کد خبر: 946133
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۰
کمیته مشترک ضدخرابکاری به مثابه نمادی از مواجهه پهلوی با منتقدان
رئیس بعدی ساواک، سرتیپ پاکروان بود که توسط آمریکایی‌ها در زمینه جنگ‌های روانی دوره دیده بود و شیوه کار ساواک را بر همین اساس قرار داد.
جلیل امجدی

سرویس تاریخ جوان ‌آنلاین، در سال 1304، با روی  کار آمدن رضا شاه، مبارزات سیاسی آزادیخواهان دوره مشروطه، به پایان رسید. رضا شاه توانست با یاری نخبگان وابسته به دربار و حمایت امپریالیسم انگلستان، دیکتاتوری مخوفی را پایه‌ریزی کند و رژیمی را سر کار آورد که نمونه شاخص استبداد و ارتجاع بود. در این دوران، نه روزنامه مستقلی وجود داشت و نه نماینده مستقلی که بتواند از طریق مجلس، اعتراض کند. سید حسن مدرس به دستور رضا شاه، کشته و دکتر مصدق تبعید و زندانی شد. ده‌ها مبارز مارکسیست هم در بازداشتگاههای رضا شاهی از بین رفتند، از جمله تقی ارانی رهبر گروه «53 نفر»، در بدترین شرایط، در زندان جان باختند. به این ترتیب تردیدی باقی نماند که مبارزه با رژیم دیکتاتوری رضا شاهی، یعنی مواجهه با خطرات فوق‌العاده شدید و جان باختن و نابود شدن.

شهریور 1320 فرا رسید و دیکتاتور که اینک حمایت ارباب خود را از دست داده بود، در نهایت ذلت و تیره‌روزی، از کشور گریخت و شادمانی عمیق و گسترده‌ای را برای مردم به ارمغان آورد. اینک نسیم آزادی، ارواح خسته مردم را نوازش می‌داد. زندانیان سیاسی، از بندها رستند. مردم تهران به احمدآباد رفتند و دکتر مصدق را به عرصه سیاست دعوت کردند. اینک تصور می‌شد که دیگر از زندان و شکنجه خبری نیست، اما چنین نبود و با کودتای 28 مرداد 32، بار دیگر خاندان پهلوی، زمام امور را به دست گرفت و دیکتاتوری مخوف‌تری را رقم زد، هرچند مبارزات مخفی ادامه یافت. اینک آمریکایی‌ها به حمایت از رژیم شاه پرداخته‌ بودند و با تجربه‌های تلخی که از مبارزات گذشته ملت ایران داشتند، در جهت حفظ کارتل‌های نفتی خود، از طریق سرویس مخفی آمریکا‌ (سیا)، در سال 1335، ساواک را پایه‌ریزی کردند و در سال 1336، لایحه آن را از مجلس گذراندند. پس از تأسیس رسمی ساواک، سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) هم وارد صحنه شد تا آموزش مأموران ساواک را به عهده بگیرد.

اولین رئیس ساواک، تیمور بختیار بود که مخالفین حکومت، او را با آدولف آیشمن، جنایتکار نازی مقایسه می‌کردند. سرکوب همه قیامهای ملی به فرماندهی او با شقاوت تمام صورت می‌گرفت. او پس از سرکوب قیام آذربایجان در سالهای 1324- 1325، درجه سرهنگی گرفت و پس از مدتی، سرتیپ شد. او در مقام فرمانده تیپ تانک منطقه غرب کشور، در کودتای نظامی سیا که به موجب آن، شاه بار دیگر به قدرت رسید، نقش عمده‌ای داشت و به همین دلیل، فرماندار نظامی تهران شد.

در این دوران، بختیار مسئول اداره دو واحد تخصصی اطلاعاتی رکن 2 ارتش و آگاهی بود. رکن 2، مسئولیت دستگیری و اعدام مخالفان حکومت در ارتش را به عهده داشت و آگاهی برای مقابله با احزاب مخالف، اتحادیه‌های کارگری و انتشارات مبارز، ایجاد شده بود. بختیار از این اختیارات گسترده، به طور نامحدودی بهره برد.

در دوره مسئولیت او، ده‌ها هزار تن از مخالفان سیاسی، در سیاهچا‌ل‌ها و اسارت‌گاهها به بند کشیده شدند، افراد بی‌شماری اعدام و عده زیادی از اعدام شده‌ها، ناپدید شدند. بختیار با این اقدامات خوفناک، شایستگی خود را برای احراز ریاست ساواک به اثبات رساند.

با افزایش قدرت بختیار، بین او و شاه اختلافاتی بروز کرد که در نتیجه آن، درگیری‌های خونینی در تهران و سایر شهرها، پدید آمدند. بختیار، اصلاحات ارضی شاه را بهانه کرد و علیه شاه، به تحریک ثروتمندان پرداخت، اما شاه از رئیس ساواک قدرت بیشتری داشت،  او را به اروپا تبعید کرد. او در تبعید هم به مبارزه علیه شاه ادامه داد و سرانجام به دست فردی انگلیسی که از سوی ساواک اجیر شده بود، به قتل رسید.

در این دوران، غیر از ساواک،  دو سازمان امنیتی دیگر، بازرسی شاهنشاهی و رکن 2 ارتش هم فعال بودند. سازمان بازرسی شاهنشاهی در سال 1337 تأسیس شد و ریاست آن به عهده دوست دوره کودکی شاه، فردوست، قرار گرفت. مهمترین وظایف این سازمان، نظارت بر ساواک، پیشگیری از دسیسه‌های نظامی و ارایه گزارش درباره فعالیت های مالی و ثروتمندان به شاه بود. رکن 2 ارتش در سال 1342 و به تقلید از اداره دوم فرانسه تأسیس شد. این سازمان به عنوان بخشی از تشکیلات نیروهای مسلح، از سویی اطلاعات سری نظامی را گردآوری می‌کرد و از سوی دیگر، دو سازمان ساواک و بازرسی شاهنشاهی را نیز زیر نظر داشت.

رئیس بعدی ساواک، سرتیپ پاکروان بود که توسط آمریکایی‌ها در زمینه جنگهای روانی دوره دیده بود و شیوه کار ساواک را بر همین اساس قرار داد. او فشارهای روانی را جایگزین بخش نسبتاً مهمی از شکنجه‌های جسمی کرد، از جمله جعل اظهارات شاهدان، تحریک و دسیسه علیه زندانی‌ها، تهدید و ارعاب خانواده‌های مخالف رژیم و سایر شیوه‌های جدیدی که تا آن زمان، چندان مورد استفاده قرار نمی‌گرفتند. این شیوه، در سلسله مراتب ساواک، موجب اختلاف عقیده‌های فراوانی شد، به ویژه، دوست نزدیک شاه، سرتیپ نصیری و از عاملان اصلی کودتای 28 مرداد 1332، با این روش مخالف بود. شاه، با قبول پیشنهادات نصیری، او را به ریاست ساواک منصوب کرد تا ساواک به تدریج به سازمانی جهنمی تبدیل شود. نصیری، مردی فاسد، قسی‌القلب و مبتلا به سادیسم بود. حسابهای بانکی او در داخل و خارج کشور، ظرف چند سال به میلیونها دلار رسید. اغلب مأموران ساواک، افسران ارتش یا افرادی دارای سوء سابقه و فساد و جنایت بودند. این افراد، در سایه حمایت ساواک، همه قوانین را زیر پا می‌گذاشتند. قدرت ساواک نامحدود بود و سابقه مبارزه با بختیار، نخستین رئیس ساواک، به شاه این درس را داده بود که در تحکیم موقعیت خود بکوشد، از این رو از طریق سازمان بازرسی شخصی و سازمان بازرسی شاهنشاهی، یعنی دفتر ویژه، علاوه بر همه اداره‌ها و دستگاه‌ها، ساواک را هم کنترل می‌کرد.

 

تشکیلات ساواک

سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ساواک، تشکیلات وسیعی داشت و از سه قسمت زیر تشکیل شده بود:

اداره کل یکم: در رأس این اداره رئیس ساواک قرار داشت و شامل بخش‌های کارگزینی، ارتباط و مخابرات، عملیات سری، تشریفات، مشاوران و بازرسان و دبیرخانه بود.

اداره کل دوم: وظیفه این شعبه، کسب اطلاعات در خارج کشور بود و با ستاد ارتش همکاری داشت.

اداره کل سوم: مشهور به کمیته، مسئولیت حفظ امنیت داخلی کشور را به عهده داشت و شامل نمایندگان ارتش، شهربانی و ژاندارمری بود. وظایف این اداره از طرق زیر اعمال می‌شدند.

الف. دایره گشت: مأموران این دایره موظف بودند به هر محلی که مشکوک به نظر می‌رسید، بدون کسب اجازه از دادستان، وارد شوند و افراد مظنون را دستگیر کنند. آنها افراد دستگیر شده را در طول انتقال به زندان و در همان اتومبیل گشت شکنجه می‌کردند و سپس اظهار می‌داشتند که فرد در حین دستگیری، زخمی شده است.

ب. دایره شکنجه: مأموران این دایره از متخصصان شکنجه بودند و در زندانهای ساواک، افراد دستگیر شده را شکنجه می‌کردند. این مأموران به دو دسته تقسیم می‌شدند. گروه اول متخصص شکنجه‌های روحی بودند و با پخش نوارهای مختلفی از تیراندازی، خنده، گریه، التماس یا خواهش، ریختن آب سرد، پخش صدای ماشین و آژیر در زندان، به شکنجه افراد می‌پرداختند و گروه دوم در شکنجه‌های جسمی و فیزیکی تخصص داشتند و با انواع شکنجه‌ها، افراد زندانی را به اعتراف وادار می‌کردند.

 

انواع شکنجه‌های جسمی:

عادی‌ترین شکنجه‌های جسمی عبارت بودند از:

زدن زندانی در ساعات و روزهای متوالی با مشت و لگد.

زدن کابل به کف پاها که از بدترین و مؤثرترین انواع شکنجه بود

سوزاندن نقاط مختلف بدن با سیگار و فندک.

کشاندن زندانی روی اجاق و سوزاندن بدن او.

قرار دادن قسمتهایی از بدن زندانی در روغن زیتون جوشیده به نحوی که آن قسمت از بدن او به کلی می‌سوخت. معروف است که آیه‌الله‌غفاری را به این ترتیب شکنجه کرده‌اند.

خواباندن زندانی روی میزی که به تدریج داغ می‌شد.

شوک الکتریکی و اتصال برق به اعضای حساس بدن که زندانی بر اثر آن، دچار تشنج غیر قابل تحمل و طاقت‌فرسایی می‌شد.

بستن متهم به تخت مخصوص و وادار کردن ضربات بی‌وقفه با کابل به پاهای او تا جایی که پاها به شدت متورم می‌شدند و خونمردگی پیدا می‌کردند. سپس فرد شکنجه دیده را وادار می‌کردند تا راه برود و تورم پاها بخوابد و بار دیگر، او را شلاق می‌زدند تا پاها چرکی شوند و سپس روی پانسمان‌ها، شلاق می‌زدند.

کشیدن ناخن‌ها.

آویزان کردن زندانی از سقف و زدن کابل و مشت به بدن او و چرخاندن وی.

شکستن دست و انگشتان زندانی.

قطع انگشتان دست به وسیله گیوتین.

کندن گوشت بدن.

زدن دستبند قپانی، به این ترتیب که یک دست را از بالای شانه و دست دیگر را از پشت به هم می‌رساندند و قپانی را به دستبند آویزان می‌کردند و مدتها، زندانی را به این شکل نگه می‌داشتند که تحمل آن برای فرد، بسیار مشکل بود.

سوزاندن بدن زندانی و سپس گذاشتن پارچه خیس روی بدن او و کشیدن اتو روی بدن که در اثر آن پوست تاول می‌زد. شکنجه‌گر، تاول‌ها را می‌ترکاند و دوباره، پوست را اتو می‌کشید.

اغلب، چنان زندانی را کتک می‌زدند که خون استفراغ می‌کرد و ادرارش خونی می‌شد. این اتفاق در اکثر موارد پیش می‌آمد.

آپولو صندلی مخصوصی بود که زندانی را روی آن می‌نشاندند و سر او را در داخل کلاهی چون کلاه فضا‌نوردان می‌گذاشتند و دست‌ها و پاهای او را در دستگاه پرس محکم می‌کردند. سپس با کابل به پاهای او می‌زدند و یا ناخن‌های او را می‌کشیدند. این صندلی، حدود یک متر از زمین فاصله داشت. خاصیت آپولو این بود که فریاد شخص، از آن بیرون نمی‌آمد و در داخل کلاه منعکس می‌شد که از هر شکنجه‌ای بدتر بود.

 

انواع شکنجه‌های روحی:

صحنه‌های اعدام ساختگی: در این گونه موارد، متهم را با چشم بسته به محل اعدام می‌بردند. جوخه مرگ هم کاملاً آماده می‌شد. جرم زندانی را بیان و حکم اعدام را قرائت می‌کردند. سپس یکی از شکنجه‌گرها که مهارت خاصی داشت، با دهان خود صدایی شبیه شلیک گلوله را در می‌آورد و زندانی که چشمهایش بسته بود، به تصور اینکه به طرف او شلیک شده است، بیهوش می‌شد. این کار برای شکنجه‌گرها، تفریح و برای زندانیان، عذاب بود. هنگامی‌‌که  حکم اعدام را می‌خواندند، یک نفر، شتابان می‌آمد و می‌گفت که با متهم صحبت کنید و او اعتراف خواهد کرد تا اعدام نشود. برای طبیعی جلوه دادن صحنه، یکی دیگر از شکنجه‌گرها فریاد می‌زد که،‌«این چه جور مسخره بازی است؟ چرا اول دستور می‌دهید و بعد، آن را لغو می‌کنید؟»

گاهی بعضی از زندانی‌ها را مدتها در توالت زندانی می‌کردند تا در عین حال که قادر به خوردن و خوابیدن نیست، از نظر روانی نیز طاقت از دست بدهد.

در کنار سلول زندانی، نوارهایی را پخش می‌کردند که از آن صداهایی چون خنده، گریه، صدای ریزش آب، فریادهای دلخراش زندانیان تحت شکنجه، آژیر ماشین و امثال آنها به گوش می‌رسید. زندانی با شنیدن این صداها در وضعیت روحی بسیار هولناکی قرار می‌گرفت.

بیدار خوابی دادن به زندانی به مدت طولانی که گاهی تا 16 شبانه‌روز ادامه پیدا می‌‌کرد.

قرار دادن زندانی در میان زندانیان جانی و تبهکار.

ناسزاهای رکیک.

تراشیدن ریش روحانیون، با تیغ خشک و درآوردن لباس روحانیت که غیر از عذاب جسمی، از نظر روحی نیز بسیار ناراحت‌کننده بود.

ریختن مشروبات الکلی در دهان افراد مذهبی.

جلوگیری از خواندن نماز و گرفتن روزه در مورد مسلمانان مبارز.

بیدار کردن ناگهانی زندانی در نیمه شب.

وادار کردن زندانی به فحاشی نسبت به دوستان زندانی خود.

سعی در وادار کردن زندانی به کتک زدن دوستان زندانی خود.

 

شکنجه‌گرهای معروف ساواک:

1- رضا عطاپور معروف به دکتر حسین‌زاده، 2- محمد حسن ناصری معروف به عضدی، 3- مصطفی هراد معروف به مصطفوی، 4- احمد بیگدلی معروف به ا حمدی، 5- بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی، 6- هوشنگ ازغندی معروف به منوچهری، 7- محمدعلی شعبانی معروف به حسینی، 8- فریدون توانگری معروف به آرش، 9- جهانگیر تارخ معروف به جهانگیری،‌10- محمد نوید معروف به نبوی،‌ 11- هوشنگ فهامی معروف به هونگ،‌ 12- پرویز فرنژاد معروف به دکتر جوان،‌ 13- بهمن معروف به شاهین، 14- کاویانی، 15- ایرج جهانگیری، 16- عطا شهری، 17- ناصر خدایاری، 18- کامبیز اروم، 1۹- کریم باستان‌نیا، 20- یهودا عاقل، 21- فریدون شادافزا، 22- منوچهر وظیفه‌خواه، 23- سرهنگ زیبایی، 24- صمیم، 25- اربابی، 26- کمالی، 27- رضوان، 28- رامین و. ...

این شکنجه‌گرها هیچ‌یک دکتر نبودند و در بیرحمی و شقاوت، نظیر نداشتند. بعضی‌ها از جمله شعبانی‌(حسینی) و عطا‌پور (حسین‌زاده)، در این زمینه شهرت بین‌المللی داشتند و از کارگزاران این اداره بودند.

بخش بازجویی: زندانی پس از تحمل شکنجه‌های مقدماتی، به بخش بازجویی برده می‌شد. گاهی در ظرف 24 ساعت، از یک زندانی، توسط چند بازجو، بازجویی می‌شد. گاهی زندانی را قبل از شروع بازجویی تنها می‌گذاشتند تا تشویش و نگرانی شدیدی پیدا کند. بخش بازجویی مستقیماً زیر نظر مقام امنیتی معروف، پرویز ثابتی اداره می‌شد.

 

4-اداره کل چهارم: مسئولیت این اداره، کنترل مأموران ساواک و جاسوسی در میان آنها بود.

5- اداره کل پنجم: امور فنی ساواک از جمله تهیه عکس برای کارمندان ساواک برای کارهای اداری و افراد دستگیر شده و نیز افرادی که زیر شکنجه، کشته می‌شدند، بر عهده این اداره بود.

6- اداره کل ششم: مسئولیت امور حقوقی و مالی، پرداخت حقوق افراد ساواک و مخارج سازمان را به عهده داشت. کارمندان رسمی ساواک، حقوق خود را از بانک مرکزی می‌گرفتند و پاداش و مزایا، به صورت نقدی در محل سازمان پرداخت می‌شد. همچنین یک بودجه نامحدود محرمانه در اختیار این اداره بود که برای تشویق، به افراد ساواک و مأموران وابسته به آن پرداخت می‌شد.

7- اداره کل هفتم: جمع‌آوری اطلاعات داخلی و خارجی از کادر پرسنلی ساواک و افراد مشکوک و مخالف رژیم و تجزیه و تحلیل آنها به عهده این اداره بود.

8- اداره کل هشتم: مسئولیت کنترل اتباع بیگانه و سفارتخانه‌های خارجی و در واقع، مسئولیت ضد جاسوسی کشور را به عهده داشت. افراد این اداره، گاهی برای تعقیب و دستگیری جاسوسان، به خارج از کشور می‌رفتند.

9- اداره کل نهم: سوابق پرسنل ساواک و مخالفان و زندانیان در این شعبه نگهداری و به شدت از آن محافظت می‌شد.

10- اداره کل دهم: امور مربوط به بهداری و بیمارستان ساواک، تحت کنترل این اداره بود. برای افراد ساواک، درمانگاه و بیمارستان مجهزی در سلطنت‌آباد (پاسداران) وجود داشت. بیمارستان 501 ارتش هم در اختیار ساواک بود و افراد ساواک که در عملیات شهری زخمی می‌شدند، برای معالجه به این بیمارستان منتقل می‌شدند.

 

هرم سازمانی ساواک:

سپهبد نصیری در رأس این ده اداره قرار داشت،‌ اما قدرت اصلی در قبضه پرویز ثابتی بود. هر اداره یک مدیر کل و هر مدیر کل دو معاون شامل معاون عملیاتی و معاون تخصصی و یک مقام مسئول بود. هر اداره کل، 8 تا 12 اداره داشت که زیر نظر معاونان انجام وظیفه می‌کردند و هر اداره هم چند بخش و هر بخش چند دایره داشت.

هسته اصلی این ده اداره کل در سلطنت‌آباد (باغ مهران) بود. اداره‌ها از نظر کار و ساختمان‌بندی، با هم فرق داشتند. افراد شاغل در این سازمان جز در موارد معدودی، یکدیگر را نمی‌شناختند و ارتباط آنها از طریق مکاتبه و با اسم مستعار انجام می‌شد. رنگ کارت‌های شناسایی ادارات با هم فرق داشت تا افراد آن اداره‌ها نتوانند با یکدیگر تماس بگیرند. برای مثال، کسی که کارت سبز اداره کل یکم را داشت، نمی‌توانست وارد اداره کل دوم که کارتهایشان سفید بود، بشود.

 

اهداف کلی ساواک:

تأمین امنیت امپریالیسم و رژیم استبدادی شاه و سرکوب توده‌های مردم:

ساواک مسئول تأمین منافع امپریالیسم، سرمایه‌داران، زمینداران، و بوروکراتها و در نتیجه، سرکوب توده‌های مردم بود. این سرکوب از طریق کشتار، اعمال شکنجه، زندان، تبعید، احضار و ممنوعیت اجتماعی صورت می‌گرفت.

همچنین از طریق خبرچینی، پرونده‌سازی، دخالت در زندگی شخصی افراد، توطئه‌چینی، ایجاد ارعاب و وحشت در محیط کار و زندگی، نظامی کردن همه شئون، ایجاد سازمانهای فاشیستی و نیمه نظامی از جمله «سازمان نگهبانان انقلابی» و  «سازمان دفاع ملی»، ایجاد محافل اوباش از قبیل باشگاههای ورزشی تاج و غیره، توسعه گانگستریسم سندیکایی ( از نوع آمریکایی) و سپردن کارگران به این اوباش مزدور ارتش و دربار، نظامی کردن محیط دانشگاه، تبدیل مدارس به محیط‌های اختناق و فشار و امثال اینها صورت می‌گرفت.

اشاعه فرهنگ نو استعماری و سرکوب فرهنگ ملی و مذهبی مردم:

این کار مستقیماً از طریق سازمانهای جاسوسی، از جمله انجمن دوستی ایران و آمریکا، انجمن ایران و انگلیس، سپاهیان صلح، میسیونر‌های مذهبی، کلوپ‌های مختلف و کنفرانس‌های علمی که بودجه آن از طریق بنیادهای خصوصی و گاهی ساواک تأمین می‌شد، صورت می‌گرفت. ساواک با در اختیار گرفتن رادیو، تلویزیون، اداره‌ هنرهای زیبا، سازمان هدایت جوانان، کاخ جوانان، بنگاههای تعاونی روستایی و سازمانهای دولتی دانشجویی، به پخش فرهنگ نو استعماری می‌پرداخت.

کمک به تأمین امنیت امپریالیسم در مناطق توفانزا به ویژه در خاورمیانه:

سازمان ساواک از سویی از طریق پیمان سنتو با کمیته‌های ضد جاسوسی و تخریب سازمانهای جاسوسی بیگانه، رابطه داشت و اهداف آنها را اجرا می‌کرد و از سوی دیگر مستقیماً با سیا و اینتلیجنت سرویس ارتباط داشت. با گسترش سازمان امنیت، همکاری آن با کمیته‌های ضد جاسوسی و تخریب پیمان‌های نظامی سنتو، ناتو و سیتو گسترش پیدا کرد. این سازمان برای توطئه، خرابکاری، پرونده‌سازی، تربیت‌های گروههای ضد چریکی، اجرای نقشه کودتا، کمک به سازمانهای ارتجاعی و فاشیستی، حزب‌سازی و سندیکاسازی، همکاری با پلیس در کشورهای خارجی و رابطه با سازمانهای جاسوسی آنها به منظور پرونده‌سازی برای دانشجویان مبارز خارج از کشور و توطئه علیه آنها و سازمانهایشان، همکاری می‌کرد.

 

زندان‌های رژیم

با و جود گسترش و نفوذ روز افزون ساواک در همه شئون اجتماعی کشور، مقابله با رژیم ستمشاهی همچنان ادامه پیدا کرد و پس از قیام 15 خرداد 1342 ابعاد گسترده‌ای یافت، تا آنجا که رژیم ناچار شد در تهران و شهرستانها، زندان‌های فروانی بسازد. زندانهای اوین، قصر، باغ‌شاه، عشرت‌آباد و قزل قلعه در تهران و زندانهای رشت، تبریز، شیراز، رضائیه (ارومیه)، بندرعباس، مشهد، اراک، مهاباد، بوشهر، سمنان، برازجان، زاهدان و کرمانشاه در این سالها، پر از مبارزان و مخالفان رژیم بود. تعداد این زندانی‌ها را گاه تا بیش از صدهزار نفر برآورد کرده‌اند. زندانهای سیاسی، معمولاً دو نوع بودند: 1- سلول انفرادی، 2- زندان عمومی.

سلولهای انفرادی: این سلولها عمدتاً در شکنجه‌گاههای اوین، کمیته، قزل‌قلعه تهران و در مراکز ساواک شهرستانها قرار داشتند و در مراحل بازجویی، از آنها استفاده می‌شد. این سلولها را عمداً کثیف و مرطوب نگه‌ ‌می‌داشتند و نور خورشید به آنها راه نداشت و هوا هم به سختی در آنجا جریان پیدا می‌کرد. هوای آن در تابستانها بسیار گرم و در زمستانها، فوق‌العاده سرد بود. تنها زیرانداز آن، یک زیلوی کهنه و فرسوده بود و جیره غذایی آن، حتی برای سیر کردن شکم زندانی هم کفایت نمی‌کرد. این زندانها فاقد حداقل شرایط بهداشتی بوند و بدرفتاری‌های پلیس، سوء تغذیه، ا نواع شکنجه‌های روحی و جسمی، شرایط بسیار دشواری را برای زندانی پدید می‌آورد. اقامت طولانی در آنجا، مزید بر علت می‌شد. ساواک از نگهداری عنصر سیاسی در این سلولها، دو هدف عمده را تعقیب می‌کرد:

الف) درهم شکستن روحیه مبارزه‌جویی و به تسلیم واداشتن فرد مبارز.

ب) جلوگیری از تماس دو یا چند نفر به خاطر جلوگیری از مبادله اطلاعات مبارزان به یکدیگر

در سلول انفرادی، تنهایی و سکوت گاهی موجب می‌شد که فرد، حتی صدای خودش را هم نشناسد. رئیس زندان یا سرپرست‌ و یا بازجوها، گاهی به سلولها می‌رفتند و سعی می‌کردند از طریق مهربانی کاذب و یا کتک زدن، روحیه مبارزین را در هم بشکنند. شرایط زندانهای انفرادی طوری بود که گاهی فرد زندانی حتی برای رفتن به توالت هم باید با مأموران جر و بحث می‌کرد. بعضی از مأموران که از افراد گارد شهربانی یا ساواک انتخاب می‌شدند، زندانی را با شماره یا سوت به توالت می‌بردند و بازمی‌گرداندند و اگر اطاعت نمی‌کرد، او را به شدت کتک می‌زدند.

شیوه‌های مقاومت زندانیان در سلول انفرادی: زندانی‌ها با خواندن شعر و سرود، ساختن مهره شطرنج با خمیر نان و بازی با آن از طریق رسم صفحه با گچ یا صابون روی پتو و زیلو، کشیدن خط و نقاشی روی دیوار، ذهن خود را فعالی نگه می‌داشتند. گاهی زندان انفرادی تا چند ماده ادامه پیدا می‌کرد. سپس زندانی را به زندان عمومی می‌بردند.

زندان عمومی: شامل بازداشتگاهها و زندانهای عمومی می‌شد. بازداشتگاهها، نوعی زندان موقت بودند و معمولاً بعد از اتمام بازجویی و خروج از سلولها، افراد را به این مکان انتقال می‌دادند. در اینجا بعضی از افراد تبرئه می‌شدند. در بازداشتگاهها، به دلیل موقتی بودن آن، جو با زندانها تفاوت داشت. در این مرحله، متهم هنوز شادابی و قدرت جسمی خود را داشت و عناصر ضعیف، غربال نشده بودند. روابط و تشکیلات درون گروهی زندانیان، در این مرحله، به خاطر موقتی بودن، شکل نمی‌گرفت. از جمله بازداشتگاهها می‌توان به زندانهای موقت شهربانی، پادگان جمشیدیه، پادگان عشرت‌آباد و قزل قلعه اشاره کرد. با افزایش تعداد دستگیرشدگان و نیاز به سلولهای بیشتر، زندان موقت شهربانی، به کمیته داده شد و اتاقهای آن به صورت سلولهای جدید درآمدند. پادگان جمشیدیه هم به زندانیان ارتشی، اعم از سیاسی و غیر سیاسی منتقل می‌شدند. رژیم غالباً کسانی را که قصد داشت اعدام کند، به زندانها یا بازداشتگاههای عمومی منتقل نمی‌کرد. گاهی رژیم، زندانی سیاسی را از بیم آنکه در خارج زندان به فعالیت ادامه دهد، حتی پس از دوران محکومیت هم آزاد نمی‌کرد و او را نگه می‌داشت. این مدت اضافه را در اصطلاح زندانیان سیاسی، «ملی کشی» می‌گفتند. پس از آنکه در سال 1351 و عید 1352، چند مورد فرار پیش آمد، رژیم، زندانیان را در تهران و مراکز استانها متمرکز کرد تا بتواند آنها را کنترل و سرکوب کند.

 

کمیته مشترک ضد خرابکاری: به دنبال درگیری‌های سال 1349 بین کمیته‌های شهربانی و ساواک که به طور جداگانه علیه مبارزان فعالیت می‌کردند، رژیم تصمیم گرفت برای هماهنگی دستگاههای امنیتی موازی و جلوگیری از تداخل کار آنها و نیز افزایش کارآیی آنها برای مقابله با مبارزان، کمیته‌ای به نام کمیته مشترک ضد خرابکاری را پدید آورد. این کمیته در آذر ماه 1349 و آستانه برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی شکل گرفت و شامل اداره‌های امنیتی ارتش (رکن 2)، ژاندارمری، شهربانی و ساواک (اداره سوم) بود. رکن اصلی کمیته مشترک در شهرهای مختلف، ساواک و شهربانی بودند و رکن 2 ارتش و ژاندارمری به تدریج در حاشیه قرار گرفتند. پس از اعدام فرسیو توسط گروههای مبارز و تسخیر کلانتری قلهک توسط مردان مسلح، شالوده کمیته ضدخرابکاری با الگوبرداری از کمیته‌های آمریکای لاتین، توسط عطاپور معروف به دکتر حسین‌زاده و عضدی، زیر نظر ثابتی و ناصر مقدم شکل گرفت.

اولین رئیس کمیته مشترک، رئیس شهربانی وقت، سپهبد جعفرقلی صدری و رئیس ستاد آن، پرویز ثابتی، از مقامات ساواک بودند. اداره اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش هم در این کمیته، نمایندگانی داشتند. پس از توسعه ساختار کمیته مشترک در سال 1352، قرار شد رئیس آنجا از مقامات بلند پایه ساواک باشد.

 

ساختمان کمیته مشترک:

این ساختمان در سال 1316 و در زمان رضا شاه، توسط آلمانها ساخته و به عنوان بخشی از نظمیه تهران، به آن ضمیمه شد تا به عنوان زندان و بازداشتگاه، از آن استفاده شود. ساختمان اصلی به صورت مدور و در چهار طبقه ساخته شده و حیاط دایره شکلی دارد. در وسط طبقه همکف، حوض مدوری وجود دارد. همه اتاقها به این حیاط دایره شکل، مشرف هستند. کمیته شامل بخش‌های زیر بود:

بندهای عمومی و انفرادی: این بازداشتگاهها، 4 بند انفرادی و 86 سلول 5/2‌× 5/1 متری و دو بند عمومی با 18 سلول بزرگ حداکثر 30 مترمربعی داشتند. ظرفیت کمیته مشترک حداکثر 200 نفر بود، اما گاهی تا 800 نفر را در آن جای می‌دادند و پس از شکنجه و تکمیل پرونده به سایر سلولها می‌فرستادند. زندانی‌ها در طول 24 ساعت فقط 4 بار برای رفتن به دستشویی از سلول بیرون می‌آمدند و گاهی فاصله بین دو دستشویی به 16 ساعت می‌رسید، در این صورت، زندانی‌ها ناگزیر بودند از لیوان آب و ظرف غذا و لباسهای خود برای دستشویی استفاده کنند.

اتاقهای بازجویی: این اتاقها در طبقه‌های اول و دوم و سوم قرار داشتند و بیش از 50 بازجو، همزمان مشغول بازجویی و شکنجه زندانی ها می شدند. در اکثر اتاقهای بازجویی از کابل، باتوم برقی، دستبند و قلاب‌آویز استفاده می‌شد و بدن زندانی را با فندک و سیگار می‌سوزاندند. در فاصله‌های سالهای 52 تا 54، لحظه‌ای صدای ضجّه و فریاد زندانیان در کمیته مشترک، قطع نمی‌شد. برخی از بازجوها، در آمریکا و اسرائیل دوره دیده و با انواع ابزرا شکنجه آشنایی داشتند. به علاوه، سیا با برگزاری از سمینارهای متعدد، پیوسته تازه‌ترین تجارب خود را در اختیار ساواک قرار می‌دهد.

اتاق مخصوص شکنجه: اتاق تمشیت یا اتاق استوار حسینی‌(شعبانی) که به او دکتر حسینی می‌گفتند، از مخوف‌ترین بخش‌های کمیته مشترک بود. در این اتاق ابزار گوناگونی چون آپولو، تخت آسیاب، کابل‌های مختلف، شوک الکتریکی، باتوم برقی، قفس آهنی و امثال آنها قرار داشتند. حسینی در شکنجه، تجربه فراوان داشت و به علت دیدن دوره‌های آموزشی فراوان، در این امر، تخصص داشت. او زندانی‌ها را بارها تا آستانه مرگ می‌برد و برمی‌گرداند. گاهی شکنجه‌ها، ماهها و سالها طول می‌کشیدند و سرانجام فرد زیر شکنجه به شهادت می‌رسید. هر روز کنار اتاق شکنجه، صفی طولانی از زندانیان سیاسی بسته می‌شد و ایستادن در این صف و شنیدن صدای ضجّه کسانی که شکنجه می‌شدند، از هر شکنجه‌ای سخت‌تر بود.

بهداری: در طبقه همکف و در کنار حوض،  اتاق کوچکی بود که یک پزشکیار کم‌سواد که شغل اصلی او پینه‌دوزی بود با مقداری مسکّن و وسایل اولیه پانسمان خدمت می‌کرد. او زخمهای دست و پا و بدن زندانیان را پانسمان می‌کرد و زندانیانی که حالشان وخیم بود به بیمارستان شهربانی اعزام می‌شدند.

اسلحه‌خانه: محل تحویل و تحول اسلحه‌های نگهبانها.

حمام: کسانی که زخمی نبودند و می‌توانستند راه بروند، هر دو هفته یک‌بار، به مدت سه دقیقه فرصت داشتند تا خود و لباسهای خونین خود را بشویند. زندانیان، فاصله نسبتاً طولانی بین سلول خود و حمام را با چشمهای بسته و مراقبت دهها نگهبان طی می‌کردند.

 

شکنجه و بازجویی در کمیته مشترک:

وقتی شخصی را وارد کمیته می‌کردند، در آغاز سعی می‌کردند روحیه او را خراب کنند، به همین دلیل، او را احاطه می‌کردند و به تمسخر و تهدید و ارعاب به او می‌پرداختند. گاهی با او دوستانه حرف می‌زدند و گاهی با مشت و لگد و فحش به جانش می‌افتادند. اگر زندانی حرف نمی‌زد، او را با چشم بسته به اتاق شکنجه می‌بردند. به این اتاقها «اتاق تمشیت» می‌گفتند و کسی را که شکنجه می‌دادند، می‌گفتند‌ که «تمشیتش» کرده‌اند.

در اتاق بازجوها، متهم را روی تخت‌های معمولی می‌بستند و چون می‌توانست اندکی دست و پایش را حرکت دهد، دردش را کمتر احساس می‌کرد. ولی تخت شکنجه، شبیه تخت عمل بود. ارتفاع این تخت تا کمر انسان می‌رسید و شکنجه‌گر، کاملاً بر متهم تسلط داشت. این تخت از قسمت پا تا کمر، افقی و از سر تا کمر، شیب‌دار بود و سر پایین‌تر از بدن قرار می‌گرفت. در بالای تخت، کلاهی شبیه کلاه موتورسوارها قرار داشت که سر را داخل آن قرار می‌دادند. هر ضربه‌ای که به این کلاه زده می‌شد، صدای فریادهای متهم بیرون نمی‌آمد تا شکنجه‌‌گر آزار نبیند و با خیال آسوده، به کارش ادامه دهد. تخت شکنجه گیره‌هایی داشت که دستها و پاها را داخل آنها می‌گذاشتند و با پیچ، گیره‌ها را سفت می‌کردند. در این حال، دستها  و پاها نمی‌توانستند کوچکترین حرکتی بکنند. هر حرکتی در این گیره‌ها، شکنجه بدتری بود و غالباً گیره‌ها را چنان محکم می‌بستند که زخمهای عمیقی در دستها و پاها ایجاد می‌شدند.

شلاق خوردن با کابل، بر خلاف تصور اکثر افراد، به هیچ وجه راحت‌تر از سایر شکنجه‌ها نبود. در مواردی چون کشیدن ناخن یا سوزاندن پوست، متهم گاهی بیهوش می‌شد و دیگر نمی‌شد از او اطلاعاتی به دست آورد، ولی کابل در عین حال که بسیار هولناک بود، ادامه شکنجه و بازجویی را میسر می‌کرد. پس از آنکه مدت زیادی، فرد را شلاق می‌زدند، کف پاها به شدت متورم و خون در آنها جمع می‌شد. اگر شلاق زدن ادامه پیدا می‌کرد، کف پا پاره و زندانی بیهوش می‌شد و بازجویی نیمه تمام می‌ماند، به همین دلیل، قبل از بیهوشی، فرد را با شلاق و لگد وادار می‌کردند در حیاط مدور بدود، سپس او را به اتاق شکنجه می‌بردند و دوباره به  تخت می‌بستند و شکنجه را شروع می‌کردند. اگر زندانی می‌توانست از بازجویی و شکنجه اولیه جان سالم به در ببرد، بخش اعظم مشکلات را پشت سر می‌گذاشت.

زندان قصر: رژیم ستمشاهی برای نگهداری مبارزان زندانی، غالباً از زندانهای قزل قلعه، اوین و کمیته استفاده می‌کرد. گاهی اوقات تعداد زندانیان به قدری زیاد می‌شد که برای خوابیدن هم جا نبود. زندانیانی را که از کمیته و قزل قلعه، شهرستانها می‌آوردند مدتی در قرنطینه نگه می‌داشتند. قرنطینه در واقع سرپوشی برای مخفی‌کردن کمبود جا در قصر بود. محل قرنطینه که عموماً در مسجد بزرگ زندان قصر وگاه در زندانهای عادی بود، جایی بد که زندانیان به بیماری مبتلا می‌شدند.

در قرنطینه، غالباً به این بهانه که جیره غذایی هنوز تعیین نشده است، زندانی را وادار می‌کردند که خرج خوراکش را خودش بدهد. قرنطینه از حداقل امکانات بی‌بهره بود و اتاقهای آن پر از شپش و حشرات دیگر بودند.

بند یک زندان قصر با قرنطینه حیاط مشترک داشت و زندانیانی که محکومیت آنها کمتر از یک سال بود، آنجا نگهداری می‌شدند.

بند دو و بند سه ساختمانی دو طبقه بود و حیاط مشترکی داشت و مخصوص زندانیانی بود که بین 1 تا 5 سال محکوم شده بودند. در بند چهار و بند پنج زندانیان 5 تا 15 سال و در بند شش، زندانیان حبس ابدی نگهداری می‌شدند. این بند مخصوصاً زمانی بود که از طرف مجامع بین‌المللی برای بازدید می‌آمدند و آنجا را با کمی رنگ و روغن تزئین کرده و برایش در جداگانه‌ای گذاشته بودند.

زندان اوین: رژیم، این زندان را برای اقامت دائمی زندانیان سیاسی ساخت. معمار آن فردی به نام مهندس شریعت‌زاده بود که برای بنای زندان از تجربه‌های آمریکا و اسرائیل و نیز ابتکارهای شخصی استفاده کرد. زندان اوین یکی از مخوف‌ترین زندانهای دنیا بود و در اتاقهای زیرزمین ساختمان مرکزی آن که به اتاقهای عمل معروف بودند، وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها اعمال می‌شدند. غیر از شلاق که وسیله معمولی شکنجه بود، شکنجه‌های مهم‌تر توسط سربازجوها و با نظارت افرادی چون حسین‌زاده، ثابتی، دکتر جوان و اعتضادی صورت می‌گرفت.

 

شیوه‌های مبارزه در زندان: 

برخورد، بحث و مذاکره با مأموران و مسئولان که توسط نمایندگان انجام می‌شد و در صورت ضرورت، اعضای جمع، زیر هشت حضور پیدا می‌کردند.

عکس‌العمل نسبت به تصمیمات مسئولان از طریق خواندن سرودهای دسته جمعی.

مراسم استقبال از زندان‌های جدید و یا بدرقه از آنها از طریق روبوسی و کف زدن مرتب و خواندن سرود.

برگزاری مراسم در روزهای خاصی چون روز صلح، اول ماه مه به صورت شعرخوانی و سرود.

برگزاری مراسم خاص دینی و ملی مثل روزهای شهدا، سی‌ام تیر، 15 خرداد و عاشورا و امثال آنها با خواندن شعر و سرود و نوحه و عزاداری.

برگزاری مراسم ختم و سالگرد برای شهدا.

اعتصاب ملاقات یا غذا به صورت محدود یا نامحدود.

برگزاری نماز جماعت که رژیم، آن را ممنوع کرده بود.

سحری خوردن ماه رمضان، رژیم مانع از برخاستن نیروهای مذهبی در ماه رمضان می‌شد.

انتقال تجربه به دیگران و به ویژه افراد مذهبی.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
1
1
اونقدر بی شرمید که حرکت تجزیه طلبانه فرقه دموکرات آذربایجان را آزادی خواهی نام می ذارید.
جعفر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۰
0
0
بسیا ر اطلاعات خوب وجامعی بود
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار