بینش سیاسی در علوم سیاسی هم معنای روشنگری سیاسی است. همچنین در علوم سیاسی واژه «نخبگان سیاسی» را داریم که منظور کسانی هستند که دارای بینش سیاسی هستند.
بینش سیاسی یا همان بصیرت سیاسی یکی از موضوعات بسیار مهم در علم سیاست است. غربیها در دورههای استعمار (استعمار نو و فرانو) تلاششان این بوده است که مردم به مسائل سیاسی ورود پیدا نکنند. استعمارگران معتقد به جدایی دین از سیاست بودند و ورود مردم به سیاست را مطلوب نمیدانستند. وقتی که از مراجع دینی مانند آیتالله کاشانی سخن گفته میشد، عنوان میکردند که آیتالله کاشانی ملا، باسواد و مجتهد است، اما حیف که سیاسی است و سیاسی بودن او را مورد مذمت قرار میدادند. به طور کلی جا افتاده بود که دین از سیاست جداست و ورود به سیاست کار هر کسی نیست. این موضوع را حتی انسانهای باسواد هم مطرح میکردند.
روشنفکرهای قبل از انقلاب متصل به غرب بودند و روشنفکری را در آن میدیدند که مدرن، سکولار و غیرسیاسی باشند، در حالی که روشنفکری در غرب این معنی را نمیدهد. اینکه تقیزاده میگفت اگر میخواهیم آدم باشیم، باید از نوک پا تا فرق سر غربی بشویم بر همین مبنا بود. اصل روشنفکری در اروپا سیاسی بودن بود. روشنفکران انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه سیاسی بودند، البته نگاهشان سکولاری بود. با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بینش سیاسی مردم ایران ارتقا پیدا کرد. پاکروان، رئیس ساواک در زندان با امام خمینی دیدار کرد و به ایشان گفت: «آقا چرا شما خود را آلوده به سیاست میکنید؟ سیاست یعنی دزدی و حقه. این را بر عهده ما بگذارید و شما به درس و حوزه بپردازید و خود را آلوده سیاست نکنید.» امام پاسخ دادند که «آنچه را که گفتید مال شماست و ما وارد آن نوع سیاست نمیشویم.»
امام پس از آزادی از زندان در سخنرانیای فرمودند که «اسلام همهاش سیاسی است.» این با آن چیزی که مدرس فرموده بود: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست» خیلی فرق دارد. از نگاه امام حتی احوالات شخصی انسان هم سیاسی است. شهید بهشتی هم در سخنرانیای فرمودند که «صبحانه خوردن و خوابیدن ما هم سیاسی است. اینکه چرا بخوابیم و چرا بخوریم و اینکه چه مقدار بخوابیم و چه مقدار بخوریم هم سیاسی است. ما میخوریم و میخوابیم برای اینکه کار بکنیم و کار کردن ما سیاسی است.»
بعد از انقلاب اسلامی، بینش سیاسی مردم افزایش پیدا کرد. موضوع مهمی که در بینش سیاسی مهم است، نگاه کلان به مسائل است. متأسفانه دشمن همواره سعی کرده است از جزئینگری به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی حمله کند. برای برخورداری از بینش سیاسی یا بصیرت سیاسی چند شاخص و عنصر لازم است.
نخست، انتخاب دریچه درست برای نگاه به جامعه و تحولات داخلی، اجتماعی و جهانی است. کشور ایران در خلأ زندگی نمیکند و زندگی مرتبط بههم و پیچیدهای با جهان دارد که هر حادثهای در جهان، میتواند روی ما اثر بگذارد، ضمن اینکه هر حادثهای در ایران میتواند بر جهان تأثیر بگذارد. امروزه افزایش سرعت ارتباطات نیز اثرگذار است. دریجه نگاه به جهان همان جهانبینی است. همه انسانهایی که بینش سیاسی دارند، دارای جهانبینی هستند. برخی مارکسیست، برخی لیبرال و برخی اسلامی هستند.
قبل از انقلاب جهانبینی اسلامی به آن صورت که بعد از انقلاب مطرح شد، وجود نداشت. بیشتر مردم ایران پیش از انقلاب تحت تأثیر مدرنیسم و نظامهای غیرسیاسی بودند، اما بعد از انقلاب مردم چارچوب نگاه پیدا کردند. در جهانبینی اسلامی، انقلاب ادامه انقلاب پیامبر اعظم (ص) است.
دومین عنصر آگاهی است، اطلاعات از حوادث و وقایع جهانی بسیار مهم است. باید دانست که امریکا و اروپا امروز هدفشان چیست و در چه تعارضی با ما هستند. اگر از چارچوب جهانبینی اسلامی به این موضوع نگاه کنیم، آنان مستکبر هستند، اما اگر از چارچوب دیگری به این موضوع نگاه کنیم، طبیعتاً گفته میشود که ما در تضاد نیستیم.
اصولاً صاحبان قدرت اجازه نمیدهند مردم عادی اطلاعاتشان را درباره مسائل سیاسی افزایش بدهند. از نگاه آنان، مردم کسانی هستند که احزاب و صاحبان قدرت باید آنها را برانند. به این صورت آگاهیهای سیاسی در غرب خیلی پایین است. بد نیست خاطرهای در این رابطه ذکر کنم. من در سال ۱۳۵۴ برای تحصیل دوره دکترای علوم سیاسی به امریکا رفتم. یکی از همکلاسیها از من پرسید اهل کجا هستی؟ گفتم اهل ایران هستم. پرسید ایران بخشی از کالیفرنیاست؟! گفتم خیر ایران بخشی از خاورمیانه است. کمی فکر کرد و دوباره پرسید همان جایی که شتر و نفت دارد؟! دانشجوی دکترای علوم سیاسی به این میزان درباره ایران اطلاعات داشت. همچنین بد نیست بدانید نیمی از اعضای کنگره امریکا، پاسپورت ندارند و از کشورشان خارج نشدهاند.
سومین عنصر یا شاخص هم که پیش از این گفته شد، نگاه کلان داشتن به مسائل جامعه است. اینکه بسیاری از افراد بر اثر حادثهای ناامید میشوند و عنوان میکنند انقلاب از دست رفته است، به این دلیل است که نگاه کلی ندارند، البته مردم ایران تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار نگرفتهاند. امریکا فکر میکرد با فشار اقتصادی میتواند مردم را در تنگنا قرار دهد و شورشی علیه نظام به وجود بیاورد، البته فشار اقتصادی به وجود آمد و مردم هم در تنگنا قرار گرفتند، اما مردم فهمیدند این فشارها منشأش کجاست، البته مردم از مسئولان گلایه و شکایت دارند.
چهارمین شاخصه این است که نگاه ما هرگز نباید ایدهآل و کمال مطلوب باشد، یعنی برای خودمان جامعه را بهشت برین تلقی نکنیم. خداوند از بدو خلقت آدم به بشر هم عقل داده و هم شیطانی در کنار آن قرار داده که میتواند اغوا کند، از این رو انسان مختار است. پس افراد منحرف در جامعه وجود دارند. اینجا بهشت نیست و دنیایی است که مزرعه آخرت است. بالاخره در انقلاب اسلامی هم ریزش است و هم رویش.
در یک جمعبندی باید عنوان کرد برای اینکه بینش سیاسیمان ارتقا پیدا کند، باید جهانبینی داشته باشیم و اگر جهانبینیمان اسلامی باشد، انقلاب را الهی میبینیم و آن وقت مطمئن هستیم که راه درست را انتخاب کردهایم. دوم اینکه نگاهمان باید کلان باشد و هر حادثه خردی را در آن قالب نگاه کنیم و سوم اینکه اطلاعاتمان را افزایش بدهیم و اینکه به جهانبینی انتخابی وفادار باشیم. در جریان فتنه دلیل اینکه برخی بصیرت لازم را نداشتند، عدمانتخاب جهانبینی درست بود، اگرچه روحانی بودند و سواد سیاسی هم داشتند. متأسفانه در حوزههای علمیه نیز برخی بیان میکنند که کاری به مسائل سیاسی نباید داشته باشیم و این بازگشت به گذشته است.
در مورد تفاوت بینش سیاسی و تحلیل سیاسی هم باید عنوان کرد که بینش سیاسی چارچوب نگاه (جهانبینی) است. تحلیل سیاسی برآمده از بینش سیاسی است که در این چارچوب میتوان رابطه هر یک از پدیدهها را مورد بررسی قرار داد و در عین حال میتوان علت و معلول حوادث را هم پیدا کرد. اینکه چرا این اتفاق افتاده و چرا این فرد چنین کاری انجام داده است، به بینش سیاسی برمیگردد. بینش و بصیرت سیاسی لازمه تحلیل سیاسی درست است. اگر بینش درستی داشته باشیم، هم میتوانیم حوادث را به خوبی تحلیل بکنیم، یعنی علت و معلول را از هم تفکیک بکنیم و هم میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم. به طور مثال وقتی که بدترین حوادث پیش میآمد و خیلیها روحیهشان را از دست میدادند، امام خمینی میفرمودند نگران نباشید و این حوادث خواهد گذشت. بینش سیاسی رهبران انقلاب این بوده و است که انقلاب به سمت تعالی پیش خواهد رفت.
آنهایی که تحلیلهایشان غلط از آب درمیآید، مانند کسانی که میگفتند برجام هم چرخ سانتریفیوژ را میچرخاند و هم چرخ زندگی مردم را، به این دلیل بود که بینش سیاسی درستی نداشتتد و فکر میکردند به امریکا میتوانند اعتماد کنند. ۴۰ سال از انقلاب گذشته است و در طول این ۴۰ سال، امریکا انواع و اقسام توطئهها را علیه ایران انجام داده است. امریکا در هیچ یک از این توطئهها موفق نشده، چراکه در محاسبات خود دچار اشتباه شده بود، از این رو آنها نیز در بینش سیاسی به دلیل نگاه مادیگرایانه و جهانبینی مبتنی بر آن دچار اشتباه بودهاند.
در پایان باید عرض کنم مردم ایران به علت آموزههای دینی و مذهبی به خودی خود بینش سیاسی خوبی پیدا کردهاند. وقتی که گفته میشود کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و هر ساله در ماه محرم مراسم عزاداری و سخنرانی برپا میشود، مردم بینش سیاسی پیدا میکنند و یادشان نمیرود پیرو امامی هستند که فرمودند اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. مردم ایران، چون مذهبی هستند، از بینش سیاسی خوبی برخوردار هستند.