در طول دهه ۶۰ عمده فعالیت دانشگاهها به دلیل کمبود نیرو در حوزههای مختلف علومپزشکی، به آموزش متخصص متمرکز بود. این روند به شکلی بود که تا اواسط دهه ۷۰ با افزایش ظرفیتهای پذیرش این کمبود برطرف شد، اما اکنون سالهاست که آموزش و ارزشیابی دانشجویان نیازمند بازنگری اساسی است. به طور نمونه در حال حاضر بیش از ۶۰ دانشکده دندانپزشکی در کشور وجود دارد که با توجه به رشد قارچگونه و سریع این دانشکدهها باید به کیفیت آموزشی، تأمین کادر اعضای هیئت علمی و امکانات لازم برای تربیت دندانپزشکان آینده توجه لازم شود.
در این راستا پویا رستمزاده، برگزیده مدال طلای انفرادی دهمین المپیاد علمی دانشجویان در خصوص چالشهای آموزش دندانپزشکی گفت: در حال حاضر بیشتر اساتید به دلیل امتیاز لازم برای ارتقای علمی صرفاً به سراغ پژوهش میروند و از امر مهم آموزش باز میمانند در حالی که ارزشیابی کیفیت آموزشی اعضای هیئت علمی باید به گونهای پیش برود تا فعالیتهای آموزشی اساتید فدای فعالیتهای پژوهشی آنها نشود. رستمزاده در ادامه به نحوه سهمیهبندی کنکور اشاره کرد و افزود:سقف سهمیهبندی مشخص نیست و همین اشکالات در جذب هیئت علمی هم به نوعی وجود دارد. این رویه مغایر با عدالت اجتماعی است و باعث تضعیف دانشگاههای علومپزشکی میشود. شاید یکی از دلایل فرار مغزها از دانشگاههای کشور، این باشد که سیستم آموزش عالی ما خیلی به دنبال جذب نخبگان نیست.
سرگردانی بیماران
وی با بیان این مطلب که دانشکده دندانپزشکی صرفاً برای یک سیستم صرفاً آموزشی دیده شده است، اظهار کرد: چارت درمانی برای این دانشکده اندیشیده نشده است، مثلاً یک بیمار که درمان ریشه دندانش در دانشکده انجام شده باشد و در تعطیلات به صورت اورژانس دچار درد و تورم شود، هیچ اورژانس فعالی برای رسیدگی به این بیمار وجود ندارد، چون دانشکده تعطیل است!
دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران ادامه داد: سیستم خوبی برای مدیریت بیمارانی که به دانشکده مراجعه میکنند، تعبیه نشده است. بیشتر اوقات بیمارانی طی روز به دانشکده مراجعه میکنند و در بخشها و طبقات مختلف سرگردان میشوند و دائماً به بخشهای مختلف ارجاع داده میشوند، بدون اینکه کار درمانی برای بیمار انجام شود. به همین دلیل است که خیلی از اوقات با وجود تعداد زیاد بیماران، مشکل کمبود بیمار برای دانشجویان در برخی از بخشها وجود دارد. رستمزاده در ادامه با اشاره به اینکه پایانها کاربرد خاصی ندارند و نتایج آن هیچ تغییری را در سیستم بهداشتی کشور ایجاد نمیکند، گفت: در حال حاضر سرنوشت پایاننامههایی که دانشجویان دارند در بهترین حالت مقاله شدن، چاپ در مجلات معتبر است که درصد این پایاننامهها نیز بسیار کم است در حالی که پایاننامهها باید بیشتر در جهت تولید مواد و در ارتباط با صنعت باشد. در واقع هیچ خدمتی به صنعت نمیکند و این ناشی از عدم ارتباط بین صنعت، دانشگاهها و وزارتخانه است.
دورهای فرسایشی و طولانی
بردیا خسروی، دانشجوی کارشناسیارشد آموزش پزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران نیز با بیان اینکه طولانی بودن دوره آموزش پزشک عمومی و حجم بالای دروس از کیفیت آموزش میکاهد، افزود: طول دوره زیاد و نامناسب است و در اواخر دوره دانشجو واقعاً خسته میشود. بهتر است از حجم درسها کم شود و فقط مطالب ضروری خوانده شود. این دانشجوی کارشناسیارشد آموزش پزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران، به زیاد بودن تعداد پذیرش دانشجوی پزشکی و عدم تناسب آن با ظرفیتهای موجود در بیمارستانها و درمانگاههای آموزشی اشاره کرد و افزود: پذیرش بالای دانشجو و مراجعات بیش از حد مردم به درمانگاهها آموزش و یادگیری را سخت کرده است. وی با اشاره به اینکه برخی اساتید فقط دغدغه درمانی دارند و اهمیت چندانی به تدریس دانشجویان نمیدهند، بیان کرد: بیشترین تأثیر آموزش پزشکی به صورت عملی و بر بالین بیمار است، اما مخاطب برخی اساتید اصلاً دانشجو نیست و این امر نیز یکی از چالشهایی است که باعث افت سطح یادگیری در دانشجو میشود.
عدم تطابق آموزش با نیازهای جامعه
اکثر فعالیتهای آموزشی مانند روش تدریس و پژوهش بر عهده استاد است که به دانشجو بیاموزد در حالی که با آموزش فعال دانشجو باید دنبال مسائل آموزشی و پژوهشی خود باشد.
بروکراسی اداری و امور وقتگیر، باعث شده که بیشتر دانشجویان برای انتخاب عنوان پایاننامه یک موضوع راحت را انتخاب کنند تا درگیر کاغذبازیهای اداری نشوند و دانشجو ترجیح میدهد به سراغ کار پژوهشی برود تا رزومهای برای آینده شغلیاش باشد. آموزش پزشکی عمومی در کشور به دلیل مسائل مختلف با چالشهای جدی مواجه است. یکی از مهمترین چالشها، عدم تطابق آموزش با نیازهای واقعی جامعه است، بنابراین آموزش پزشکی عمومی باید به سمت کاربردی شدن پیش برود و توانمندسازی دانشجویان پزشکی برای مدیریت و اداره مراکز بهداشتی به صورت نظاممند و اثربخش مورد توجه قرار گیرد.