هفت مردی که در جریان درگیریهای جداگانه در تهران مرتکب قتل شده بودند با کمک خیرین، هنرمندان و تلاش تیم صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران آزاد شدند.
صبح دیروز سهشنبه ۲۹ شهریور اتفاق زیبایی در دادسرای امور جنایی تهران رقم خورد. هفت زندانی که بعضی از آنها از ۱۷ سال قبل به خاطر ارتکاب به قتل در زندان به سر میبردند با کمک خیرین، تعدادی از هنرمندان سرشناس سینما و صداوسیما و تلاش تیم صلح و سازش و واحد مددکاری زندان رجاییشهر برای همیشه آزاد شدند و به آغوش خانوادههایشان بازگشتند.
ساعت ۹ صبح بود که هفت زندانی با دستبند و پابند وارد سالن کنفرانس دادسرای جنایی شدند. قرار بود آنها تا ساعاتی دیگر آزاد شوند و آزادانه پس از سالها تحمل حبس در کوچه و خیابانها قدم بزنند و نفسی تازه کنند. چهرهشان خندان و امیدوار بود که تا لحظاتی دیگر اعضای خانوادههایشان را که پشت در منتظرشان بودند به آغوش بگیرند. تندیس چهره مردمی که چند سال قبل از سوی صداوسیما به قاضی میثم حسینپور، بازپرس دادسرای امور جنایی تعلق گرفته بود و پیراهن تیم ملی کشتی مزین به امضای پهلوانان کشتی هم روی میز سالن خودنمایی میکرد که یکی از خیرین برای آزادی زندانی خریده بود. در سالن علی ضیا مجری معروف، رضا درمیشیان کارگردان معروف سینما که برای آزادی زندانیان تلاش زیادی کرده بودند و تعدادی از خبرنگاران و فعالان حوزه کمک به زندانیان محکوم به قصاص هم حضور داشتند.
درخواست کمک از خیرین
قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در این جلسه با بیان اینکه امروز با کمک خیرین و جمعی از هنرمندان و تلاش تیم صلح و سازش، هفت نفر از محکومان به قصاص از زندان آزاد شدند، گفت: سالها قبل وقتی پرونده محکوم به قصاصی برای سیر مراحل اجرا به دادسرای جنایی میآمد با کمک دادیاران شعبات اجرای احکام تلاش میکردیم با جلب رضایت اولیای دم، محکوم به قصاص را از مرگ نجات دهیم. این تلاشها نمود بیرونی نداشت که ما بتوانیم خیری را قانع کنیم که به متهم قصاصی کمک کند، چون دیدگاه نسبت به موضوع کمک به قاتلان منفی بود و خیران هم بیشتر مایل بودند به متهمان جرائم غیرعمد مثل تصادف و مهریه که نیاز به کمک داشتند، کمک کنند. به همین خاطر از حدود سه سال قبل واحد صلح و سازش دادسرای جنایی را تشکیل دادیم و موفق شدیم با جذب گروههایی که بیرون خدمت میکردند مانند گروه چتر نجات، تلاشها و خدمات این واحد را گسترش دهیم و از طرفی با اخذ ابلاغ ویژه تحت عنوان صلحیار از سوی معاون محترم قوه قضائیه فعالیتهای خود را گسترش دادیم.
قاضی شهریاری در پایان گفت: واحد صلح و سازش، سازمان نیست که دولتی باشد، به همین دلیل در آن به روی همه خیرین، هنرمندان و ورزشکاران برای کمک باز است. خوشبختانه یکی از متهمان که آزاد شده با فروش تندیس قاضی حسینپور به مبلغ ۲۵۷ میلیون تومان به مرد خیری این اتفاق رقم خورده است. این تندیس در یکی از برنامههای صداوسیما به عنوان چهره مردمی سال به قاضی حسینپور تعلق گرفته بود.
اشک و لبخند
پس از پایان صحبتهای سرپرست دادسرا، مأموران بدرقه زندان به دستور مقام قضایی دستبند و پابند یک به یک زندانیان حاضر در جلسه را باز کردند. لحظه بسیار زیبایی بود که لبخند بر لب زندانیان و همه افراد حاضر در جلسه نشست. لحظاتی بعد اعضای خانواده زندانیان وارد سالن شدند و هر کدام پدر، برادر یا شوهر خود را در آغوش کشیدند. اشک و لبخند در سالن موج میزد و گاهی صدای هقهق گریه شنیده میشد. البته گریه خوشحالی بود. لحظه دیدار تازهعروسی با شوهرش که پس از گذشت سه ماه از ازدواجش شوهرش به خاطر ارتکاب به قتل به زندان افتاده بود، دیدنی بود.
آزادی پس از ۱۷
نخستین متهمی که آزاد شد، مرد ۴۱ سالهای به نام احمد بود. وی ۱۷ سال قبل در سرآسیاب کرج همسرش را در درگیری به قتل رسانده بود. احمد درباره حادثه گفت: «با همسرم اختلاف داشتم، اما هرگز فکر نمیکردم او را به قتل برسانم. زمان حادثه باردار بود و تصمیم گرفته بود به خانه پدرش برود و اصرار داشت من هم همراه او بروم، اما دوست نداشتم به خانه پدرزنم بروم که به خاطر این مسئله با هم درگیر شدیم. در جریان درگیری آتشسوزی شد و او در آتش فوت کرد و من هم به جرم قتل به زندان افتادم. ۱۷ سال در زندان بودم و در این مدت دو بار پای چوبه دار رفتم، اما هر بار با تلاش تیم صلح و سازش مهلت گرفتم و در نهایت هم اولیای دم درخواست دیه کردند و خیرین نیز دیه مرا پرداخت کردند و الان آزاد شدم و خیلی خوشحالم.»
تحصیل در دانشگاه پس از آزادی
زندانی دیگری که آزاد شد، مرد جوانی به نام بهرام بود. وی ۳۱ شهریور ۹۹ در حالی که سه ماه از ازدواجش گذشته بود در درگیری مرد رستورانداری را در شمال تهران به قتل رساند. بهرام درباره حادثه گفت: «مقتول برای همسرم مزاحمت ایجاد میکرد و من چند باری به او تذکر داده بودم، اما فایدهای نداشت تا اینکه قرار ملاقات گذاشتیم. قصد قتل نداشتم، اما در درگیری او به قتل رسید. وقتی به زندان افتادم، توبه کردم و تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و خوشبختانه در زندان فوقلیسانس قبول شدم و الان که به کمک خیرین آزاد شدم، میخواهم به دانشگاه بروم و ادامه تحصیل بدهم.»
۸۰۱ بار ختم قرآن در زندان
سومین زندانی هم مرد میانسالی است که هفت سال قبل در درگیری در تهران مردی را به قتل رسانده بود. وی گفت: «خیلی پشیمان هستم، چون هفت سال از بهترین لحظات عمرم را در زندان سپری کردم. من توبه کردم و از همان روز اول شروع به حفظ و ختم قرآن کردم. در این مدت چند جزء از قرآن را حفظ و ۸۰۱ بار هم قرآن را ختم کردم. من در کار تولید کودهای شیمیایی بودم و الان هم قصد دارم کارآفرینی کنم و با تأسیس یک شرکت به افرادی که مثل خودم از زندان آزاد میشوند کمک کنم.»
قتل به هواخواهی پسرعمو
چهارمین قاتل مرد ۴۲ سالهای به نام بهمن است. وی در سال ۸۴ به هواخواهی پسرعمویش در درگیری حوالی جاده تلو مردی را به قتل رساند و سپس راهی زندان شد. بهمن گفت: «من اهل دعوا و درگیری نبودم و آن درگیری را پسرعمویم رقم زد که ناخواسته وارد درگیری شدم و دستم به خون آلوده شد. پس از آن سختیهای زیادی کشیدم و حتی همسرم از من جدا شد، اما الان خیلی خوشحالم که آزاد شدهام و مانند افراد عادی میتوانم به زندگیام ادامه دهم.»
قتل ناخواسته همسر
پنجمین محکوم به قصاص هم مرد دو زنهای است که در درگیری در سال ۸۹ همسر دومش را در شهرری به قتل رسانده است. او دو دختر و یک پسر دارد که یک دختر و یک پسرش متعلق به زن دومش هستند. پس از قتل، دخترش رضایت میدهد، اما پسرش اصرار دارد که قاتل مادرش را قصاص کند تا اینکه با میانجیگری تیم صلح و سازش و کمک خیرین، پسر مقتول پدرش را میبخشد. متهم آزاد شده میگوید قصد دارد پس از این برای فرزندانش پدری کند.
قتل به خاطر سرقت
ششمین متهم، مرد ۴۵ سالهای به نام بابک است. او در سال ۹۴ با همدستی مرد دیگری، زن میانسالی را به خاطر سرقت اموالش به قتل رسانده است. وی گفت: «وضع مالی خوبی نداشتم و دو دختر دوقلویم هر دو بیمار بودند و به پول نیاز داشتم که یکی از دوستانم پیشنهاد داد از زن میانسالی سرقت کنیم و در جریان آن نیز مرتکب قتل شدیم. فکر میکردم با سرقت زندگیام را سروسامان میدهم، اما زندگیام به کل نابود شد، ولی الان خوشحالم که آزاد شدهام و نزد خانوادهام میروم.»
قتل شوهرخواهر
آخرین متهم، مرد آرایشگری است که ۱۴ سال قبل شوهرخواهرش را به قتل رسانده بود. وی گفت: «خواهرم از شوهرش جدا شده بود، اما او همیشه مزاحم خواهرم میشد که در درگیری او را کشتم. پس از این حادثه در زندان خیلی سختی کشیدم و زمانی که طناب دار به گردنم آویخته شد تازه قدر زندگی را فهمیدم و الان هم خیلی خوشحالم که دوباره به زندگی بازگشتم.»