کد خبر: 1133381
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۵:۰۰
بگذارید فرزندان نداشتن و نشدن را تجربه کنند
والد شدن شیرین‌ترین اتفاق زندگی هر انسان است. گویا وقتی فرشته‌ای متولد می‌شود دو نفر مسئول می‌شوند که تمام وقت یعنی به وسعت تمام عمرشان مراقب او باشند
مهسا  مهاجر
 والد شدن شیرین‌ترین اتفاق زندگی هر انسان است. گویا وقتی فرشته‌ای متولد می‌شود دو نفر مسئول می‌شوند که تمام وقت یعنی به وسعت تمام عمرشان مراقب او باشند. به محض تولد فرزند تمام هم و غم هر دو می‌شود نگه داشتن او در پر قو. یعنی آرامش و آسایشی توصیف ناپذیر و بی‌پایان. فداکاری می‌شود تأمین نیاز‌های کودک و نوجوان و جوان و... خلاصه همیشه یکی هست که جور آدم را بکشد. وقتی بچه است او را هنگام خسته شدن در آغوش بگیرد، دوچرخه‌اش را هل بدهد، در دعوا با دوستش میانجیگری کند، هنگام ریختن غذا روی لباسش بگوید اشکالی ندارد، خودش اتاقش را جمع کند. بند کفش‌هایش را ببندد و حتی در پارک به جای او در صف تاب و سرسره بماند. این‌ها کوچک‌ترین و ابتدایی‌ترین راه‌های سلب استقلال و عزت نفس کودک است. 
 
 
پر قو یا چاله بزرگ؟!
 والدین فکر می‌کنند با افراط در مراقبت، فرزند را در پر قو نگه می‌دارند، ولی در واقع او را در یک چاله بزرگ خودبرتربینی و متوقعانه می‌اندازند و همیشه دلشان می‌خواهد یکی مثل مامان یا بابا خواسته‌هایشان را اجابت کند. هر چه اراده می‌کنند به لطف مهر والدین صاحب می‌شوند و هر کاری می‌خواهند تجربه می‌کنند. ولی در مدرسه همه دانش‌آموزان عزیز والدین خودشان هستند، بنابراین کسی به او بها نمی‌دهد و اولین سرخوردگی‌اش در سنین پایین شکل می‌گیرد. او یاد گرفته مدام در کانون توجهات باشد و هر کاری کرد تشویق و تمجیدش کنند. هر کار کوچکی کرده بابا برایش دست زده و مامان برایش جایزه خریده است، ولی حالا در اجتماع مدرسه اوضاع فرق می‌کند. کار‌هایی که می‌کند وظیفه است و کسی برای انجام وظیفه‌اش پاداش نمی‌گیرد. اگر دانش‌آموز دبستانی در خانه دارید، حتماً به این موضوع برخورد کرده‌اید که در مدرسه والدینی هستند که حتی سر اینکه فرزندشان پیش چه کسی بنشیند چانه می‌زنند و مدام قبل از معلم در کلاس هستند و برای همه تعیین تکلیف می‌کنند. همان بچه‌ها وقتی بزرگ‌تر می‌شوند تو روی معلم می‌ایستند و او را تهدید می‌کنند که اگر به پدرم بگویم فلان و بهمان می‌کند. 
همیشه پشت فرزندتان نباشید
والدین فکر می‌کنند اینکه در هر حالتی پشت فرزندشان باشند کار درستی است. اینکه به آن‌ها زورگویی و خودخواهی یاد بدهند درست است. اینکه به جای منطق گفتگو راه خشونت و ناسزا گفتن را برگزینند درست است، ولی نمی‌دانند آرام آرام شخصیت او را نابود می‌کنند و باعث جدایی دوستانش از او می‌شوند. کسی با او دوست نمی‌شود و قلدری او را برنمی‌تابد. 
همین فرد وقتی بزرگ می‌شود، باید پا به پای شریک زندگی‌اش تلاش کند و صبور باشد، ولی بچه‌های بزرگ شده در پر قو صبور نیستند، انتظار کشیدن هم بلد نیستند. آن‌ها تحمل نه شنیدن ندارند و با کوچک‌ترین چالش در زندگی‌شان به بن بست می‌رسند. آن‌ها معنی نداری و نمی‌شود و نمی‌توانم را درک نمی‌کنند. چون پدر همیشه حامی او بوده و حالا باید تابع قوانین زندگی جدید باشد. باید با فردی از فرهنگ متفاوت زیر یک سقف زندگی کند، اما نمی‌تواند. سازگاری را نیاموخته و یاد گرفته است حرف حرف خودش باشد و تمام! آن وقت بساطمان می‌شود همین طلاق‌های ریز و درشتی که هر روز از در و همسایه می‌شنویم. تازه آن وقت هم والدین به جای وساطت در مسیر آشتی و تعامل، سعی می‌کنند از موضع قدرت وارد شوند و هر کس حق را به فرزند خودش بدهد. نه تنها دعوای آن‌ها حل نمی‌شود، بلکه خانواده‌ها هم وارد فاز ارتباطی تازه و پر تنش می‌شوند. 
با دانش روز تربیت کنید
خب شاید بگویید چاره چیست؟ می‌شود پدری نکرد یا مهر مادری را فراموش کرد؟ در پاسخ باید گفت کافی است شما در برخورد با فرزندان خود همراه با علم روز پیش بروید. دنیای دهه هشتاد و نودی‌ها با گذشته فرق می‌کند. نمی‌شود نسخه تربیتی دهه ۶۰ را برایشان پیچید. باید اطلاعات روانشناسی و فرزندپروری خود را به روز رسانی کنید. حریم حمایتی خود را حفظ کنید، اما اجازه مستقل شدن هم به او بدهید. اگر مدام او را حمایت کنید و در پر قو نگه دارید با اولین تنش اجتماعی خودش را خواهد باخت. پس بگذارید گاهی کنار شما طعم شکست و نداشتن و نشدن را تجربه کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار