هنر صحنهگردانی از دیرزمان و قبل از شروع در دیگر سرزمینهای دنیا، اما به سبک و سیاقی متفاوت در کشور ما حضور داشت. نگاهی به تاریخ کهن ایران نشان میدهد اگرچه پادشاهان و امیران آن تا حدودی مستبد و قائم به رأی بودند، اما با حضور مشاورانی زیرک در کنارشان که بعضی برای تعدیل رأیهایی که به ضرر جامعه صادر میشد در دربار نفوذ و با استفاده از برتری فهم و علمشان توانسته بودند تأثیر بسزایی در اشاعه فرهنگ و تلطیف نظرات حاکمان داشته باشند و با لطایفالحیل رأی مثبت آنها را برای ایجاد فضایی همراه با علم و معرفت دریافت کنند و این گونه و مستند بر حذف بعضی از احکام ظالمانه توفیق حاصل کنند. ازجمله التیامهای روحی که میتوانست حکام را متوازن کند و اجازه ندهد خارج از روح لطیف و رقت قلب انسانیآرایی صادر شود، فلسفه استفاده از نمایش در قالب صحنه بود که در لابهلای مجالس عیش و عشرت توسط همین مشاوران و وزیران فرهیخته گنجانده میشد و در نهایت نتایج رقتبار و بیمحتوای آنها را به پندآموزی تغییر میداد چراکه با این امیران خودرأی قسیالقلب نمیشد از راه دیگری که مؤثر باشد مذاکره کرد تا تعامل و انسانیت را در آرای خود رعایت کنند. نصب زنجیره عدل در زمان انوشیروان که لقب عادل را به خود اختصاص داده بود و ایدههای بوزرجمهر وزیر که بزرگمهر لقب یافت از نمونههای بارز این اقدامات عامالمنفعه برای جوامع ایران باستان است که به مرورزمان توانست صحنههای نمایش را به سن تماشاخانه سوق داده و عبرت جای عشرتها را بگیرد تا نهتنها امیران و پادشاهان بلکه آحاد جامعه بتوانند از این مکتب نمایشی برای احراز دانستههای جدید بهره برده و روح خود را از وجود بد و کجاندیشیها برهانند. صحنههای نمایشی اگرچه در بیش از ۳ هزار سال گذشته تغییرات زیادی پیداکرده، اما هدف و انگیزه همان است که در ذهن فرهیختگان باستان این مرزوبوم میگذشت. متفکران علوم همه اندیشههای اصلاحی خود را در اینباره از جوامعی گرفتهاند که تاریخی مستند و ارزشمند همچون ایران باستان داشته و امتحان خود را پس داده و توانستهاند از روی همین سکوها که امروز صحنه نامگرفته به آموختن درس زندگی بپردازند. تحول اندیشه هنر که با گذر از دوران خیمهشببازی و عروسکگردانی به سن تماشاخانههای دهه ۳۰ و ۴۰ رسیده و دو یا سهپردهای شده بود، حوصله تماشاچیان را برای مشاهده ادامه داستان در فاصله نسبتاً طولانی تغییر دکور در صحنه سر میبرد. مرحوم استاد اسماعیل مهرتاش مدیر تماشاخانه جامعه باربد را بر آن داشت تا برای پر کردن این زمان «پِرت» راهی بیندیشد. پس از چندی به صدای مرحوم استاد بدیعزاده برخورد و توانست ترانه فولکلوریک «یک پول خروس» را برای او آماده سازد که در این فاصله ازدسترفته اجرا نماید. این برنامه که بعدها نام پیشپرده و میانپرده را به خود اختصاص داد، به سرعت جای خود را در تماشاخانههای آن زمان که اکثراً در خیابان لالهزار بودند باز کرد و صفحات ۳۳ و ۴۴ دور آن که در آغاز حاصل دست استودیوهای هندوستان بود به ترانههای همین پیشپردهها و میانپردهها اختصاص داشت که هماکنون تعداد قابلتوجهی از آنها در موزه موسیقی ایران موجود است. همه این میانپرده و پیشپردهها همچون «ماشین مشدی ممدلی بیترمز و بیصندلی» از بین عادتهای کلامی روال زندگی مردم عادی بهدستآمده بود که عنوان پیشپرده را به خود اختصاص داد و از میان واقعیات جامعه شروع و سپس با عواطف پیوند میخورد. این ترانههای ماندگار و جاویدان اکثراً بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ ظاهر شدند و همچنان ادامه یافتند تا توانستند جای خودشان را در پیشپردههای تماشاخانههای لالهزار باز کنند که در فرصتی مناسب کارگرانی که در پشتصحنه هستند بتوانند دکورها را برای قسمت بعدی نمایش تغییر دهند و آمادهسازی نمایند. رگه موسیقی پاپ در کشور که از مرحوم «بهرام سییر» شروع شد با تغییر آهنگ «زهره» داریوش رفیعی از سنتی به پاپ آغاز و در قالب پیشپرده و بهصورت موسیقی روان عرضه گردید. اگر نگاهی کارشناسانه به ملودیهای خوانندگان در گذشته و به خصوص موسیقی شمال کشور بشود، ملاحظه میشود که در این موزیک نیمپردهای ازجمله صدای استاد ناصر مسعودی گونههای مشهود از موسیقی پاپ هویداست. این رنگ موسیقی و این چفتوبستها آغاز تحول در تمایل بهسوی پاپ شد تا تصنیفهای نواب صفا هم به اینسو تمایل پیدا کند. فرم این ریتم یکی دو ملودی بیشتر ندارد، اما همچنان موفق است که میتواند بیان احساس باشد. امروز با گذر از ربع پردههای موسیقی ایرانی که همهکس نمیتوانند آنها را بخوانند میشود موزیک پاپ داخلی را که یادگار به جا مانده از میانپردهها و پیشپردههای ابداعی مرحوم استاد اسماعیل مهرتاش است همچنان زنده نگه داشت و در دنیا مطرح و ثبت میراث جهانی کرد تا جاودان بماند که از طرق مختلف دستدرازی در محتوای آن نشده و توسط دیگران به سرقت نرود. برای رسیدن به این منظور، بها دادن به موسیقی توأم با طنز که نوعی از پاپ است و بیش از نیمقرن در برنامههای صبح جمعه رادیوایران ارائهشده و هنوز هم ادامه دارد میتواند از اولویتهای کاری مرکز مطالعات رسانه ملی باشد و از این طریق میراث فرهنگی را مجاب به ثبت جهانی کند.
*روزنامهنگار پیشکسوت