یک وقتهایی، چرتکه میاندازی و حساب و کتاب روزگار را راست و ریست میکنی، اما بعضی وقتها حتی ماشین حساب مهندسی هم از پس معادلات دیفرانسیلی زندگیات بر نمیآید. خیلی وقتها، در عین ناباوری متوجه میشوی که دو دو تا برابر با چهار نیست و کل زندگیات با یک اشتباه ریاضی طی شده است. جالب است که گاهی راههای منطقی هم ختم به حل مسئله نمیشوند. مادربزرگم از زمانهایی میگوید که ریش سفید محله برای آنها نقش حلالمسائل را ایفا میکرد و تمام گیر و گرههای زندگی به دست ایشان گشوده میشد یا از حاج بابایی تعریف میکند که با یک دعا و رو به قبله نشستن، تمامی مسائل را سهلالوصول میکرد.
اینگونه است که همانند هر زمانی، حل مسئله هم سبکهای مخصوص آن زمان را داشته است. اما مسئله قابل اهمیت این است که زندگی بدون بالا و پایین و مشکلات هیچ وقت وجود نداشته و نخواهد داشت. از کودک تازه متولد شده بگیر تا پیر دنیا دیده، همه و همه دغدغههای مخصوص خود را دارند ولی مهم چگونگی حل مسئله است که یکی را ملانصرالدین و دیگری را لقمان حکیم میکند. در اصل همین حل مسئلهها هستند که موجب رشد و تعالی میشوند و خام را پخته میکنند.
خشت اول را کج نگذارید
اگر در مواجهه با مسئله و مشکل خشت اول را کج بگذارید تا انتها به خطا خواهید رفت. بعضی وقتها حل مسئله در سازگاری با مسئله و گذر زمان از آن مسئله است و همیشه هم نباید معادله مشکلات را با فرمولهای مغز خود حل کنیم، چون زمان بهترین فرمول برای آنهاست. حل مسئله را میتوان فرآیندی آگاهانه، منطقی، تلاش بر و هدفمند دانست که برای رسیدن به آن نیاز نیست عقل کل و دانای عالم باشی و تنها کافی است که کمی همه جانبه به یک موضوع نگاه کنی. حل مسئله نباید باعث ایجاد مسئلهای دیگر شود بلکه باید راهگشا باشد. حل مسئله هیچ قرص و دارویی هم ندارد بلکه خود به تنهایی نوشداروی بسیاری از گرفتاریهاست. فقط باید بالا رفتن به صورت پله پله را یاد بگیری و در بالا رفتن عجله نکنی. چون اگر یک پله را فراموش کنی ممکن است با سر از آن بالا به پایین پرت شوی و مسئله را حل نکرده رها کنی. برای حل مسئله باید چشمهای خود را باز کنی تا بتوانی به وضوح راهها را بررسی کنی. اول باید ببینی مشکل چیست تا بتوانی برای آن راه حل پیدا کنی. بعضی وقتها اصلاً مشکلی وجود ندارد و تنها از کاه، کوهسازی شما باعث میشود خود گرفتار انگار شوید. اگر نسبت به بسیاری از مسائل دید وسیعتری داشته باشید، آنگاه شاید حل کردن آنها راحتتر به نظر برسد و نیازمند خوردن مشت مشت قرص آرامبخش نیز نباشید.
فکرتان را فیلتر نکنید
اجازه دهید راهحلها بدون محدودیت به ذهن شما قدم بگذارند و مرز معقول و غیرمعقول تعیین نکنید. شاید خیلی وقتها خندهدارترین و دور از ذهنترین راهحلها، مشکلگشاترینها باشند. سعی کنید به افکار خود مجوز ورود بدهید و همه جانبه یک مسئله را حل کنید. زمین ضمیر شما نیازمند بارش فکری است و با افکار متفاوت بارور میشود. اکنون وقت سبک، سنگین کردن راهحلهاست. باید دست به کار شوید و کمی دو دو تا چهار تا کنید. هیچ ماشین حساب و ترازویی از عقل انسان هوشمندتر و قویتر نیست. ابزار در دست خود را کم نشمارید، چون بهترین راهحل را به شما نشان میدهد. پس بعد از اینکه تمامی راههای احتمالی به ذهنتان رسید باید شروع به سنجیدن آنها کنید و اینکه چقدر برای شرایط شما مناسب هستند. الان وقت آن رسیده است که از ماشین حساب منطق استفاده کنید و چند مجهولی ذهن خود را به سرانجام برسانید.
دستی بر سر و روی صورت مسئله بکشید
بعد از یافتن راههای احتمالی، وقت آن رسیده است که دوباره صورت مسئله را با دیدی متفاوت بررسی کنید، چون ممکن است متوجه نکات مهم دیگری در حل مسئله شوید. وقتی شما ذهنی باز و آزاد داشته باشید، دیگر به سختی مسئله فکر نمیکنید و احساسات منفی نامعقول به فکر شما آسیب وارد نمیکند. بعضی وقتها همین بازبینی مجدد مسئله از ابعاد دیگر یا به عبارتی شستن چشمها باعث میشود تا توانایی حل مسئله از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود. اکنون وقت آن رسیده است که ابتکار عمل خود را در حل مسئله به کار ببرید. به تعداد سلولهای مغز میتوان راه برای حل مسائل پیدا کرد، اما در اصل، توانایی حل مسئله به قوه و ابتکار حل مسئله بستگی دارد. حل مسئله فقط به معنی اتمام مشکل نیست، بلکه باید مشکل به بهترین صورت رفع شود، چون کار خوب انجام دادن ملاک نیست بلکه کار را خوب انجام دادن است که ارزش دارد. همه جوره ریش و قیچی فکر دست خود شماست. بهتر است کمی از بیرون گود ماجرا را نگاه کنید. شاید بتوانید راه و بیراه را از هم تشخیص دهید و از یک ماجرای ساده یکهزار تو نسازید.