دفاع مقدس مردم ایران ریشه در فرهنگ عاشورا داشت. همانهایی که از کودکی در هیئتهای مذهبی سینه میزدند، در جوانی مقابل گلولههای دشمن سینه سپر کردند و حماسهای به نام دفاع مقدس خلق شد. از همینجاست که مفاهیمی مثل محرم و عاشورا و شهید و دفاع مقدس در فرهنگ کنونی جامعه ما به هم ادغام شده است. امسال هم در ایام محرم و عزاداری سیدالشهدا (ع) برخی از مساجد و تکایا میزبان لحظهای پیکر شهدای گمنام بودند. مسجد امام رضا (ع) در منطقه ۱۷ تهران هم شب تاسوعا دقایقی از یک شهید گمنام پذیرایی کرد که گزارش ما را از این لحظات ناب و روحانی در پیش دارید.
مسجد امام رضا (ع) یکی از مساجد محوری منطقه ۱۷ است. هر وقت که به این مسجد میروم، تصاویر شهدای محله روی دیوارهای شبستان خودنمایی میکند. اغلب نمازگزارانش هم از همان خانوادههای ایثارگری هستند که تصاویر فرزندان شهیدشان در این مسجد نصب شده است. امشب مسجد مملو از جمعیتی است که خود را برای تاسوعا و عاشورای حسینی آماده میکنند. اما انگار کمتر کسی خبر دارد که قرار است تا دقایقی دیگر پیکر پاک یک شهید گمنام در مکان مسجد حضور یابد.
در قسمت خانمها جای سوزن انداختن نیست. در ایام محرم هر شب در این مسجد عزاداری باشکوهی برگزار میشود. امشب حال و هوا طور دیگری است. خیلی از حضورمان نگذشته که اعلام میکنند یک شهید گمنام آمده و قرار است تابوتش در هر دو قسمت بانوان و آقایان چرخانده شود. مراسم به یکباره متحول میشود. هر کسی سعی میکند زودتر خودش را به تابوت برساند. از قبل یکی از برادران فعال در مسجد به من گفته بود که قرار است تابوت شهیدی آورده شود. مردم که از این موضوع خبر نداشتند، حال و هوای محرم را به ایام دفاع مقدس گره میزنند و جو عاشورایی میشود.
اول پیکر شهید را به قسمت آقایان میبرند. از یک بسیجی میپرسم این شهید متعلق به کدام عملیات است. نمیداند، فقط همین را میگوید که سال ۶۱ به شهادت رسیده است. حساب سرانگشتی نشان میدهد که او هر کسی است، ۳۶ سال است که سر بر دامن بانوی بیمزارمان زهرای اطهر (س) داشته و اکنون نیز هرچند پیکرش تفحص شده، اما گمنام است و از این پس همه ما ایرانیها خانواده او به شمار میرویم.
تابوت سبز و سفید و سرخ شهید در قسمت مردانه روی دستها میچرخد و گوشهای آرام میگیرد. آقایان دسته دسته کنار تابوت قرار میگیرند و هر کسی راز و نیاز خود را دارد. خانمها معترضند تا زودتر پیکر به قسمت آنها منتقل شود. بسیجیهای مسجد امام رضا (ع) سعی در حفظ نظم دارند و تابوت را دست به دست میکنند تا به قسمت بانوان بیاید.
بخش بانوان کوچکتر است و شلوغتر هم به نظر میرسد. اینجا مادرانی هستند که خوب میدانند حال مادر این شهید گمنام چه میتواند باشد. یکی از خانمها میگوید: مشخص نیست مادر این شهید الان زنده است یا فوت شده. هرچه هست بیچاره مادرش که سالها چشم انتظاری کشیده است.
مسجد امام رضا (ع) در محله فلاح، دارای خانواده شهدای بسیاری است. خیلی از این مردمی که به نوبت روی تابوت شهید دست میکشند و تبرک میجویند، خودشان از خانواده شهدا هستند. از کسی میشنوم که خانواده شهیدان مقدم و پارسا هم در مسجد هستند. شلوغ است و متوجه نمیشوم کدام یک از این خانمها، مادران دو شهید یاد شده هستند.
نام محرم با نام شهید عجین شده و اکنون نیز تلاقی عزاداری سرور و سالارشهیدان با زیارت پیکر یک شهید گمنام، حس و حال جالبی را در جمع ایجاد کرده است. فضای شبستان کمی تاریک است و یک مادر از میان شلوغی میگوید که فرزند خودش نیز مفقودالاثر است. مادر دیگری هم میگوید که فرزندش از شهدای دفاع مقدس است و خوب درک میکند حال مادران شهدا را!
در قسمت خانمها عواطف زنانه باعث شده تا عدهای از خانمها گرد تابوت شهید جمع شوند و برای او که گمنام است، اما بیکس نیست مادری و خواهری کنند. یادم آمد یک نفر میگفت: شهدایی که نام و نشان دارند، یک خانواده و چند خویشاوند و آشنا دارند. خوش به حال شهدای گمنام که همه آزادگان جهان خانواده آنها هستند.