اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، میکوشد تا حیات نهادهای واسط اجتماعی در دوره حاکمیت رضاخان را که با میزان پایبندی به مشروطیت در آن مقطع پیوندی وثیق دارد، مورد ارزیابی قرار دهد. «دولت و نیروهای اجتماعی در عصر پهلوی اول»، توسط فرحناز حسام تألیف شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را روانه بازار کتاب کرده است. مؤلف در دیباچه خویش بر این پژوهش، در باب محتوای آن چنین آورده است:
«گرچه از دوره مورد بحث در این پژوهش تا امروز، زمینههای مساعدتری برای شکلگیری نهادهای مدنی پدید آمده است، اما با همین وضعیت نهادهای واسط، مرحله جنینی خود را میگذرانند. به دلایلی در دوره رضاشاه نیز جامعه ایران بدون تجربه وجود احزاب و فعالیت انجمنها و نهادهای مستقل از حکومت سپری شد، زیرا نهادها و سازمانهای سیاسی، آمادگی پذیرش گفتگو و مشارکت شهروندان را نداشتند و به این جهت، گروه گرایی به شدت سرکوب شد و هر تشکلی که از سوی حکومت پا میگرفت، تهدید و تعطیل میگشت. در پژوهش حاضر که به شیوه بررسی تاریخی و مطالعه اسنادی فراهم شده، از منابع و متون مربوط به تاریخ اجتماعی ایران در قرن اخیر بهره گرفته است. بدیهی است که اطلاعات تاریخی مربوط به دوره رضاشاه از متون، کتب، اسناد و خاطرات نگاشته شده، استخراج شده است. در انتخاب متون سعی شده است از منابعی استفاده شود که از نظر ارزش و استحکام مستندات دارای اعتبار باشند. این امر با مشاوره و داوری اساتید تاریخ و نیز با رجوع به متون تاریخی انجام شده است که دفعات و تعدد ارجاع آنها به منابع، نشاندهنده اهمیت و اعتبار آنهاست. خاطرات نیز از میان یادمانهای افرادی که در آن دوره تاریخی حضور داشته و بیواسطه درگیر مسائل اجتماعی بوده یا مقام و منصبی رسمی و حکومتی داشتهاند، گزینش شدند. در این پژوهش به طور عمده، از دو نوع سند استفاده شده است: سندهایی که درباره واقعیتها اطلاعات میدهند و سندهایی که خودشان به صورتی واقعیت هستند. سندهای نوع اول، مانند خاطرات مردان سیاست که به هنگام نقل رویدادهایی که خود در آنها شرکت داشتهاند و دیگر اسناد مانند یک اعلان انتخاباتی یا یک سند به جا مانده از احکام و دستورات وزرا، حکم شاه، حکم مشروطه و ... هستند. در اینجا ذکر چند نکته لازم است:
دوره مورد بررسی، دوره تاریخی مربوط به حکومت رضاشاه است. لازم به توضیح است که دوره پادشاهی پهلوی اول از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ هـ. ش به مدت ۱۶ سال بوده، اما از آنجا که فرآیند قدرتگیری رضاشاه نیز شامل نکات اجتماعی فراوانی میباشد، تصمیمات و حتی حضور رضاخان در مناصب حکومتی، در آنجا تأثیر مستقیم دارد. از این روی دوره زمانی کودتای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ هـ. ش نیز مورد توجه بوده است. بنابراین در تحلیل چگونگی رویارویی رضاشاه با نیروهای اجتماعی، به طور کلی دوره ۲۰ سالهای که او دارای قدرت سیاسی بوده، مورد بررسی قرار گرفته است که در بسیاری موارد، روندی از تغییر روش در مناسبات او با طبقات اجتماعی و گروهها وجود دارد. این تحول در روابط با در نظرگرفتن روی دادههای پیرامونی، معنادار میشوند. برای مثال، نحوه برخورد رضاشاه با روحانیان یا زنان یا روشنفکران به موازات اعمال سیاستهای توسعهای و تأثیری که این برنامهها بر بافت فرهنگی ـ اجتماعی و سنتی جامعه ایران میگذارد، به تدریج دگرگون شده و شکل تازهای به خود میگیرد. گاه مشاهده میشود که مناسبات مسالمتآمیز رضاشاه با گروههای اجتماعی، به روابطی پر از تنش و سوءظن تبدیل میشود که نمونههای آن را در سراسر حکومت وی میتوان یافت....»