کد خبر: 928702
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۰
دکتر مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در یادداشتی به وضعیت تفکر انقلاب اسلامی از دریچه جهانبینی امام (ره) به مواجهه با هجمه جهان استعمار پرداخته و به موضوع غلبه منطق انقلابی بر تنهایی و کمبود پیروان حقیقت اشاره کرده است که در ادامه بخش‌هایی از آن را از نظر می‌گذرانید.
دکتر مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در یادداشتی به وضعیت تفکر انقلاب اسلامی از دریچه جهانبینی امام (ره) به مواجهه با هجمه جهان استعمار پرداخته و به موضوع غلبه منطق انقلابی بر تنهایی و کمبود پیروان حقیقت اشاره کرده است که در ادامه بخش‌هایی از آن را از نظر می‌گذرانید.

امام (ره) و بهای سنگین انقلابی بودن
امام خمینی از آغاز تا پایان، همواره مدافعِ منطقِ مقاومت بود و به هیچ رو و در هیچ مرحله‌ای، تسلیم و سازش را توصیه نکرد. استدلالِ ایشان، این بود که ما آگاهانه، پا در راهِ انقلاب و انقلابی‌گری نهادیم و می‌دانستیم که این راه، مخالفان و معارضانِ فراوان دارد و اینان برای گزند رساندن به ما، از هیچِ خدعه و حربه‌ای فروگذار نخواهند کرد و به هیچ ضابطه انسانی و اخلاقی، مقید نیستند. ایشان می‌نویسد: ما به این نکته نه‌فقط در جنگِ تحمیلی، که از روزِ نخستِ شروعِ مبارزه در ۱۵ خرداد تا ۲۲ بهمن رسیده‌ایم که برای «هدفِ بزرگِ اسلامی»، باید بهای سنگینی پرداخت کنیم و شهدای گرانقدری را تقدیم کنیم و جهانخواران، ما را راحت و آرام نخواهند گذاشت (امام سیدروح‌الله خمینی؛ صحیفۀ امام؛ ج. ۲۰، ص. ۳۳۲، ۶ مرداد ۱۳۶۶). پس مسیرِ وصول به آرمان‌های الهی و قُدسی، هموار و بی‌هزینه نیست و این‌گونه نیست که بتوان به‌آسانی و بی‌آن‌که هیچ امرِ بازدارنده و مزاحمی در میان باشد، غایات و مقاصدِ انقلاب را محقَق ساخت. این راه، دشوار و مشقت‌بار است، ولی ما بی‌خبر از تنگنا‌ها و مصائب، پا در مسیرِ انقلاب ننهادیم و مبارزه را انتخاب نکردیم. از این‌رو، هر هزینه‌ای که بر ما تحمیل شود، از راهِ انقلاب بازنخواهیم نگشت و متزلزل و پشیمان نخواهیم شد: کسی تصوّر نکند که ما راهِ «سازش با جهانخواران» را نمی‌دانیم، می‌دانیم ولی هیهات که خادمانِ اسلام، به ملّتِ خود، «خیانت» کنند! اگر بندبندِ استخوان‌های‌مان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار بَرند، اگر زنده‌زنده در شعله‌های آتش بسوزانندمان، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت بَرند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم (همان؛ ج. ۲۱، ص. ۹۷، ۲۹ تیر ۱۳۶۷).

بنابراین، مسیرِ ما، مجاهدت و مقاومت است، نه انفعال و عقب‌نشینی. دشمن هر گزینه‌ای را انتخاب کند و پا در هر میدانی که بنهد، ما خود را نخواهیم باخت و عقب‌نشینی نخواهیم کرد، حتّی اگر چنین مقاومتی، در نهایت به شهادتِ ما بینجامد. امام خمینی، به چنین رویکردی قائل است: من با قاطعیت، به تمامِ دنیا اعلام می‌کنم که اگر «جهانخواران» بخواهند در مقابلِ «دینِ» ما بایستند، ما در مقابلِ همه «دنیا»‌ی آنان خواهیم ایستاد، و تا «نابودی تمامِ آنان»، از پا نخواهیم نشست؛ یا همه «آزاد» می‌شویم یا به آزادی بزرگ‌تری که «شهادت» است، می‌رسیم (همان؛ ج. ۲۰، ص. ۳۲۵، ۶ مرداد ۱۳۶۶). ایشان تهدید می‌کند که اگر دنیا، خودش را آماده «بحرانِ نفت» و «به‌هم‌خوردنِ همه معادلاتِ اقتصادی و تجاری و صنعتی» کرده است، ما هم آماده‌ایم! (همان، ص۳۳۰، ۶ مرداد ۱۳۶۶). ایشان در جای دیگری می‌نویسد: مسلمانانِ جهان با همراهی نظامِ جمهوری اسلامی ایران، عزمِ خود را جزم کنند تا «دندان‌های امریکا را در دهانش خُرد کنند» و نظاره‌گرِ شکوفایی گلِ آزادی و توحید باشند (همان، ص. ۳۳۰، ۶ مرداد ۱۳۶۶). وی توصیه می‌کرد که همیشه با «بصیرت» و با «چشمانی باز»، به دشمنان خیره شوید و آنان را «آرام» نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرام‌تان نمی‌گذارند (همان؛ ج. ۲۱؛ ص. ۳۲۸- ۳۲۹، ۲ فروردین ۱۳۶۸).

امام خمینی برای آن‌که بعد‌ها کسانی به بهانه تغییرِ شرایط و موقعیت‌ها، راهِ انفعال و عقب‌نشینی را در پیش نگیرند و انقلاب را در غرب و سیاست‌های استکبار، هضم و مستحیل نسازند، اشکالِ تاریخیت را از نظرِ خود می‌زُداید و تأکید می‌کند که استقلال‌خواهی و مقاومت و مرزبندی با بیگانگان، جزو اصولِ ابدی و انعطاف‌ناپذیرِ انقلاب است: شعارِ «نه‌شرقی و نه‌غربی» ما، «شعارِ اصولی» انقلابِ اسلامی در جهانِ مستضعفان است و «ذرّه‌ای» هم از این سیاست، عدول نخواهد شد، و این سیاست، «ملاک عملِ ابدی جمهوری اسلامی» است؛ چنان‌که پُشت کردن به این سیاستِ بین‌المللی اسلام، خیانت به رسولِ خدا (ص) و ائمه هُدی (ع) است (همان؛ ج. ۲۰؛ ص. ۳۱۹، ۶ مرداد ۱۳۶۶).

از تنهایی انقلاب نباید ترسید
این‌که ما در جهانِ کنونی، «تنها» و «بی‌یاور» باشیم و «جبهه‌ای بزرگ و متراکم» در مقابل‌مان شکل گرفته باشد، نه فقط نباید موجبِ «نگرانی» و «دلهره» ما شود، بلکه نباید دربارۀ «حقانیتِ» خود تردید کنیم، چون ملاک و مبنای حقّ و باطل، «اکثریت» و «اقلیت» نیست و نمی‌توان به‌واسطه استناد جُستن به «کمّیت‌ها» و «اعداد»، صواب و صلاح را از ناصواب و فساد بازشناخت. آن‌که حقّ را شناخته و به عهدِ بندگی‌اش، پایبند است، از «تنهایی» و «انزوا» نمی‌هراسد و عظمتِ ظاهری و مادّی جبهه دشمن، باعث نمی‌شود خویش را ببازد و از مبارزه دست بکشد؛ چنان‌که امام خمینی، با وجودِ این‌که در منزلتِ رهبری و ولایت قرار داشت و اطاعت از او، بر دیگران واجب و لازم بود، اما تداومِ مبارزه و مجاهدتِ خویش را متوقف بر همراهی و مساعدتِ مردم نکرده بود و می‌گفت: ابرقدرت‌ها مطمئن باشند که اگر خمینی، «یکه» و «تنها» هم بماند، به راهِ خود، که راهِ «مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی» است، ادامه می‌دهد (امام سیدروح‌الله خمینی؛ صحیفه امام؛ ج. ۲۰؛ ص. ۳۱۹، ۶ مرداد ۱۳۶۶). بر این اساس، ایشان اصرار می‌ورزد که نیرو‌های انقلابی و مردمِ مؤمن، از قلّتِ خود و کثرتِ دشمن، دچارِ تردید و تزلزل نشوند و از ادامۀ مسیرِ انقلاب، منصرف نگردند، همچنان‌که تجربه‌های انقلابی ما، چه در دورانِ نهضت و چه در دورانِ دفاعِ مقدّس، همگی در «تنهایی» و «بی‌کسی» تحقق یافتند. امام خمینی می‌نویسد: همان‌گونه که در «تنهایی» و «غربت» و «بدونِ کمک و رضایتِ هیچ‌یک از کشور‌ها و سازمان‌های جهانی»، انقلاب را به پیروزی رساندیم، و همان‌گونه که در جنگ نیز مظلومانه‌تر از انقلاب جنگیدیم و «بدونِ کمک حتّی یک کشورِ خارجی»، متجاوزان را شکست دادیم، به یاری خدا، باقیمانده راهِ پُر نشیب و فراز را با اتّکا به خدا، «به‌تنهایی» خواهیم پیمود و به «وظیفه خویش»، عمل خواهیم کرد. در نهایت نیز، یا دستِ یکدیگر را در شادی «پیروزی جهانِ اسلام در کلّ گیتی» می‌فشاریم، یا همه به «حیاتِ ابدی» و «شهادت» رو می‌آوریم و از «مرگِ شرافتمندانه» استقبال می‌کنیم، ولی در هر حال، «پیروزی» و «موفقیت» با ماست (همان، ص. ۳۲۵- ۳۲۶، ۶ مرداد ۱۳۶۶). پس ما با این توجیه که در جهان، «تنها» مانده‌ایم و دیگران یا با ما «دشمن» هستند، یا دوستی‌شان در آن حدّ نیست که در مواقعِ بحرانی و هولناک، به یاری ما بشتابند، هرگز نباید از «آرمان‌های اسلامی و انقلابی» خویش، عقب‌نشینی کنیم به‌جای «مبارزه» و «مقاومت»، مسیرِ «مذاکره» و «معامله» را در پیش بگیریم؛ چون اگر این استدلال، صحیح و روا بود، نه اصلِ «انقلابِ اسلامی» به وقوع می‌پیوست، و نه در «دفاعِ مقدّس»، به پیروزی دست می‌یافتیم. انقلاب، در چه شرایطی تحقق یافت؟! جز این است نظامِ بین‌الملل و ایالاتِ متّحده امریکا، تا لحظه آخر، از شاه حمایت می‌کردند و انقلابِ مردمِ ایران را برنمی‌تابیدند، بلکه در برابرِ آن، سنگ‌اندازی می‌کردند؟ مردمِ ایران، مسلح به تجهیزاتِ نظامی بودند، یا یکی از ارتش‌های منطقه، از آن‌ها پشتیبانی می‌کرد؟ آیا در همان زمان، دوستانِ ساده‌اندیش خطاب به امام خمینی نمی‌گفتند که با «دست‌های خالی» نمی‌توان در مقابلِ «حکومتِ مسلح و مقتدر» ایستاد و انقلاب کرد و حاصلِ انقلابی‌گری، جز ریخته‌شدنِ خونِ جوانان و از دست رفتنِ جانِ انسان‌ها، چیزی نخواهد بود؟ و مگر امام خمینی در مواجهه با چنین تحلیل‌ها و توصیه‌ها، «تنهایی» و «قلّت» را توجیهی برای ترک کردنِ «مبارزه» نمی‌دانست و انجامِ «وظیفه» و «تکلیفِ» الهی را حتّی اگر به «شهادت» می‌انجامید، واجب نمی‌شمردند؟ و دورانِ دفاعِ مقدّس نیز، همین استدلال‌ها، دوباره مطرح شد و رزمندگانِ ما توانستند به مدّتِ هشت سال، در مظلومانه‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین شرایط، بجنگند و از انقلاب دفاع کنند و در آخر نیز دشمنان را از کامیابی در جنگ ِنظامی، ناامید سازند. این‌همه تجربه‌های تاریخی درخشان و بی‌نظیر، کافی ا‌ست برای این‌که راهِ «مقاومت» و «انقلابی‌گری» را برگُزینیم و از «تن‌هایی خویش» و «انبوهی دشمن» نهراسیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر