کد خبر: 1106885
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
کنش و واکنش‌های سیاسی امام‌خمینی در مقطع تبعید به نجف در آیینه روایت و تحلیل
۴۴ سال پیش در چنین روزهایی، مأموران امنیتی عراق منزل امام‌خمینی در شهر نجف را مورد محاصره قرار دادند. این اقدام نشان از آن داشت که این حکومت در پی توافق با ایران، قصد دارد عرصه را بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی تنگ کند، امری که ایشان آن را برنتابیدند و نهایتاً این کشور را ترک کردند. در مقال پی‌آمده، کنش و واکنش‌های سیاسی امام‌خمینی در مقطع تبعید به نجف، مورد خوانش و تحلیل قرار گرفته است. مستندات این نوشتار از تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران اخذ شده است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
نیما احمدپور

۴۴ سال پیش در چنین روزهایی، مأموران امنیتی عراق منزل امام‌خمینی در شهر نجف را مورد محاصره قرار دادند. این اقدام نشان از آن داشت که این حکومت در پی توافق با ایران، قصد دارد عرصه را بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی تنگ کند، امری که ایشان آن را برنتابیدند و نهایتاً این کشور را ترک کردند. در مقال پی‌آمده، کنش و واکنش‌های سیاسی امام‌خمینی در مقطع تبعید به نجف، مورد خوانش و تحلیل قرار گرفته است. مستندات این نوشتار از تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران اخذ شده است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

راهبرد انتظار پویا، صبر و پایداری
امام‌خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، پس از تبعید به شهر نجف با توجه به تفاوت‌های محیط ایران و عراق و در طی ۱۳ سال، مبارزه خویش را پی گرفتند و نهایتاً به هنگام خروج از کشور، آن را به آستانه پیروزی رساندند. این امر، نمادی از تدبیر و قدرت رهبری ایشان قلمداد می‌شود که بررسی آن موضوعی مناسب برای تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی است. سیدهاشم منیری پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، مناسبات ایشان با دولت عراق را اینگونه تقسیم و تحلیل کرده است:
«رفتار و مناسبات دولت عراق با امام خمینی، متأثر از دو دوره کلی است:
الف) دوره‌ای که از بدو ورود امام‌خمینی به نجف اشرف آغاز شد و در سال ۱۳۵۳، یعنی زمان امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به پایان رسید.
ب) از قرارداد یادشده تا اجبار به تبعیدگاه سوم در پاریس.
در این دو دوره، فشار از سه ناحیه امام را وادار به واکنش کرد. این سه ناحیه عبارت بودند از: ۱. رژیم پهلوی و جاسوسان عراقی، ۲. دولت بعث عراق که فعالیت‌های حضرت امام را محدود می‌کرد و با انگیزه همراهی با دولت ایران، در به‌کارگیری ابزار خصومت علیه ایشان ابایی نداشت. این مسئله را عمدتاً از سال ۱۳۴۷ به بعد شاهد هستیم، ۳. روحانیان غیرسیاسی حوزه علمیه نجف که از زخم‌زبان و حسادت‌های آنها، نفاق و دلخوری ایجاد می‌شد. واکنش امام‌خمینی نسبت به این فشار‌ها را می‌توان در دو سطح درونی و بیرونی، یعنی به سخن دیگر رابطه امام با حوزه علمیه نجف و مخالفت با سیاست‌های ضدایرانی و غیردینی حکومت بعث بررسی کرد. امام‌خمینی تبعید به نجف را با استراتژی انتظار پویا، صبر و پایداری به فرصت تبدیل کردند و توانستند به‌عنوان یک فقیه مجاهد، الگویی برای مبارزه با حکومت‌های ظالم، اعم از سلطنت پهلوی و حکومت بعث عراق باشد....»
عدم ملاقات خصوصی با مسئولان کشور عراق
مسئولان وقت دولت عراق و به ویژه رؤسای حزب بعث، گهگاه برای حفظ ظاهر و القای ارتباط خوب خود با علما، به دیدار مراجع نجف می‌رفتند. نحوه مواجهه امام‌خمینی با این افراد، مبتنی بر درایت و جلوگیری از هرگونه دروغ‌پردازی از سوی آنان بود. زنده‌یاد آیت‌الله حسین راستی کاشانی از شاگردان مبرزامام در نجف تأکید دارد که ایشان برای ممانعت از انتشار چنین اکاذیبی، اجازه می‌دادند تا دیگران نیز در این ملاقات‌ها حضور داشته باشند:
«در ابتدای امر، چون روابط دولت عراق با رژیم شاه خوب نبود، دست مخالفان رژیم ایران از جمله حضرت امام را برای فعالیت بازگذاشت و آن‌ها هم از این فرصت پدید آمده استفاده کردند. رژیم شاه که از این وضعیت احساس خطر می‌کرد، درصدد ترمیم روابط خود با دولت عراق برآمد و از او خواست که امام را تحت فشار قرار بدهد تا از مبارزه دست بردارند. دولت عراق از امام خواست که دیگر اعلامیه ندهند و علیه دولت ایران سخنرانی نکنند و این فشار‌ها تا زمان هجرت ایشان از عراق ادامه داشت. یکی از ترفند‌های رژیم عراق این بود که گاهی نمایندگانی را برای ملاقات خصوصی با امام می‌فرستاد، اما ایشان که فوق‌العاده باهوش و دارای درک و فراست سیاسی بالایی بودند، همیشه از چند تن از علما می‌خواستند که در این جلسات شرکت کنند، زیرا رژیم عراق همیشه پس از چنین ملاقات‌هایی، اکاذیبی را منتشر می‌کرد و امام با این شیوه، در واقع کار آن‌ها را خنثی می‌کردند. از جمله کسانی که در این جلسات حضور داشتند شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی بودند....»
مصطفی به زندان برود، ورزیده می‌شود
زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ عبدالعلی قرهی از ملازمان نزدیک و صمیمی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در دوره تبعید ایشان به نجف قلمداد می‌شود. او از مواجهه قاطع امام‌خمینی با مسئولان حکومت وقت خاطرات فراوانی داشت که شمه‌ای از آنها، به قرار پی آمده است:
«حضرت امام اصلاًَ به مسئولان حکومت عراق، اجازه ملاقات خصوصی نمی‌دادند و به من می‌فرمودند هر وقت ملاقات خواستند، بگویید همان وقتی بیایند که هنگام حضور من در بیرونی است و مردم هم هستند... وقتی هم که می‌آمدند، جلوی پای هیچ کدام‌شان بلند نمی‌شدند و تنها اگر صلاح می‌دانستند، جوابشان را می‌دادند. امام فوق‌العاده شجاع بودند و در موقعیت‌هایی که ما هراس داشتیم نکند رفتار ناشایستی از این افراد سر بزند، با کمال خونسردی می‌گفتند بگذارید هر غلطی دلشان می‌خواهد، بکنند! همیشه رفتار‌های امام طوری بود که کوچک‌ترین خوف و رعبی از آن استنباط نمی‌شد. یک وقتی دولت عراق، ایرانی‌ها را بیرون کرد و به‌قدری فشار آورد که بعضی از مراجع نجف هم تکان خورده بودند! همه غیر از امام به‌شدت ترسیده بودند. رژیم بعث چنان همه را ترسانده بود که کسی جرئت حرف زدن نداشت. در آن اوضاع، امام یک شب در منزلشان سخنرانی کردند و در بین صحبت‌هایشان فرمودند این دولتی که نمی‌توان اسم او را دولت گذاشت... و البته دولت عراق هم، هیچ غلطی نتوانست بکند. امام هر قدمی که برمی‌داشتند، برای خدا بود و به همین دلیل هم ترسی نداشتند. یکبار صدام ملعون دستور داده بود که آیت‌الله شاهرودی را احضار کنند، به بغداد ببرند و محاکمه کنند. وقتی خبر به بیت امام رسید، ایشان به بنده فرمودند به منزل آقای شاهرودی برو و از صحت و سقم قضیه مطمئن شو. من همین کار را کردم. رفتم و از آقازاده ایشان پرسیدم و معلوم شد که موضوع صحت دارد. بعثی‌ها توجهی به جایگاه و منزلت علما نداشتند و فقط امام بودند که توی دهن آن‌ها می‌زدند و به این جماعت اجازه جسارت نمی‌دادند. امام به من فرمودند که به کربلا بروم و به استاندار آنجا، قدر و منزلت آیت‌الله شاهرودی را گوشزد کنم. من هم همین کار را کردم و قضیه ظرف یکی دو شب حل شد. یک بار هم خبر رسید که قرار است پسر آیت‌الله بجنوردی از علمای نجف را اعدام کنند! آقای بجنوردی بسیار به امام علاقه و امام هم متقابلاً ایشان را دوست داشتند. امام بدون اینکه قبلاً خبر بدهند، از من خواستند که ایشان را به منزل آقای بجنوردی ببرم. حال ایشان خوب نبود و امام هم سعی کردند تا فضا را تغییر بدهند، لذا فرمودند: در ترکیه که بودم به من خبر دادند مصطفی را به زندان برده‌اند، من هم گفتم اشکال ندارد، ورزیده می‌شود!... آقای بجنوردی گفتند: آقا ما دل و جرئت شما را نداریم! آن شب امام سعی کردند با بیان خاطرات و لطایفی، آقای بجنوردی را از آن حال و هوا بیرون بیاورند....»
من در برابر خود آدم نمی‌بینم که حرف بزنم
ماجرای اخراج ایرانیان از کشور عراق، در زمره رویداد‌هایی است که در دوره تبعید امام خمینی روی داد. می‌توان گفت که در برابر این موج قدرتمند، تنها این رهبر تبعیدی نهضت اسلامی به نجف بود که به مقاومتی جدی دست زد و آن را متوقف ساخت. ایشان در آن رویداد و از موضع قدرت، به تحقیر حزب بعث دست زد و آنان را به انفعال و عقب‌نشینی وادار کرد. بی‌تردید این یکی از خدمات بزرگ امام به حوزه نجف و در نگاهی کلی‌تر، مردم عراق محسوب می‌شود. حجت‌الاسلام والمسلمین محمود قوچانی از شاگردان امام در نجف، موضوع را چنین روایت می‌کند:
«امام‌خمینی در برابر حزب بعث، از شیوه مبارزه منفی استفاده می‌کردند. به این نحو که در برابر تحرکات رژیم عراق، درس و نماز جماعت را تعطیل می‌کردند و از منزل بیرون نمی‌رفتند! این شیوه امام در داخل و خارج از عراق، اعتراضات زیادی را به دنبال داشت و سیل تلگرام‌های اعتراض‌آمیز، به سمت کاخ ریاست‌جمهوری عراق سرازیر می‌شد و دولت عراق هم نمی‌توانست به همه آن‌ها بی‌اعتنایی کند! یک بار امام‌خمینی درس‌شان را تعطیل کردند و این خبر به سرعت پخش و فشار‌ها روی دولت عراق زیاد شد، به طوری که کسی از طرف رئیس‌جمهور عراق مأمور شد که از طریق فرماندار نجف، از امام وقت ملاقات بگیرد. امام در پاسخ گفتند که به کسی وقت نمی‌دهند! کسی جرئت نداشت به نماینده رئیس‌جمهور عراق وقت ندهد و لذا این واکنش امام بسیار مهم بود. امام به سختی مقاومت کردند تا بالاخره افرادی که با بیت امام ارتباط داشتند، با رفت‌وآمد‌های مکرر، امام را متقاعد کردند که اجازه بدهند نماینده رئیس‌جمهور بیاید. امام فرمودند: بیاید، ولی حق حرف زدن ندارد! دولت عراق اعلام کرده بود که علمای ایرانی، باید ظرف شش روز عراق را ترک کنند و امام خمینی به این قضیه اعتراض داشتند. بالاخره نماینده رئیس‌جمهور و مسئول کل امور بیگانگان آمد. آقای شیخ نصرالله خلخالی به امام گفت اگر امری دارید بفرمایید. امام فرمودند من در برابر خود آدم نمی‌بینم که حرف بزنم! شیخ خلخالی با التماس گفت او با دیگران فرق دارد و اگر قولی بدهد، چون با شخص رئیس‌جمهور در ارتباط است، به قولش عمل می‌کند. امام سکوت محض کردند و مجلس با سکوت ایشان تمام شد. ما از امام پرسیدیم: بالاخره چه کنیم؟ از عراق خارج شویم یا بمانیم؟ امام فرمودند تا فردا صبر کنید. فردای آن روز، حکم اخراج لغو شد و ماجرا خاتمه پیدا کرد، اما از آنجا که رژیم عراق به نقص عهد عادت داشت، پس از مدتی دستور آمد که آقایان اسامی وابستگان خود را بدهند و بقیه عراق را ترک کنند. بعضی‌ها که می‌ترسیدند لیست دادند، اما امام فرمودند همه کسانی که در عراق هستند، وابستگان من هستند و باید بمانند! فشار‌ها واقعاً خردکننده بود، اما امام‌خمینی مثل کوه، استوار ایستاده بودند. در این اواخر، فشار ایران و عراق روی ایشان بسیار زیاد شده بود، اما ایشان به رغم اینکه ثمره زندگی خود، یعنی پسرشان حاج آقا مصطفی را از دست دادند، کمترین تزلزلی در ادامه راه پیدا نکردند....»
حکومت عراق نمی‌توانست امام را تحمل کند و امام هم چنین حکومتی را
سرانجام و پس از سپری شدن منازعات دولتین عراق با ایران، این دو به یکدیگر نزدیک شدند و نتیجتاً حکام عراق به رهبر تبعیدی نهضت اسلامی سخت گرفتند! امام‌خمینی که هرگز تحمیل زورمداران را نمی‌پذیرفت، در پی دوره‌ای حصر و دستگیری دوستانش، تصمیم به خروج از عراق گرفت. ابتدا تصمیم داشت در کویت اقامت گزیند، اما نهایتاً تقدیر او را به نوفل لوشاتو رهسپار ساخت. زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور که امام را در طول این مدت طولانی همراهی می‌کرد، در این باره می‌گوید:
«رژیم عراق مدتی صلاح را در این دید که از سختگیری‌های خود نسبت به حضرت امام و یاران ایشان بکاهد و آن‌ها هم از این فرصت استفاده و نهایت تلاش را برای افشاگری در مورد جنایات رژیم شاه کردند، اما پس از آشتی شاه و صدام در الجزایر و نزدیکی بیشتر هر دو به امریکا، عرصه بر امام و یاران ایشان تنگ شد! حکومت عراق نمی‌توانست امام را تحمل کند و امام هم چنین حکومتی را. سرانجام دولت عراق، بیت امام را محاصره و ارتباط ایشان را با طلاب و روحانیون قطع کرد. حتی عده‌ای از یاران امام، دستگیر و شکنجه شدند. این فشار‌ها سبب شد که امام تصمیم به هجرت بگیرند. ابتدا قرار شد به کویت و از آنجا به سوریه بروند، اما حکومت کویت با هماهنگی رژیم ایران، از ورود ایشان ممانعت به عمل آورد. امام در نهایت به فرانسه رفتند. البته دولت فرانسه هم از حضور امام در آنجا رضایت نداشت، ولی، چون طبق قوانین فرانسه، ایرانی‌ها تا سه ماه می‌توانستند بدون ویزا بمانند و از آنجا که امام به صورت قانونی هم وارد این کشور شده بودند، دولت نمی‌توانست مانع از حضور ایشان شود، اما در عین حال به شدت نگران حضور و به خصوص نفوذ و گسترش حرکت ایشان در فرانسه بود. افکار و اندیشه‌های امام از طریق رسانه‌های غربی، به سرعت در سطح دنیا پخش می‌شد، به همین دلیل ژیسکاردستن رئیس‌جمهور فرانسه اظهار داشت: فرانسه در برابر ایران تعهداتی دارد و نمی‌تواند اجازه فعالیت علنی برای براندازی رژیم ایران را به ایشان بدهد. امام هم رسماً اعلام کردند که من دست از مبارزه نخواهم کشید و کشور به کشور خواهم رفت و پیامم را به گوش عالم خواهم رساند. نهایتاً فرانسوی‌ها در برابر صلابت امام و موج گسترده انقلاب در ایران تسلیم شدند و امام این حرکت عظیم و الهی را تا پیروزی هدایت فرمودند....»
تغییر فضای ذهنی و عینی حوزه نجف در پی تبعید امام خمینی
بی‌تردید امام‌خمینی در دوره تبعید به شهر نجف، توانست بر فضای عراق و حوزه علمیه نجف، تأثیراتی درازمدت و ماندگار بر جای نهد که آثار آن تا دهه‌ها بر جای ماند. ایشان با توجه دادن عموم به تعیین سرنوشت خویش، موجد واکنش‌هایی در فضای این کشور گشت که تا پیش از آن یا سابقه نداشت یا کمتر به ظهور رسیده بود. سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره می‌نویسد:
«امام خمینی پس از ورود به نجف، با اینکه در فضای فکری متمایز از خود قرار گرفتند، کوشیدند رابطه خود را با تمام علما و مراجع حفظ کنند. ایشان حتی در مقابل بدگویی برخی شاگردان مراجع مخالف از مقابله به مثل شاگردان خود جلوگیری کردند و با پافشاری بر اعتقاد خود در مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی، دیگران را تحت تأثیر قرار دادند. امام با گفتار و رفتار خود فضای حوزه را با مشی جدیدی آشنا کردند که بسیار قدرتمندانه به پیش می‌رفت و عاملان خود را برای حضور فعالانه در سیاست تربیت می‌کرد. این مشی جدید، خیلی زود به رویکرد غالب بر مذهب شیعه بدل شد. همانطور که پیش‌تر هم گفته شد، فضای حاکم بر حوزه نجف در زمان تبعید امام طوری بود که هیچ کسی نمی‌توانست وارد عرصه سیاست و مباحث سیاسی شود و در رابطه با سرنوشت مسلمانان در ایران یا هر کشوری، حرکتی سیاسی انجام دهد، اما اقدامات امام این فضا را شکست بدون آنکه منزوی شود، هدفی که شاه از تبعید امام به نجف در نظر داشت. این در حالی بود که قبل از امام خمینی، یکی از علمای بزرگ نجف به نام آیت‌الله شیخ عبدالکریم زنجانی، به دلیل اقدامات سیاسی‌اش منزوی شده بود، به طوری که اگر به کسی سلام می‌کرد، کسی جوابش را نمی‌داد. اندک کسانی بودند که در نماز به او اقتدا می‌کردند، چون از فلسطین دفاع کرده بود! سفری به سوریه داشت و علیه رژیم غاصب اسرائیل و سیاست‌های انگلستان سخنرانی کرده بود. به همین خاطر در نجف، به عنوان آخوند سیاسی منزوی شده بود. چنین فضایی در حوزه نجف، محصول تبلیغ وسیع انگلستان و بعد حضور فعال رژیم شاه و ساواک بود که موجب می‌شد اگر کسی با برخی کشور‌ها و سیاست‌های آنها، به ویژه با شاه ایران به عنوان تنها شاه شیعه در تمام دنیا مخالفت کند، منزوی شود. امام‌خمینی در این شرایط پا به حوزه نجف گذاشتند و توانستند فضای حوزه نجف را که پس از آخوند خراسانی داشت از نظر وجوه سیاسی و اجتماعی به حوزه‌ای ساکت تبدیل می‌شد، تغییر دهند. چنانکه هم در انتفاضه مردم عراق در دوران زمامداری صدام و هم پس از حمله نیرو‌های چند ملیتی به عراق، این تغییر خود را نشان داد. سخنان امام به تدریج فضای ذهنی و بعد هم فضای عینی حوزه را تغییر داد و مذموم بودن مداخله روحانیت در سیاست را به حاشیه برد و گفتمان پیوند دین و سیاست را به گفتمان غالب شیعی تبدیل کرد. علاوه بر این، افرادی چون: شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، آیت‌الله دکتر محمد صادقی تهرانی، حجت‌الاسلام والمسلمین نصرالله خلخالی مقیم عراق و از همه مهم‌تر شاگردان پرشور امام که در اطراف رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضور داشتند، بازو‌های ایشان برای تعامل سازنده با علمای نجف و دیگر بلاد اسلامی و مسلمانان نقاط دیگر جهان بودند....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار