«وقتی بابا رئیس بود» یکی از کتابهایی است که با مشارکت ستاد ملی کنگره شهدای استان قم در حاشیه این کنگره رونمایی شد. تقی شجاعی، نویسنده کتاب کار نوشتن را از سال ۱۳۹۲ و به شکلی خودجوش و تجربی آغاز کرد و بعد از چاپ چند جلد کتاب به وقتی «بابا رئیس بود» رسید. این کتاب روایتی از پسری که پدرش رئیس یکی از نهادهای مهم جمهوری اسلامی در اول انقلاب است و این پسر از یک طرف میخواهد پُز رئیس بودن پدرش را بدهد و از طرف دیگر سبک زندگی پدرش طوری است که پزدادنی نیست. در ادامه همکلامیمان با تقی شجاعی به زندگی شهید علیبیطرفان میپردازیم که سرگذشت او بهانه نوشتن این کتاب رمانگونه را فراهم آورده است.
ایده کتاب چگونه شکل گرفت؟ انگیزه شما در این خصوص چه بود؟
همیشه این دغدغه را داشتم که یک الگوی شهید معلم برای خود ترسیم کنم. در مراحل بعدی با توجه به فعالیتهای انقلابی شهید بیطرفان در زمان طاغوت، میخواستم یک اشارهای هرچند گذرا به آن دوران داشته باشم و برای نوجوانی که امروز تاریخ پهلوی را برایش تطهیر و تحریف میکنند، واقعیات را بیان کنم. من با دانشآموزان مختلفی سروکار داشتم و دارم که به خاطر دادههای غلط اینستاگرامی، به گونهای جانباز این جنگ مجازی شدهاند. از طرف دیگر هم ترک فعل یا کمکاری برخی مسئولان به خصوص در دهه ۹۰ باعث شده دست دشمن برای این جنگ بازتر شود. یکی از دغدغههای اصلی من این بود که بگویم اصل انقلاب این است، آرمانهایش از اول این بوده، هست و شهدایش به خصوص مسئولان شهیدش اینطوریاند و اینطوری زندگی کردهاند. اگر کسی مسئول شده و خوب عمل نکرده، این را به پای انقلاب ننویسید.
چقدر توانستید شهید بیطرفان را در کتاب برای مخاطب بشناسانید؟
تا جایی که توان داشتم، تلاش کردم مصاحبههای مختلفی را از برهههای مختلف زندگی ایشان جمعآوری کنم. با این حال فکر میکنم، تنها توانستم کلیتی از سبک زندگی شخصی و مدیریتی ایشان را به نمایش بگذارم.
تألیف کتاب وقتی بابا رئیس بود، چه سختیهایی داشت؟
یادم است وسطهای کار چند بار به خود گفتم که این دیگر آخرین کار دفاعمقدسی من خواهم بود! خب شما تصور کنید چندین ساعت مصاحبه، هماهنگی مصاحبه، اینکه بعضیها به خاطر مصاحبههای بیسرانجام دفعات پیشین حاضر به مصاحبه نبودند یا امیدی به چاپ کتاب نداشتند؛ بعضیها مریض بودند و نمیتوانستند مصاحبه کنند. پیادهکردن صوت مصاحبهها و تایپکردن آن که خود کار طاقتفرسایی است. همه اینها را به شوق اینکه یک اثر مخاطبپسند و اثرگذار در جامعه و به امید اینکه شهید در زندگی دنیوی و اخروی دستگیریات کند، انجام میدادم. حالا بعد از نگارش هم چندین بار میگفتند، مثلاً بعضی از جاها به دلیل اینکه مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، باید حذف و اصلاح بشود و.... بعد از ردکردن همه این خانها، تازه رسیدم به مرحله تأیید نظر خانواده شهید که مثلاً بعضی میگفتند، این شخصیتهای خیالی را از کجا آوردی؟ خب من بنا نبود زندگینامه بنویسم. در رمان هم کلی تخیل و برخی شخصیتهای خیالی به داستان اضافه میشوند تا جنبههایی از زندگی شهید را به شکلی که نوجوان پس نزند، نشان بدهند؛ در عین اینکه صداقت در بیان ویژگیهای شخصیتی و زندگی شهید رعایت شود، خب میگفتند، شما باید عین مستندات را مینوشتید. نهایتاً مدتی هم طول میکشید تا ما توانستیم تأییدیههای آنها را بگیریم.
مهمترین ویژگی این اثر را در چه میدانید؟
زبان شیرین و طنزگونه این کتاب که مطابق با دنیای بیغل و غش کودکی و نوجوانی است به نظرم مهمترین ویژگی این اثر است که سعی کردم از آن برای جذب مخاطب بهره بگیرم.
چه سالهایی از دوران زندگی شهید بیطرفان در این اثر روایت میشود؟
اصل داستان مربوط است به اوایل سال ۶۵ تا شهادت ایشان که در دی ماه همان سال رخ میدهد، اما شخصیت اول داستان مهدی بیطرفان، پسر شهید است. طی این سالها حوادثی را که درباره گذشته فعالیتهای پدرش از بزرگترها و اطرافیانش شنیده است، اعم از دورانی که در سپاه دانش زمان پهلوی در روستای دورافتاده تبریز فعالیت داشته یا برهههایی که به فعالیتهای انقلابی و مبارزه با پهلوی در قم پرداخته و بعد از انقلاب هم در سمتهای مختلف فعالیت داشته را برای ما به طور مختصر روایت میکند.
سیر محتوا بیشتر مرتبط با مدیریت انقلابی شهید علی بیطرفان در سمت رئیس منطقه ۲ آموزش و پرورش قم است. سبک زندگی ساده ایشان که با موتور گازی به اداره و جاهای دیگر رفت و آمد میکند، همین باعث تمسخر پسرش مهدی در مدرسه میشود. یک شخصیت مقابل مهدی هم در مدرسه است به نام حسن. پدرش قاضی است و از آنهایی که اهل سوء استفاده از مسئولیتشان هستند و اینجا آن درگیری داستانی پیش میاید که هم در بیرون و هم در درون، ذهن مهدی را به خودش مشغول میکند که بالاخره رئیس باید چه طوری باشد؟ لازم به ذکر است منابع اسنادی و تألیف این اثر بیشتر شفاهی بود و از طریق مصاحبه با خانواده و همکاران شهید به دست آمد.
چرا نام «وقتی بابا رئیس بود» را برای کتابتان انتخاب کردید؟
من اول اسم «بچه رئیس» را برای این کتاب انتخاب کرده بودم، ولی بعد بنا بر ملاحظاتی اسم عوض میشود و با توجه به حوادث کتاب که در دوران خاص و طلایی انقلاب و دفاعمقدس اتفاق میافتد، این نام برایش انتخاب میشود. «وقتی بابا رئیس بود» یک اشاره خاصی دارد به زمانی که سبک زندگی عمده مسئولان همسطح با توده مردم بود و مردم میان گرفتاریها، مشکلات زندگی و رنجهای تحمیلی آن دوران احساس غربت نمیکردند.
نکته پایانی.
از اول انقلاب تا امروز این شهدا بودند که کشورمان را از دل این همه بلایای مختلف به سلامت عبور دادند. اعم از شهدای زنده و شهدایی که جسمشان پیش ما نبود. بعد از این هم همین خواهد بود. ما تا وقتی به شهدایمان، به مرامشان و آرمان هایشان بها میدهیم و روی آنها سرمایهگذاری میکنیم، مملکت را بیمه کردهایم و از رسانه شما برای این همکلامی سپاسگزارم.