کد خبر: 1133391
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۳:۰۰
در ستایش دردی که تعالی می‌بخشد
 
ساده‌ترین نظریه درباره طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم می‌کنیم تا از تجربه درد و رنج دور بمانیم. ما در جست‌وجوی لذت و آسایش هستیم و دل‌مان می‌خواهد مسیر زندگی را بی‌گزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری می‌کنند، اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش می‌گردیم. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌جستار‌هایی از مقاله پُل بلوم، استاد روان‌شناسی دانشگاه تورنتو منتشرشده در «وال‌استریت ژورنال» است که مشروح آن با ترجمه نسیم حسینی در وب‌سایت ترجمان انتشار یافته است.
 
 تا وقتی که زندگی بر وفق مراد است، یادمان می‌رود که چقدر شکننده و ضعیفیم، اما همیشه بهانه‌ای هست که این واقعیت را به یادمان بیاورد. هر لحظه ممکن است دردی سراغ‌مان بیاید. کمردرد ناگهانی، شکستن پا، یا سردرد کوبنده‌ای که آرام‌آرام پیدایش می‌شود یا پریشان‌خاطری، مثلاً وقتی که متوجه می‌شوید حین چت‌کردن با شخصی گزینه «پاسخ به همه» را فشرده‌اید و حرف‌های خصوصی‌تان را همه فهمیده‌اند. تازه این‌ها نمونه‌های بسیار ناچیزی از این یادآور‌ها هستند. ظاهراً مصیبت‌هایی که معمولاً هم از جانب دیگران سرمان می‌آیند، تمامی ندارند.
 ساده‌ترین نظریه درباره طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم می‌کنیم تا از چنین تجربه‌هایی دور بمانیم. ما در جست‌وجوی لذت و آسایش هستیم و دل‌مان می‌خواهد مسیر زندگی را بی‌گزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری می‌کنند. ماری کوندو، مربی مرتب‌سازی به این دلیل مشهور شد که به مردم گفت چیز‌هایی را که «برق شادی» در آن‌ها نیست دور بیندازند و خیلی‌ها هستند که این‌جور پاک‌سازی را توصیه‌ای عالی برای زندگی می‌دانند، اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش می‌گردیم.
 فکر کنید تجربه منفی محبوب خودتان از کدام دسته است. شاید بروید سینما تا گریه کنید، جیغ بزنید یا حال‌تان به هم بخورد. شاید هم به آهنگ‌های غمگین گوش کنید. شاید با جای زخم‌تان وَر بروید، غذا‌های تند بخورید یا خودتان را در وان آب داغ بیندازید یا شاید بروید کوه، در دوی ماراتن شرکت کنید یا در ورزش‌های رزمی حسابی مشت و لگد بخورید. روان‌شناسان از مدت‌ها قبل این را فهمیده‌اند که تعداد خواب‌های بدِ ما بیشتر از خواب‌های خوب‌مان است، اما حتی در خیال‌بافی‌های روزمان هم- که کنترل افکارمان را به دست داریم- معمولاً به سمت چیز‌های منفی می‌رویم.
 درد بهایی است که برای پاداش عالی‌تری در آینده می‌پردازیم. درد می‌تواند حواس ما را از نگرانی‌های‌مان پرت و کمک کند به تعالی برسیم. انتخاب رنج می‌تواند اهداف اجتماعی هم داشته باشد، می‌تواند سرسختی‌مان را نشان دهد یا صدای کمک‌خواستن‌مان را به گوش بقیه برساند. هیجاناتی مثل خشم یا غم می‌توانند رضایت اخلاقی خاصی در پی داشته باشند. تلاش، زحمت و دشواری هم در موقعیت مناسب، می‌توانند به شوق پیروزی و پیشرفت ختم شوند. به طور کلی‌تر، کار‌هایی که در زندگی‌مان مهم‌تر از بقیه‌اند رنج و ازخودگذشتگی می‌خواهند.
 اما هر رنج‌کشیدنی ستودنی نیست. اگر به کسی که عمیقاً افسرده است بگویید که لازم است در زندگی‌اش بیشتر رنج بکشد، اگر مسخره نباشد، قطعاً بی‌رحمانه است. روان‌شناس‌هایی را می‌شناسم که به شما می‌گویند تجربه‌های بد برای‌تان خوب است‌- برای‌تان از شکوفاییِ پس از تروما، مهربان‌ترشدن، نوع‌دوست‌ترشدن و معنادارترشدنِ زندگی حرف می‌زنند- و البته گاهی همین‌طور هم می‌شود، اما شواهد توصیه عقل سلیم را تأیید می‌کنند. 
 رنج انتخابی ماجرایش فــرق دارد. خـوب زندگی‌کردن فقط زندگیِ توأم با شادی و لذت نیست. خوب زندگی‌کردن مؤلفه‌های زیادی دارد، یکی اینکه باید اهداف معناداری داشته باشد. بعضی از اشکال رنج، مثل مشقت و دشواری، عاملی اساسی در تحقق این اهداف والاتر و رسیدن به زندگی بی‌نقص و رضایت‌بخش هستند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار