوریه پنهان شود. کم کم برای مردم جا افتاد که مرزجغرافیایی مشترک با سوریه نداریم، اما مرز اعتقادی داریم، مرز هم پیمانی داریم، مرز منافع مشترک داریم و از همه مهم‌تر، اگر در دمشق و حلب با تروریست‌ها نجنگیم، کار به نبرد در کرمانشاه و همدان می‌رسد. مگر موصل عراق را نگرفتند؟ مگر تا چند ده کیلومتری مرز ایران نرسیدند؟ و البته، فراتر از همه گزاره‌هایی که وجود هر یک به تنهایی هم می‌توانست حضور ایران در سوریه را مستدل کند، ما آنجا حرم داشتیم، حرم دختر امیرالمؤمنین و بانوی عاشورا و اگر آن حرم تخریب می‌شد، غیر آنکه حرمت و اقتدار کشور‌های شیعه زیر آوارش می‌ماند، فردای قیامت چه جوابی بود اگر فاطمه زهرا (س) می‌گفتند حرم دخترم را محافظت نکردید، نشانی مزار مرا برای چه می‌خواستید؟
«محافظان اسد» اوج تخریب رسانه‌ای پاسداران ایرانی نبرد با داعش بود و روی دیگری از مظلومیت آنها. عبارتی که مخالفان جمهوری اسلامی و کسانی که به لحاظ فکری به ائتلاف ضدسوری نزدیک بودند، بر وزن «مدافعان حرم» ساختند، تا نبرد با تروریسم را در حد جنگی برای حفظ قدرت یک رئیس‌جمهور خارجی پایین بیاورند. تخفیف شأن فداکاری ایدئولوژیک و ملی مدافعان مهر دیگری از مظلومیت بر سینه آنان زد.
تهمت رفتن به سوریه برای پول و حق مأموریت، گمنامان نبرد با تروریسم را از آنچه بودند، مظلوم‌تر کرد. این شبهه انگار حتی جواب هم لازم نداشت. تصویر وداع کودک خردسال یک پاسدار که چندی بعد، با شهادت او تبدیل به آخرین دیدار دختر و پدر شد، با جمله «این صحنه چند می‌ارزد؟» گویای بهترین پاسخ به چنین تهمتی بود. صحبت فقط بر سر جان آدمی نبود، صحبت گذشتن از دنیا و مافی‌ها بود، گذشتن از حسی پدرانه یا عشقی مردانه. این‌ها چقدر می‌ارزد؟
مزدوران دشمن البته قانع نمی‌شوند. آن‌ها پول می‌گیرند که قانع نشوند و وظیفه‌شان است که نفهمند! هم از این ترور عصر یک شنبه یک مدافع حرم در تهران را هم دیدند و تروریسم را محکوم نکردند. با این حال، رزمندگان نبرد با تکفیری‌ها، قهرمانان جهانی مبارزه با تروریسم هستند که از سر ایستادگی آنان و رقم زدن پایان دولت داعش، نه فقط سوریه به آرامش رسید، بلکه فرانسه و انگلیس و بلژیک و استرالیا و ترکیه و امریکا و آلمان و سوئد و... هم از شر حملات مرگبار داعش در خاک خود ایمن شدند. جهان چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد، امنیتش از شر تروریسم تکفیری را مدیون مقاومت مدافعان حرم است. انکار واقعیت، واقعیت را تغییر نمی‌دهد. آن‌ها نام‌آورانی گمنام‌اند و مقتدرانی مظلوم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار