شما جزو اقلیتهای مذهبی هستید، اما در حوزه فعالیت قرآنپژوهی فعالیت دارید یا خادم قرآن و خادم رضوی هستید. درباره این فعالیتها بیشتر توضیح دهید.
خداوند نیرو و قدرت شگرفی به من عطا فرموده و احساس اقلیت بودن نداشتهام. چه تعریف فلسفی عام و چه خاص. این یک تعریف نسبی است که انسان کجا در اقلیت و کجا در اکثریت باشد. شاید مسلمانان عزیز من هم در جایی اقلیت به شمار آیند و در جایی دیگر اکثریت، اما در فلسفه عام، اقلیتبودن، بدیهی است پیامدهایی داشته ولی بنده توقف نکردهام. خداوند کاروان دل من را پیاپی سالاری کرده تا در خدمت الهیات، دین پژوهی و به ویژه اسلامشناسی باشد. همیشه خودم را اکثریت دانستهام. دلیلش این است که دینم را یکتاپرستی میدانم. بنابراین دست در سلسله یکتاپرستان، مؤمنان و موحدان جهان دارم و همه در دریای عظیم الهی هستیم و از منبع فیض لایزال و پر کرام الهی سرچشمه میگیریم و زایا میشویم.
اگر در یک خط بخواهم بگویم، چون قرآن کتابی از خدا و برای خداست به امید همین قرآن خدمتش را دارم و خواهم داشت. رضا هم از خدا و برای خداست و در خدمت او خادمترینم. همه انسانهای نیک و آدمهای خدایی و حقیقی پاک و شریف هستند و دانسته و ندانسته به موسی و عیسی و زرتشت خدمت میکنند، اگرچه نامشان کلیمی، مسیحی و زرتشتی نباشد. خدا نور و نیکی است و هر جا این تداوم و گزارههای نورانی را ببینیم در خدمتشان خواهم بود. وقتی بنده میگویم دین توحیدی دارم و پیرو آیین موسی یا ابراهیم هستم، با پژوهش، تحقیق و مطالعه این آیین، بر این اندیشه و عقیده هستم که همه ادیان و آیینهای یکتاپرستی را بررسی کنم و به یاری خدا چنگ در دایره اتصال آنها زنم و خودم را به این ریسمان متصل کنم. «واعتصمو بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا» در واقع این نماد از ریسمان و سمبل استواری است که یک ریسمانش همین توحید اسلام است. در حوزه دینپژوهشی به وحدانیت اسلامی میرسم و این همان سلام و تسلیم در برابر حق است. من تمام اندیشه کار و کوششم این است که حقیقت دین را نشان دهم. این حقیقت به انسانها و پدیدهها از یزدان، الله، خدا، اهورا، رب، الوهیم، مهربانی، نیکی، ادب، آرامش، پاکی، مروت، صفا و یاری میگوید یا آنها را رهنمون میسازد. با این مسیر همراه میشوم چه نامش قرآن و راهش رضا باشد. من که میگویم کلیمی هستم، پس باید به همراهان موسی خدمت کنم و رضا (ع) همراه موسی است.
من اعتقاد کامل دارم موسای کلیم، کارهایم را در راه صلح و آشتی ملتها میبیند. چنانکه رضا و مولای عزیزم.
اندیشه و کردار رضوی و علوی و زهرایی در کنار اندیشههای موسایی، مسیحایی، اهورایی، سارایی، صفورایی و مریمی من، ما، شما، ایشان و جهان را به سمت آرامش، توحید، عرفان، حق، نیکی، راستی، صلح و آرامش حرکت میدهد. در این سالها در کسوت پژوهش و مطالعه در پوشش تدریس دانشگاهی، اجلاس بینالمللی یا با ابزار هنر و قلم نگارگری نقاشی و تصویرسازی هیچ تضادی در این راه ندیدهام و همه اینها به یک نقطه تمرکز و ستون نورانی میرسند و آن حضرت احدیت و خداست. یعنی الله، رب، یزدان، الوهیم همه یکی است. قرآن کریم از سر چشمه نور و نیکی است و خودش ناشر نور و نیکی و روشنایی است. پس من در خدمت نور و روشنایی هستم و این افتخار و مایه شادمانی من است. همواره میخواهم خدای نور در این رسالت و افتخار، همراه و هادیام باشد.
چه چیزی در اسلام و قرآن و اهل بیت برای شما جذاب بود و چرا به سمت پژوهش و مطالعه در این حوزه روی آوردید؟
این احترام از روز نخست در خاندان و خانه ما بود. دو انسان، دو گروه و دو کارگروه وقتی باید با هم کار یا زندگی کنند، باید هم را بشناسند تا این زندگی خوب و بیدردسر باشد. من رسالتم را این میدانم که پیروان ادیان را به رغم اینکه به هم نزدیکند، نزدیکتر کنم. در پاسخ به این پرسش شما دلیل پیگیری اسلام و قرآن را پیشتر گفتم، اما در خصوص اهل بیت هم همین سیره بیپوشش و راستین خاندان نبوی را میپژوهم. این جاذبه و جاذبه بیشتر میشود، زیرا متصل به خدا هستند.
یک دلیل منطقی و فلسفی و از سویی، عرفانی و حقیقی برای شما میآورم. سرچشمه و روان ما از منبع دریای لایزال و ملکوتی الهی است. پس هر چه به این دریا متصل باشد، از او بیاید، یا به سمت او برود هم جذبه و پیوسته ماست و ما پیوسته احدیت. وقتی اهل بیت از علی تا حسینش برای رشد، کمال، آرامش، علو، ارتقا، نیکی، پاکی و مهر آمدهاند، یاران خدا و ما هستند و همه این ملکوت و نیکیها جاذبه و جذابیت است. این رهایی مردم به لطف الهی و یاری موسی، این گفتار نهجالبلاغه حضرت مولا، این فلسفه حسین (ع) و کوشش زینب، آیین کربلا، بزرگواری ابوالفضل و همه اینها جذاب است.
در دانشگاه فلسفه ده فرمان خدایی موسی را درس میدهم و همینها را در سیره نبوی و سنت ائمه باز درس میدهم. همه جذابیت است. اینها رنگ سفیدی یا نور است.
چه وجوهی از شخصیت حضرت زهرا برای شما جذابتر است و چه تعریفی از شخصیت ایشان میتوانید داشته باشید؟
باید خانم زهرا را از اول بخوانی، ببینی، بفهمی. از اول بودن و نبودن؛ زهرای مهربان، باشعور، اجتماعی، فعال، اخلاقی، مؤمن، کارگشا، مؤثر، منصف، زهرای الجار ثم الدار، زهرایی که پیراهن عروسیاش را به دیگران میدهد. گردنبند مرواریدش را هبه میکند. زهرا امابیها، بانوی تسبیح، سخنور، شاعر، نویسنده، فعال حقوق دیگران و باز فاطمه ساده، قانع، شکیبا، آرام، مدرس، مادر، همسر زهرای خانه و زهرای جمع شاکل و متشکل و باز هم زهرا ورای اینهاست.
زهرا همراه حوا، سارا، صفورا، یوکابد، مریم، زینب و خدیجه بیش از همه همراه خداست و خدا و همه این خانمها با او و همراه او. با درک ذکر همه اوصافش؛ بتول، معصومه، راضیه، مرضیه، حمیده، وحیده، فریده، حورا. اینکه جز همه آنچه گفتم یعنی دختر خدیجه و محمد، مادر حسن، حسین، زینب و امکلثوم؛ عشق علی و محمد، مادر ۱۱ امام. به علی عاشق است و همراه اوست. خوراک میپزد، رفو میکند، خودش را میآراید، معطر میکند، دست بچهها را میگیرد و گردش میرود، مورد مشورت و عشق علی بودن، زیباییها را درک میکند، میفهمد، میسراید، مینویسد، استوار و پویا، پاک و زیباست. زهرای شکیبا و سختکوش. در شرایط تنهایی، بیخدیجه، بیمحمد و در ایام خانهنشینی علی با وجود سختی و فشار سخت سیاسی، بانو خوب میکوشد و تلاش میکند تا زندگی بهتر شود و مسئولیتش را بهتر مینماید. آن دوره را باید با خودش و با اهل قیاس کرد. این زهرا همان زهرای علی است که خلخال پای دخت کلیمی را از ربایندگان میگیرد یا به تهیدستان مسیحی رسیدگی میکند. خانم فاطمه زهرا به قول تاریخ در این عمر کم همه این ویژگیها را داشتند و خداوند به ایشان هدیه فرمودهاست. وقتی فاطمه زهرا را این طور تعریف میکنند، ایشان میتواند سرلوحه باشد، اما از دید من باید علی هم سرلوحه باشد و مردان، رفتارهای حقیقی ایشان را از میان فلسفه و تفسیر حقیقی بیابند و آنگونه شوند.
به عنوان زن یک زن و یک اقلیت دینی برای طی کردن مسیر پیشرفت با چه چالشهایی مواجه بودهاید و چقدر این مسیر برای شما هموار بود؟
خدا و تنها ایمان به خدا این راه را برای من هموار و میسر میکرد. وقتی هدف و مقصد و منتهای اندیشه عشق به خدا و برای خدا باشد، گرمای عشق به خدا هر برف و بورانی را آب روان میکند. در این سالها و هر گاه با دشواریها و مشکلات مواجه میشدم، توقف نداشتم. پروردگار و عشق به او مرا حرکت میداد و به پیش میراند. با ایمان به خدا من بنبستها را پشت سر گذاشتم. دست خدا بالاتر از تمام دستهاست.
فضای ایران را برای حضور و فعالیتهای زنان در حوزههای مختلف چطور ارزیابی میکنید؟
اینکه یک دختر خانم در کجا و در چه شرایطی است، مهم است. یک دختر ابتدا در تشکل مهم و کوچکی به نام خانواده شخصی خودش قرار دارد و از ابتدا باید دید این فرد در خانواده از چه جایگاهی برخوردار است و در آینده برایش چه میطلبند. تفکر و تعامل دیگر افراد نسبت به او در این خانواده چیست؟ همراه هستند؟ آیا دوست دارند او دانا و توانا و کارا باشد؟ به نظریاتش احترام میگذارند؟ بعد میرسیم به خانواده بزرگتری که نامش آیین، آداب و رسوم فرهنگ و مردم است. اینکه بزرگان، قانونگذاران، مجریان، متولیان و دولتمردان چه میاندیشند و چه میکنند؟ ممکن است آنها قوانینی را میگذارند که همه برای پویایی فرهیختگی و توانایی مردمان این سرزمین در به ویژه زنان باشد، اما در عمل به آن قوانین، حرکت نیست؛ سکوت، جمود، ناتوانی، سستی و مسائلی از این دست موجب رها و از دست رفتن سرمایههاست. قانون خوب است، اما عمل به قوانین و اجرای مقولهای متفاوت است. این مسائل از دیدگاه خانواده، نوع انتخاب و گزینش افراد انتخاب، راه و همراهان آینده و مسیر بستگی دارد. بهسازی فرهنگ و آموزش و پرورش، نوع نگرشها، تربیتها، تعابیر و تأویلهای نادرست از دین و فرهنگ یا شناخت نادرست، ممکن است شماری از این مسیر و راهها را ببندد و عرصه را تنگ کند. دیدگاههای برخی از مردم و به ویژه مردان را باید جهت داد یا عوض کرد. نظر خود زنان و خانمها هم به همجنس خودشان باید مهربانتر و با مودت بیشتری باشد. خیلی از آقایان هستند که در این سرزمین سبب علو و تعالی خانمها شدهاند و شعور و تقوا و دیانت دارند و چرخ این سرزمین را پیش بردند. معتقدم از خود این مردان هم قدردانی نشدهاست. از سویی آنقدر زنان کوشا، دانا، توانمند و مسئولیتپذیر ایرانی را شاهدیم که تمام لحظههای زندگیشان را نثار نهتنها ایران بلکه جهان کردهاند. در عین حال خانمها خودشان هم باید تلاش بیشتری داشته باشند. تنگناها یا کاستیها تنها مربوط به کشور ما نیست و فقط در وضعیت زنان ایرانی خلاصه نمیشود. اگر زندگینامه زنان توانمند و نامی جهان را بخوانید، میبینیم چقدر با دشواریهای فرهنگی، عقیدتی و جنسیتی مبارزه کردهاند و حتی بسیاری از مردان اندیشمند و توانمند غیرایرانی و غیرمسلمان هم همینطور. پس هرگز نمیتوانیم بگوییم فضای ایران برای حضور و فعالیتهای زنان کمرنگ یا تنگ است. پس این همه زنان توانا، اندیشمند و فعال و به ویژه مخلص از کجا آمدهاند؟ همه مال همین سرزمین هستند. پس زنان باید خودشان بخواهند.
از نگاه شما به عنوان یک فعال اجتماعی و فعال در حوزههای حقوق بشر چرا با وجود پیشرفتهای زنان در جامعه ایران بازنمایی رسانهای مناسبی از این ماجرا وجود ندارد و چرا ما نتوانستیم الگوی سوم زن ایرانی را به دنیا معرفی کنیم و در این حوزه مطالبهگر باشیم؟
من معتقدم بخشی از این الگوی زن الگوی سوم زن ایرانی معرفی و عملی شدهاست.
چطور؟
با همین تداوم حضور تاریخی، استوار، پویا، منسجم، زیبا، کارا، خردمند، فعال و فهیمه زنان و همراهی مردان ایرانی، این الگو معرفی و شناسانده شد، اما آنجا که نشد، خودش موضوعی است که میتواند دستمایه نوشتن یک کتاب شود. یکی از دلایلی که پیشرفتها رسانهای نمیشود، خضوع و فروتنی زنان بزرگ سرزمین من است که نمیخواهند اسیر شهرت رسانه شود، چراکه رسانهای شدن حاشیههای خودش را دارد و ترجیح میدهند فعالیتهایشان را در آرامش ادامه دهند. از سوی دیگر رسانهای شدن عدهای را حولمحور شخصیت و فعالیت شما هوشیار و بیدار میکند. بخشی از این افراد به شما کمک میکنند و همراه میشوند، اما افراد بیاخلاقی هم هستند که ممکن است در مسیرتان سنگاندازی کنند. رهبر این سرزمین الگوی سوم زن ایرانی را ارائه فرمودند، اما در بخش قانون و عمل، یعنی قوه مقننه و مجریه و شماری از کارگزاران آن را به کار و عمل نگرفتند. غرب خوب سر از کار ما در میآورد و میداند این الگوی سوم چیست! در خود غرب هم خیلیها همین اعتقادات و تفکر ناب دینی، عرفانی، آرمانی و منطقی را دارند. به خانمها احترام میگذارند، حجاب و عفاف خودشان را دارند و برای بعضی خانوادهها این مسائل بسیار محکم و استوار است، اما خب آنها میگویند شما وقتی در کشور خودتان به این الگو عمل و کار نکردهاید یا کار نسبیشده و کامل نبوده چه چیزی را میخواهید به دنیای ما بشناسانید یا معرفی کنید؟! این الگوی سوم مثل یک دارو است و رهبر بر اساس شناختی که از آیین و فرهنگ این سرزمین، تاریخ، پیشینه رسوم، دین، عرفان، اعتقاد و باور از این مردم داشتند، این الگو را معرفی فرمودند و سرمشق دادند، اما شماری به این الگو عمل کردند و شماری عمل نکردند. من معتقدم اول خودمان باید این الگو را اجرا کنیم و بعد با افتخار مطالبه همین حضور استوار، پویا، منسجم، کارا، خردمند، فعال، فهیم و عرفانی زنان باشیم. این هم نوعی بازنمایی افتخارآفرین رسانهای است. زنان ما در پی شهرت نیستند در پی خلاقیت، افزایش و خدمت هستند.
از نگاه شما اگر ما در حوزه معرفی الگوی سوم زن به دنیا موفق عمل میکردیم و از غرب مطالب داشتیم، امروز امریکا و غرب میتوانستند عضویت ما را در کمیسیون مقام زن لغو کنند؟
با شما موافقم، اما اجازه بدهید به سراغ واژه غرب برویم. بخشی از غرب و مردمانش همراه تفکرهای ناب شرقی و آموزههای ادیان توحیدی ابراهیمی اخلاق و تقدس خانواده و تکریم مقام زن و انسانیت هستند. تصور من این است که وقتی آدمهایی کنار هم با هم جمع میشوند با هم حرف میزنند و سازمانی درست میکنند، خودشان هم گرفتاری و مشکلاتی دارند که جمع شدند تا افکارشان را تجربه کنند، آموزش بدهند و آموزش بگیرند و همافزایی کنند. دغدغهها و بیماریها و گرفتاری و بنبست دشواری و معضلات مردم جهان و به ویژه زنان را بررسی و پیگیری کنند. ما هم آنجا هستیم تا خدایی نکرده اگر مردمان دیگر سرزمینها گرفتاری دارند، بدون نگرش به دین اعتقاد جنس ملیت رنگ بشنویم و کمک کنیم. درصد بالای اندیشمندان، فرهیختگان و دانشوران ما در کشورهای دیگر این را نشان دادهاند. عضویت ایران در این کمیسیون برای این بود تا هم بشنود و هم مشکلاتش را بگوید و یاری بدهد. این کمک حال هم بودن در فرهنگ ماست. در فرهنگ دینی ادیان الهی است. سازمان ملل باید یک محیط آکادمیک و دانشگاهی باشد. پویا، بیتعصب، فراسو، فرانگر و مردمی که همه با هم برای تشکل و ساخت جهانی بهتر و عالیتر به تبادل اطلاعات و دانش بپردازند. با حذف عضویت ایران، یعنی نخواستهاند حرفهایشان را بشنویم و حرفها و مشکلاتمان را بشنوند! یعنی آنها درک توانایی و قوه یاری به ایران را ندارند. این قضیه سیاسی شد. حذف و لغو یعنی ما نمیتوانیم به کسی کمک یا مفاهمه کنیم. اگر هدف درمان است و ادعا دارند که زنان سرزمین ایران را دوست دارند و دلشان برای ایشان میتپد، عضویت نماینده مردم ما را حذف نمیکردند. حذفشدن از مجموعهای به انسان میآموزد به امید خدا خودت دنبال کارهایت برو! آنها دلشان برای زنان ما نمیسوزد، دلشان برای خودشان میسوزد. نکند گرفتاریها، بیحرمتیها، بیادبیها، مشکلات قانونی، هتکحرمتها و ظلمی را که در جهان بر مردم اعم از مردان و زنان میرود، افشا کنیم. در واقع آنها صورت مسئله را پاک کردهاند. از سوی دیگر لغو عضویت ایران یعنی ایران مشکلی ندارد تا احتیاج به عضویت و گفتمان باشد!
هر طرح و لایحهای باید خاصیت داشته باشد؛ خاصیت لغو عضویت ما در کمیسیون مقام زن چیست؟ یاد خانم رئیس مجلس امریکایی میافتم که کاغذ نوشتههای ترامپ رئیسجمهور را در مجلس پاره کرد؛ وقتی اینها به خودشان و هموطنانشان که از ریشه و تبار خودشان هستند، احترام نمیگذارند، توقعی نیست. از سوی دیگر تا الان که عضویت داشتیم، چه شد؟ یکی از مشکلات زنان سرزمین من کم شد؟ خود آنها دارند کوششهای وزین و بحق از دیرباز طراحیشدهشان را پیگیری میکنند. باید زیر بناهای منفی فکری طرفین عوض شود قطعاً و حتماً اگر در معرفی و عمل به الگوی زن سوم کارشناسی شده فعالیت میکردیم، این اتفاق نمیافتاد. البته علت حذف شدن از کمیسیون باید بررسی و پیگیری تخصصی شود و نمیشود سهل گرفت ولی میدانم که ما از قلب بسیار ملتهای جهان حذف و لغو نشدهایم و همه را دوست داریم.