از همان روزی که حسن یزدانی در مسابقات جهانی نروژ پشت تیلور امریکایی را به خاک رساند تا همین مسابقات جهانی صربستان، یعنی در طول یک سال تمام نگاهها متوجه نبرد دوباره این دو کشتیگیر بود.
تعارف چرا؟ خود ما در ایران اصلاً بقیه کشتیگیران را نمیدیدیم! بله این واقعیت تلخی است که تمام نگاهها متوجه حسن یزدانی بود، نه فقط نگاهها که تمام فشار روحی و روانی نتیجه گرفتن تیم روی دوش پهلوان خوشاخلاق کشورمان بود. یک سال همه منتظر کشتی او با تیلور و پیروزی دوبارهاش بر کشتیگیر امریکایی بودند. حسن یزدانی یک سال به تنهایی این همه فشار را تحمل کرد و در آخر هم آن شد که همه دیدیم. پهلوان کشورمان چیزی کم نگذاشت. هشتمین مدالش را هم گرفت، اما رنگ مدالش نقرهای بود. تعارف است که بگوییم نقرهای به ارزش طلاست، خودش هم خوب میداند که نقره جهانی طلای جهان نمیشود ولی حسن یزدانی برای ما همان قهرمان سال قبل است. حالا حتماً فشارها برداشته شده است و او با خیالی راحتتر به مسابقات پیش رو میاندیشد.
اما در روزهایی که همه متوجه حسن یزدانی بودیم، دو ستاره دیگر درخشیدند. کامران قاسمپور با دلاوری تمام باز هم کاکس امریکایی را برد و مثل مسابقات نروژ طلای جهان را در صربستان هم به گردن آویخت. رحمان عموزاد هم با شجاعت و نوع کشتی بدون ترس خود کاری کرد کارستان؛ تمامی رقبای خود را با اقتدار شکست داد تا طلای خوشرنگ جهانی را از آن خود کند؛ دو ستارهای که حتی قهرمانی و کسب مدال طلای جهانی آنها هم درست دیده نشد. واقعیت این است که کشتی آزاد ایران به جز حسن یزدانی پهلوان، ستارههای دیگری هم دارد که باید دیده شوند؛ ستارههایی، چون محمد نخودی، رضا اطری، یونس امامی و امیرحسین زارع و دیگران که در کنار حسن یزدانی برای اعتلای نام و پرچم ایران از هیچ تلاشی فروگذار نیستند؛ ستارههایی که در کنار هم تیم ملی کشتی آزاد ایران را تشکیل میدهند تا اینطور نباشد که تمام فشارها روی دوش یک نفر باشد.
ستارههای فرنگی خسته و کمروحیه
گرایی طلایی، گرایی نقرهای
وقتی همه از تو توقع کسب طلا داشته باشند، کارت سخت میشود، آنقدر سخت که حتی نمیتوانی خودت باشی. محمد بنا ستارههای کشتی فرنگی ایران را با چنین شرایطی راهی مسابقات جهانی صربستان کرد. بگذریم که تا قبل از اعزام تیم حاشیه همیشگی عدماعتقاد آقای خاص به مسابقات انتخابی جو روحی و روانی تیم را به هم زده بود، اما چیزی که بیشتر سبب افت فاحش ستارههای فرنگیکار ایران شد، همان سطح توقع بالای مردم و علاقهمندان و حتی کادر فنی و سرمربی تیم بود. همه قهرمانی میخواستند و نه چیزی کمتر از آن، بدون توجه به اینکه دیگران هم کار کردهاند.
نایب قهرمانی در نروژ و غیبت روسها در جهانی صربستان باعث شده بود محمد بنا با خیالی راحت تیمش را به مسابقات ببرد، اما هر چه مسابقات جلو رفت، کار برای ایران سختتر شد تا جایی که دیگر امیدی باقی نمانده بود. محمدرضا گرایی که کارش را شروع کرد، امیدوار شدیم. وقتی همه را در سه دقیقه اول برد و فینالیست شد، حتی خود محمد بنا هم به کسب مدال طلا یقین پیدا کرد؛ طلایی که میتوانست سرنوشت تیم را عوض کند، اما گرایی وقتی کار کشتی فینال به سه دقیقه دوم کشید، کم آورد و به نقره قناعت کرد تا قهرمان جهان روی سکوی دوم بایستد.
در ادامه محمدهادی ساروی و امین میرزازاده هم در رسیدن به سکوی اول ناکام ماندند. اولی برنزی شد و دومی هم نقره گرفت تا کار تیم پرستاره محمد بنا با ایستادن روی پله چهارم تمام شود؛ تیمی که به لحاظ داشتن ستاره چیزی کم نداشت و حتی میتوانست بهتر از نروژ نتیجه بگیرد، اما ستارههای محمد بنا آنی نبودند که باید باشند. محمد بنا بعد از مسابقات صربستان رفت، برای چندمین بار و حالا میراث ارزشمند او تحویل حسن رنگرز شده است. بدون تعارف باید عنوان کنیم که کشتی فرنگی ایران چیزی برای قهرمانی و کسب عنوان کم ندارد؛ تیمی پرستاره و آیندهدار که باید برای المپیک آماده شود؛ تیمی که میتواند با برنامهریزی درست حتی سکوی المپیک را هم فتح کند.