هجوم ارتش متجاوز بعث به خاک مقدس کشورمان باعث شد تا اتحادی شگفتانگیز میان مردم بهوجود آید و زن و مرد در دفاع از وجب به وجب خاک کشورمان دست به اسلحه ببرند و با تمام توان و غیرت در برابر ارتش تا دندان مسلح بعثی مقاومت کنند. بدون هیچ تردیدی نقش زنان به عنوان نیمی از بدنه جامعه ایران نقشی انکارناپذیر در سالهای ابتدایی دفاع مقدس و ادامه آن است. زنانی که بهخصوص در شهرهای مرزی و آماج حملات رژیم صدام همدوش مردان جنگیدند و چه در خط مقدم و چه در پشت جبهه سرمنشأ خدمات بزرگ و به یادماندنی شدند. زنانی که به شهادت رسیدند، جانباز شدند و حتی سختی اسارت را کشیدند. سیده رقیه آذرنگ از جمله بانوانی است که در این حوزه دست به قلم شده و تاکنون آثار زیادی را منتشر کرده است. با نویسنده کتابهای «آغوش مادر» و «عصمت» در باره نقش زنان در دفاع مقدس همکلام شدیم. ماحصل این همکلامی را در ادامه میخوانید.
احساس مسئولیت در برابر خانواده شهدا
در برخی مصاحبهها با فعالیت زنانی مواجه میشویم که سکاندار اوضاع بحران زده شهرهای جبههای مثل دزفول، شوش و اهواز شدند، در بسیاری از موارد سعی داشتند از خانوادههای داغدار و مصیبتزده حمایت و پشتیبانی کنند، چراکه این شهرها در طول هشت سال دائم در تیررس حملات هوایی و زمینی دشمن بعثی بود.
نهادینه کردن اخلاق و ارزشهای اسلامی
در خانواده
دختران جوان با انتخاب همسران رزمندهای که دائم در جبهه حضور داشتند، مهریه کم و ازدواج ساده را انتخاب میکردند، چراکه شرایط و اوضاع آن روزها را به خوبی درک کرده بودند و حتی ما میبینیم دختران جوانی به عقد رزمندگان جانباز در میآمدند که این هم نکته خیلی سرآمدی است که در این یادداشت آن فداکاریها نمیگنجد.
حفظ حجاب
همانطور که در خاطرات ثبت شده از حضور زنان در شرایط جوی شهرهای جنوبی و گرمای طاقت فرسای تابستان در سالهای جنگ تحمیلی میخوانیم این شرایط باعث نشد که زنان از حجاب خویش چشمپوشی کنند با اینکه در بسیاری از صحنههای دشوار امداد و کمکرسانی حاضر بودند. حجاب در جنگ تحمیلی، سرمایه یک زن به شمار میآمد. سرمایهای که زن در سایه آن احساس آرامش و امنیت داشت حتی زیر آوار و آماج تیر و ترکش حملات دشمن بعثی؛ و در آخر روحیه شهادت طلبی که موجب شد یک زن مسلمان ایرانی این آرزو را دست نایافتنی نداند و در برخی خاطرات میخوانیم که بانوانی آرزوی شهادت را داشتهاند مثل کتاب «من میترا نیستم» به قلم معصومه رامهرمزی و کتاب «عصمت» که بنده نگاشتم و هر دو کتاب به روایت زندگانی دو بانوی شهید میپردازد.
تنظیم داستان واقعی و غیر احساسی
آمار بالایی از کتابهای دفاع مقدس بر اساس واقعیت نگاشته شده است. همانطور که میدانیم خاطره نگاری ثبت، ضبط و نگارش بخشی از گذشته یک فرد یا گروهی از افراد است. روزنوشتهها و یادداشتهای روزانه هم خاطره هستند. خاطره از جهتی هم منشأ بسیاری از حوزههای ادبی دیگر مثل داستان و رمان است. داستانها از خاطرات بهوجود میآیند و خاطرات از آن جهت که به وقایع در یک برهه تاریخی میپردازند الهامبخش طرح و ایده داستانها هستند. اغلب کتابهای حوزه دفاع مقدس در حوزه تاریخ شفاهی و مستند نگاری هستند و از این حیث نویسنده سعی میکند با مخاطبان خود صادق باشد و هر آنچه بین او و راوی از خاطرات حوادثی که بیان میشود بدون کم و کاست در متن میآورد. البته در این نوع نوشتنها نویسندگان سراغ منابع مستند هم میروند که متن کتابها با حوادث و اتفاقات تاریخی جنگ تحمیلی مثل اسناد، تصویر یا نقشه و... از روز و ساعت، مکان و زمان دقیق عملیاتها یا تعداد شهدا همخوانی داشته باشد. گاهی اوقات در برخی کتابهای خاطره میبینیم جنبه داستانی خاطره نمایان است. مانند خاطرات دیگر نگاشت که نویسنده اثر با سبک خودش مینویسد، اما در خاطرات فرد راوی جملههای داستانی بهکار میبرد و گاهی رمان گونه تا انتهای کتاب پیش میرود. این موارد میتواند سندیت اثر را در ذهن یک خواننده یا فردی که خود مشاهدهگر آن خاطره بوده است از بین ببرد.
انعکاس واقعیتها
رسالت اصلی و مهم بخش مستندنگاری خاطرات دوران دفاع مقدس انعکاس واقعیتهای آن است، چراکه به نوعی تاریخ نگاری یک برهه مهم تاریخی کشور است و این واقعیتها با تلاش مستندنگاران این حوزه برای نسلهای بعد خواهد ماند.