از چه مقطعی و چگونه با زندهیاد آیتاللهالعظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی آشنا شدید و این آشنایی چگونه تداوم یافت؟
اولین آشنایی ما در درس مرحوم آیتالله آقای اراکی بود. با مرحوم آقای اخوی در درس ایشان شرکت میکردیم و برای نخستین بار، مرحوم آقای علوی گرگانی (رحمتالله تعالی علیه) را آنجا دیدیم. البته قبل از آن هم ایشان را دیده بودیم، اما آشنایی و رفافت ما در آن درس شروع شد و بعد میدیدیم که ایشان در درس مرحوم آیتالله آقای داماد هم خیلی جدی شرکت میکنند. ما هم درس آقای داماد را خیلی میپسندیدیم. ایشان یزدی بودند و به ما لطف داشتند و ما هم علاقه خاصی به ایشان داشتیم. ایشان به درسهای دیگری هم تشریف میبردند، از جمله درس مرحوم آیتالله آقای گلپایگانی. درس ایشان نظم و شکل خاصی داشت و انسان از شرکت در آن بسیار لذت میبرد. آقای علوی جدیت داشتند در درس ایشان هم شرکت کنند. در هر یک از این درسها هم که شرکت میکردند، مطالعات جدی داشتند و با دقت خیلی زیادی درس میخواندند. در این جلسات، ما با ایشان آشنایی و صمیمیت زیادی پیدا کردیم و حتی من و اخوی، با ایشان مباحثه داشتیم. علاقهمند بودیم با برخی از فضلا، ارتباط نزدیک و علمی داشته باشیم، چنانچه آنها هم دوست داشتند با ما این ارتباط علمی را داشته باشند. یکی از آنها آقای علوی بودند که جداً از مهر و عاطفه ایشان هر چه بگویم کم است. خداوند به او لطف زیادی کرده بود و سجایای اخلاقی بیشماری داشتند که مهمترین آنها تقوای ایشان بود. با همان چند کلمهای که صحبت میکردند، ایمان و اعتقاد جدی ایشان ظهور پیدا میکرد. برخی از همان کلمات اولشان مشخص میشود که چه اعتقاد محکمی نسبت به مسائل دینی دارند و ایشان اینگونه بود. با حرف اول و دوم ایشان معلوم بود که با اعتقاد بسیار محکم نسبت به مسائل دینی سخن میگوید. این جاذبه مهمی بود که ما در منش ایشان مشاهده کردیم. از دیگر سجایای ایشان، چهره بشاششان بود. همیشه وقتی مطلبی را بیان میکردند، برای تأکید بر آن تبسم میکردند. ما همیشه تبسم شیرین ایشان را به یادگار داریم. برعکس بعضی که میخواهند مطلبی را در مخاطب تثبیت کنند، با زمختی و تلخی این کار را میکنند، ولی ایشان اینگونه نبود و این واقعاً برازندگی خاصی در خلق و خویشان به شمار میرفت. ویژگی دیگر ایشان این بود که برای بیان هر مطلبی، جدیت بسیار داشتند و رئوس مطالب را حتماً یادداشت میکردند و این مسئله برایشان امر مهمی بود. ایشان بارها میگفتند من مطالب را یادداشت و مجدداً درباره آنها فکر میکنم و نتیجه میگیرم. عرف حوزه علمیه اینگونه بود که درسهایی را که میخواندند، تقریر هم میکردند که عرف خوبی بود و ایشان سعی داشتند برای هر درسی تقریری داشته باشند و عنایتی که در این زمینه داشتند، با تأمل بود. غیر از تقریر نوشته، با بعضی از طلاب هم به شکل گفتگو تقریر داشتند. خود ما هم بسیار در این زمینه کوشا بودیم که با دیگران گفتگو داشته باشیم و از این طریق، مطالب را در ذهن خود تثبیت کنیم.
همان شیوهای که امروزه قراردادن استاد راهنما، جای آن را گرفته است؟
بله، آن روزها عرف و سنت خاصی بود که همه یا باید خودشان مقرر شوند یا پای صحبت یک مقرر بنشینند و گفتوگوی علمی صورت بگیرد. ایشان اهمیت زیادی به درس مرحوم آیتالله آقای حاج آقا مرتضی حائری میدادند و البته ما هم با همت جدی به درس ایشان میرفتیم. آقای حائری خیلی خوب پیش مطالعه و درس را بیان میکردند و تدریس بسیار محققانهای داشتند. وقتی انسان بخواهد درس آقای داماد را با درس آقای حائری مقایسه کند، درس دوم از این جهت که شاگردپروری میکردند، امتیاز بیشتری داشت. گاهی اوقات درس بسیار خوب و قابل استفاده است، ولی از جهت شاگردپروری ممتاز نیست، ولی این چند درسی را که ما از حضور در آنها خیلی لذت میبردیم، این طور بود که در شاگردپروری هم بسیار مؤثر بودند. از جمله این درسها، درس آیتالله فکور و درس آیتالله بهاءالدینی بودند که این دو واقعاً در شاگردپروری نمونه بودند و دقت مخصوصی داشتند. آقای بهاءالدینی اصرار داشتند ما حتماً درس مرحوم آقای اراکی را برویم و میفرمودند: «بعضی از درسها هستند که موجب میشوند تا برداشت شما هنگامی که آنها را فرامیگیرید، با برداشتهای بعدی شما تفاوت داشته باشد.» آقای منتظری، آقای مطهری و آقای حاج آقا مصطفی خمینی نزد آقای بهاءالدینی درس میخواندند و روابط زیادی با ایشان داشتند. آقای بهاءالدینی در اصول و فقه، درس مرتبی داشتند. به هر حال حضور ما در درس این چند استاد، به این علت بود که در آنها نوعی حالت شاگردپروری وجود داشت. آقای علوی در این جهت هم ید طولایی داشتند و در نوع تدریس و شاگردپروری، از این اساتید الهام گرفته بودند که برای استادی که میخواهد وظیفهاش را درست انجام بدهد، امر مهمی است. هر استادی مطلبی را برای بیان یادداشت میکند، اما اینکه چگونه وارد بحث بشود، چگونه آن را توضیح بدهد و چگونه از آن خارج شود و مهمتر از همه اینکه چگونه استدلال کند، همه اینها باید از قبل برنامهریزی شوند که برای پرورش یک شاگرد خیلی مهم است. به هرحال مرحوم آقای علوی پیش از آموختن این مسائل در دروس حوزه قم، در نجف هم از دروس علمای وقت نکاتی را برگرفته بودند. ایشان از کودکی، همراه با پدرشان در نجف بودند و حالات و مقامات علمای حوزه علمیه نجف را دیده بودند. ایشان میفرمودند ادبیات را در گرگان، نزد پدر خوانده و سپس همراه با ایشان به نجف رفته بودند.
اشاره کردید به حضور آیتالله علوی گرگانی در درس آیتالله حاج آقا مرتضی حائری. ایشان در این درس، در زمره مستشکلین هم بودند؟
بله، در زمره مستشکلین یکی ایشان بودند، دیگری آقای امراللهی، یکی هم اخوی و بنده بودیم. آقای علوی در این زمینه هم بسیار جدی بودند. ایشان وقتی اشکالی را بیان میکردند، سرشان را پایین میآوردند. تحمل این مسئله برای آقای حائری، یک مقدار مشکل بود! یک روز بالاخره گفتند: «ما نفهمیدیم که بالاخره ما بر ایشان وارد شدهایم، یا ایشان بر ما؟»
ظاهراً به دلیل حجب و حیا سرشان را پایین میانداختند، اینطور نیست؟
بله و یک حرکتی هم به سرشان میدادند! آقای حاج آقا مرتضی میگفتند با این حرکت ایشان، بالاخره ما نفهمیدیم که قانع شدند یا مطلب برایشان جا نیفتاده است! البته مدت درس آقای حائری هم طولانی بود.
پس شما و مرحوم اخوی، در انتخاب اساتید و ضرورتهای رفتاری آنها در تدریس، با آیتالله علوی اشتراک نظر داشتید؟
بله، همانطور که عرض کردم، من و اخوی به درس آقای اراکی بسیار علاقه داشتیم، چون بسیار منظم و با دقت بیان میشد. اما درسی که بسیار عمیق بود، درس آقای حائری و درس آقای داماد بود. البته آقای داماد خیلی میدان نمیدادند که ما زیاد حرف بزنیم! قدری حرفها را میشنیدند و بعد سراغ القای دیگر نکات خودشان میرفتند و نمیگذاشتند که خیلی بحث دور بگیرد. روش ایشان هم این بود که دستی به ریششان میکشیدند که یعنی دیگر بحث بس است! مثل آقای حائری به ما دور نمیدادند. یکی از ویژگیهای ایشان این بود که هر بحثی را با سورههایی از قرآن شروع میکردند که البته سورههای کوتاه و این هم از ویژگیهای درسشان بود.
آیتالله علوی گرگانی، از چه مقطعی تدریس را آغاز کردند؟ آیا از نحوه تدریس ایشان چیزی میدانید؟
البته مرحوم آقای علوی در قبل و بعد از انقلاب درس میگفتند، اما من تدریس ایشان را ندیدهام. یک روز به صورت اتفاقی و زمانی که در حرم تدریس میکردند، صدای ایشان را شنیدم، ولی خیر، تدریس ایشان را ندیدهام و از نحوه آن نیز چیزی به یاد ندارم.
آیا ایشان در عداد مدرسین مطرح حوزه قم بودند؟
بله، ما با بعضی از شاگردان ایشان رابطه داشتیم. اولاً: ایشان تمام کتب رایج در حوزه را تدریس کردند. یک وقتی، یکی از شاگردان ایشان میخواست بهطور اجمال، نکتهای از ایشان را برای ما ذکر کند و گفت من در درس لمعه ایشان شرکت کردم و ایشان فوقالعاده مسلط بودند و به نکتههایی اشاره کرد که ما دانستیم واقعاً هم همین طور است. ایشان در مسجد فاطمیه، شرح لمعه میگفتند و آقای مکارم هم بعد از ایشان میآمدند و مکاسب میگفتند. ایشان عنایت داشتند تمام کتابهای حوزه را تدریس کنند و تدریس خوبی هم داشتند. ثانیاً: درس خارج ایشان هم مشهور بود و درس پخته و خوبی داشتند. کسانی که نزد ایشان درس میخواندند، از آن اظهار رضایت میکردند.
از دیگر جنبههای شخصیتی آیتالله علوی گرگانی، بُعد اخلاقی ایشان بود. در این باره چه نکاتی را در خور اشاره و تبیین میبینید؟
واقعیت این است که ایشان با هر کس که ارتباط برقرار میکرد، حتی یک طلبه ساده، جاذبه خاصی داشت. کسانی که از گرگان میآمدند، از جذاب بودن منابر ایشان در آن منطقه صحبت میکردند و میگفتند همه سخت مرید آیتالله هستند. به دلیل صمیمیت و خیرخواهی زیادی که ایشان داشتند، میتوانستند خیلی راحت با مردم ارتباط برقرار کنند و این امتیاز مهمی بود. خیرخواهی ایشان هم بسیار برجسته بود. یک نفر گرفتاری داشت و از مردم همان منطقه بود. من به او گفتم چرا نمیروی با آقای علوی گرگانی صحبت کنی؟ گفت از ایشان خجالت میکشم، اما با شما راحتترم و برای همین آمدهام و مشکلم را با شما مطرح میکنم! به او اصرار کردم که خدمت ایشان برو و سلام مرا هم برسان و بگو که به من گفتهای که شرم داشتم خدمت شما بیایم و حالا که آمدهام، هر چه شما بفرمایید، به همان عمل خواهم کرد! جاذبه آقای علوی، فوقالعاده روی او اثر گذاشته بود. آن فرد بعدها به من گفت هم مرا راهنمایی و کمک کردند و هم در مسائل مالی کمک کردند و مشکل من هم بهطور کامل حل شد! ما با آقایان دیگر هم مباحثه داشتیم و خدمتشان ارادت هم داریم، ولی این خصوصیات به آقای علوی جاذبه مخصوصی داده بود که باعث شد ما هم به ایشان علاقه خاصی داشته باشیم. چند نفر از آقایان بودند که به درس آقای حائری میآمدند و با آنها رابطه صمیمانه هم داشتیم، اما لطافت طبع آقای علوی امری ممتاز بود. افرادی که یک مقدار خودشان را میگرفتند و به قول امروزیها کلاس میگذاشتند، چندان برای ما جاذبهای نداشتند. بهعکس کسانی را که افتاده بودند و از جهت علمی هم آدمهای پُری بودند، دوست داشتیم. من افتادگی و صمیمیت ایشان و این موضوع را که برای خودش هیچ امتیازی قائل نبود بسیار دوست داشتم. حتی زمانی که ایشان مرجع هم شد، حتی یک مورد پیش نیامد که حالت متفاوتی به خود گرفته باشد، بلکه همان حالت قبل را در دوران مرجعیت داشت و به همین دلیل هم افراد، علاقه شدیدی به ایشان پیدا میکردند. ایشان فروتنی و خضوع در برابر خدا، اسلام و قرآن را با عملشان به افراد انتقال میداد که بسیار ارزشمند بود. مرحوم آقای علوی قبل از انقلاب اسلامی، خیلی شهرت پیدا نکرد، اما مرید مرحوم امام بود و در درس ایشان هم خیلی جدی شرکت میکرد و به آن اهمیت میداد. علاوه بر این در انتقال مسائل انقلاب اسلامی، به مراکزی که به آنها دسترسی داشت، اهتمام زیادی مبذول میکرد که این هم دریچهای به شناخت یکی از جنبههای شخصیت ایشان است.
* مدرس حوزه علمیه قم