اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، در زمره شاخصترین آثاری است که در نقد شکل و محتوای خاطره نگاریهای مرحوم اکبرهاشمی رفسنجانی به نگارش درآمده است. این مجموعه به اهتمام سهراب مقدمی شهیدانی تدوین یافته و بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، به انتشار آن همت گماشته است. تدوینگر در دیباچه این اثر و در باب محتوای آن، چنین آورده است:
«خاطرهنگاری رجال سیاسی در همه جوامع مرسوم است و نقش آن در سامان دادن حافظه تاریخی و تتمیم پژوهشهای سیاسی، قابل انکار نیست. در حقیقت خاطرات رهبران، مبارزان و رجال سیاسی، یک سرمایه ملی است که به خودی خود، میتواند در جایگاه مشعل فروز کوچههای پیچ درپیچ تاریخ قرار گیرد. اما شوربختانه این تمام ماجرا نیست و هیچ تاریخنگار منصفی نمیتواند و نباید آسیبها و چالشهای فرا راه خاطرهنگاری را نادیده بینگارد یا در مواردی از نقش مخرب آن در تاریخنگاری، غفلت ورزد. رجال سیاسی نوعاً در نگارش خاطرات خویش، براساس غریزه ذاتی حبنفس، خود را در مدار همه تحولات تصور میکنند و باز به جهت برخورداری از درک تاریخی و اطلاع از میزان تأثیرگذاری خاطرات در شکلگیری ذهنیت اجتماعی نسبت به خود، تلاش میکنند نقش منفی یا بخشهای غیرقابل قبول در کارنامه سیاسی خود را سانسور یا وارونه روایت نمایند! به عنوان نمونه در دوران معاصر وقتی خاطرات حسین فردوست یار غار شاه معدوم را میخوانیم، راوی به طرزی هنرمندانهای، تلاش کرده هیچ نقش منفی را متوجه عملکرد خود نسازد و به رغم قرار گرفتن در پستهای امنیتی و نظامی و سیاسی حساس، ردپای خود را در جنایات رژیم شاه، بپوشاند. همین رویه به نوعی دیگر، در خاطرات علم نیز قابل ردیابی است. در واقع خاطرهنگاران براساس یک عهد نانوشته با نفس خویش، به شدت دچار روایتهای کاریکاتوری، خودسانسوری و قهرمانسازی میشوند و گرچه همواره استثنائاتی نیز وجود داشته، اما این نقیصه موجب میشود که بازخوانی انتقادی خاطرات سیاسی، همواره به عنوان یکی از محورهای تحقیقاتی جدی در عرصه تاریخنگاری قلمداد شود. چه اینکه اگر چنین نباشد، تسامح در مسلم پنداری گزارههای ادعایی راویان، ممکن است روایتی متناقض، مخدوش و مغلوط از تاریخ به دست دهد که ذهنهای مخاطبان حقیقتجو را فرسنگها از واقعیتها دور سازد. دقیقاً همین دغدغه موجب میشود که به رغم ضرورت تقدیر از تمام افراد و نهادهای متولی ضبط و تدوین و انتشار خاطرات مربوط به وقایع انقلاب اسلامی، همواره خوانش انتقادی خاطرات منتشره را به عنوان یک بستر علمی جدی، مورد نظر قرار دهیم. نقد خاطرات سیاسی به عنوان یک ضرورت بایسته از اصالت، صداقت و حقانیت تاریخ انقلاب اسلامی، صیانت خواهد کرد و باب خاطرهسازی و خلق ادعاهای بیحساب و کتاب در خاطرهگویی را خواهد بست.
جناب آقای اکبر بهرمانی مشهور به هاشمیرفسنجانی، مردی است که همزمان با آغاز نهضت امام خمینی، در میدان مبارزات سیاسی وارد شد و به زودی خود را به رأس هرم مبارزاتی نزدیک ساخت و تقریباً تا چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره در مسئولیتهای سیاسی عالی قرار داشت. روایتهای او از وقایع مربوط به تحولات سیاسی نهضت و نظام، قطعاً برای همه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی، از اهمیت بالایی برخوردار است و دقیقاً به همین دلیل، اگر عمداً یا سهواً مطالب خلاف واقع در این خاطرات وارد شده باشد، اثر تخریبی آن در مخدوشسازی حافظه تاریخی محققین و جهتدهی ناروا به پژوهشهای تاریخی، قابل محاسبه نخواهد بود....»