رمان «زنی میان ما» از آن داستانهای نخنمای حسادت همسر سابق که جانشینش را تعقیب میکند نیست... بلکه ماجراهای فراموشنشدنی و هیجانانگیز ابتدا تا انتهای رمان شما را شوکه خواهد کرد.
وقتی کتاب زنی میان ما
(The Wife Between Us) را میخوانید تصورات زیادی خواهید داشت. تصورتان این خواهد بود که ماجرا در مورد حسادت همسر سابق یکی از شخصیتهاست. تصور میکنید که او مرتب به جانشینش فکر میکند: زنی زیبا و جوان که قرار است با مردی که هر دو دوستش دارند ازدواج کند. تصور خواهید کرد که آناتومی این مثلث عشقی را میشناسید. اما باید گفت: هیچ تصوری نداشته باشید. زنی میان ما، اثر پیچیده و هیجانانگیز گریر هندریکس (Greer Hendricks) و سارا پکانن (Sarah Pekkanen) پیچیدگیهای مخفی ازدواجی رشکبرانگیز و نیز حقایق خطرناکی که به نام عشق انکار میکنیم را برملا میکند.
کتاب زنی میان ما، اثر گریر هندریکس و سارا پکانن، یک تریلر روانشناختی است که میخکوبتان میکند، رمانی که از پرفروشهای نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸ است.
در بخشی از کتاب زنی میان ما میخوانیم:
تندتند در پیادهرو شهر گام برمیدارد. موهای بلوندش روی شانههایش بالا و پایین میشود. گونههایش گل انداخته و ساک ورزشی روی دستش بازی میکند. وقتی به آپارتمانش میرسد دست در کیفش میکند و کلیدهایش را درمیآورد. خیابان شلوغ و پرهیاهوست؛ تاکسیهای زردرنگ رد میشوند و مسافران را از سر کار به خانه باز میگردانند. مشتریان وارد مغازهها میشوند، اما من چشم از او برنمیدارم.
لحظهای جلوی در میایستد و به پشتسرش نگاه میکند. مثل برقگرفتهها از جا میپرم. میترسم متوجه نگاهم شده باشد. این همان تشخیص خیره شدن دیگران است و توانایی حسکردن اینکه کسی به آدم نگاه میکند. کل سیستم مغز انسان درگیر این میراث ژنتیک اجدادمان است. آنها هم برای اینکه شکار حیوانات نشوند به این ویژگی اتکا داشتند. من هم این مکانیسم دفاعی را در خودم پرورش دادهام: وقتی پوستم مورمور میشود سرم بهصورت غریزی بالا میآید تا دنبال یک جفت چشم بگردد که به من خیره شده. خطر غفلت از این هشدار را خوب میشناسم.
اما او برمیگردد و در را باز میکند؛ وارد آپارتمان میشود و اصلاً بهسمت من نگاه هم نمیکند.
نمیداند با او چه کردهام.
از ضربهای که به او زدهام خبر ندارد و خرابیای که به بار آوردهام.
برای این زن جوان و زیبا با آن صورت گرد و اندام ظریف - زنی که شوهرم ریچارد بهخاطرش ترکم کرده- مثل کبوتری که کنارم روی پیادهرو این طرف و آن طرف میرود اصلاً به چشم نمیآیم.
بههیچوجه نمیداند اگر اوضاع همینطور باشد چه بلایی سرش میآید. اصلاً.