کد خبر: 1103141
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
آیا می‌توانیم خلقیات شریک زندگی‌مان را عوض کنیم؟
زن جوان با چشمی خیس مقابل قاضی نشسته بود. در چشم‌های همسرش زل زد و با درماندگی به قاضی گفت:
مرضیه بامیری

 

زن جوان با چشمی خیس مقابل قاضی نشسته بود. در چشم‌های همسرش زل زد و با درماندگی به قاضی گفت:
- «آقای قاضی به خدا من خسته شدم. هر کاری بگین کردم. هر ترفندی بود انجام دادم تا بلکه اوضاع زندگی من بهتر بشه ولی نمیشه یعنی نمیخواد که بشه. هیچ همکاری و تلاشی واسه تغییر نمیکنه.»
قاضی نگاهش کرد و با آرامش پرسید:
دخترم چرا اصرار داری تغییر کنه؟ چی رو میخوای تغییر بدی؟
- آقای قاضی! ایشون منو خیلی میخواست. چند بار اومد خواستگاری و هر کی رو لازم بود واسطه کرد تا از پدر من بله بگیره.
قاضی لبخند زد و گفت:
آفرین. اینکه خیلی خوبه. به شما علاقه شدید داره.
- بله. منم دوستش داشتم. به همین خاطر روی ضعف‌هاش خط قرمز کشیدم. ندیدمشون. فقط تمرکز کردم روی خوبی‌ها و نکات مثبت شخصیتش. ولی حالا اوضاع فرق کرده. ما زیر یک سقف هستیم و من از رفتارهاش ناراحت میشم.
مثلاً کدوم رفتار؟
- آقای قاضی! همسر من وقت برای دوستاش زیاد میذاره. زیاد دغدغه گرفتاری و مشکلات دوستاشو داره. همیشه اول اونا مهم هستن بعد من. هر کی قرض میخواد بهش میده. اونوقت باید یک سال بدویم دنبال پولمون. تازه اگه راضی بشه بهشون بگه پولمو بدین. معتقده اگه داشت خودش میومد میداد.
خب شاید دستشون خالیه.
- آقای قاضی! به نظرت کسی که نداره ۱۰ میلیون قرض ما رو بده، میره واسه خانمش ماشین میخره؟ نه جناب قاضی همسر من دوست داره رد پاش همه جا باشه. توی خوشی و موفقیت همه شریک باشه.
این که خوبه. مرحبا به این رفاقت.
- چه مرحبایی! از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه. ما خودمون خونه نداریم هر سال دربه‌در خونه پیدا کردنیم. خودمون هنوز دو ساله نتونستیم ماشینمونو یه مدل بالاتر ببریم. چرا؟ چون آقا پروانه کسبش رو واسه فلان دوستش گروی بانک گذاشته. چکش واسه فلان دوستش برگشت خورده و صد تا مشکل دیگه. تازه کاش حالا این مهربونیش یه جا به‌دردمون میخورد. ما که هر وقت کارمون گیره کسی یه قرون پول دستمون نمیده.
مرد از خود دفاع کرد و زن سر شکایتش باقی ماند ولی آن‌ها اشتباهی آمده بودند دادگاه و نزد قاضی. چیزی که نیاز داشتند یک مشاور درست و درمان بود تا آن‌ها را متوجه مشکلاتشان کند. زن وقتی از رأی قاضی ناراضی بیرون آمد، سراغ یک روانشناس رفت و دوباره همه حرف‌ها را با آب و تاب و کمی چاشنی اشک تعریف کرد.
روانشناس لبخند زد و گفت: عزیزم مشکل از خود شماست.
- زن با چشمانی گرد شده از تعجب پرسید: از من؟
دقیقاً! شما اشتباه کردی که فکر کردی میتونی بعد از ازدواج رفتار همسرت رو تغییر بدهی و مطابق میل خودت کنی.
- ولی خیلی‌ها شوهرشون رو مثل موم توی دستاشون گرفتن.
آدم‌ها با هم فرق دارن. این تغییر در مورد همه صدق نمیکنه.
- ولی به من قول داد. گفت وقتی زندگی‌مون شروع شد، رفیق بازیاشو کنار میذاره.
ببین عزیزم اون قول داده حتی ممکنه متعهد شده باشه ولی یادت باشه آدما تا خودشون نخوان تغییر نمیکنن. همسر شما نه به حرف شما و نه هیچ کس دیگه‌ای شخصیت ذاتی خودش رو یک شبه تغییر نمیده مخصوصاً اگه احساس کنه رفتارش درسته و کار غلطی نمیکنه که ظاهراً همین طور هم هست... شما نمیتونی برای کسی نسخه تغییر بپیچی. اگه نمیتونی اونو تغییر بدی خودت تغییر کن. خودت رفتارت رو بر اساس این عادت همسرت تنظیم کن.
- یعنی چیکار کنم؟
اگه اون برای دوستاش انرژی میذاره سعی کن باهاش همراهی کنی. بگو باشه عزیزم. دوستاتن و لابد به تو احتیاج دارن. مرد مهربون من باید کمکشون کنه ولی قبل از اینکه فلان مبلغ رو به دوستت کمک کنی قسط وام خونگی رو کنار بذار. من میخوام فلان چیز رو بخرم لطفاً هزینه اونم توی برنامه‌هات جا بده... تو بدون اینکه مخالفت کنی یا قصد داشته باشی اونو تغییر بدی، با یک سیاست درست به هدفت میرسی. این یعنی تو خودت رو با رفتار او تنظیم کردی و درعین حال به هدفت رسیدی.
وقتی حرف به سایر مسائل زندگی کشیده شد، مشاور دانست او قصد دارد آدم و عالم را تغییر بدهد. می‌خواهد با سختگیری‌هایش برادر کوچکش را از خیلی کار‌ها منع کند. می‌خواهد مادرش خانه ویلایی‌شان را ترک و در یک آپارتمان نقلی زندگی کند. می‌خواهد پدرش را مجبور کند پس از بازنشستگی یک فاز کاری جدید تجربه کند. او بدون پرسیدن نظر همسرش برنامه غذایی خانه را تغییر داده بود و توقع داشت او هم با تمام این تغییر‌های ناگهانی کنار بیاید. جالب بود که خودش نسبت به تغییر‌ها مقاوم بود و و اکنش تدافعی نشان می‌داد. یعنی وقتی به او می‌گفتی باید رفتار خودت را اصلاح کنی، با حرص می‌گفت من که کاری نکردم. او حاضر نبود برای بهبود روابطش تغییر ایجاد کند ولی در عوض می‌خواست یک شوهر ایده‌آل طبق خواست خودش بسازد...
مشاور به او پیشنهاد داد از تغییر‌های کوچک در رفتار خودش شروع کند. روی شخصیتش کار کند و برای شناخت خودش بیشتر وقت بگذارد. از او خواست نسبت به تغییرات جزئی همسرش حساس باشد و او را با هر تغییر کوچکی تشویق کند. اگر یک بار به دوستش گفت نمی‌تواند شب سر قرارشان برود با لبخند او را متوجه تغییر مثبتش کند یا با یک لیوان چای صمیمانه او را برای تغییر‌های بزرگ‌تر تشویق کند. از او خواست با همراهی و همدلی به دنبال تغییر مثبت خود و همسرش باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار