سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- حسین گلمحمدی: توی یک کل کل ساده که البته پایانش اصلاً خوب نبود یکی از طرفین این کل کل بهظاهر دوستانه، بسیار بیادبانه و در کمال ناباوری الفاظی را به طرف مقابل خود -که دوست چند ساله هم هستند- نسبت داد که اطرافیان از شنیدن آن شرمگین و خجالتزده شدند. در آخر با ژست غرورآمیزی که انگار پیروز این میدان بوده است، گفت: «آخیش! راحت شدم. هرچی عقده ازش تو دلم بود روی سرش خالی کردم. حالا فهمید با کی طرفه!» او حالا از خودش راضی بود، اما واقعاً «ازخودراضی» بود!
«ازخودراضی» نباشیم
تا چه حد انسان میتواند مغرور و ازخودراضی باشد که دوستی چند ساله خود را نادیده بگیرد و اینچنین دوست خود را خرد و له کند. به این دلیل که فقط، بله فقط، تصور میکند حق با اوست. زیرا آدمهای مغرور و ازخودراضی همیشه دیگران را از بالا به پایین نگاه میکنند و با اعتماد به نفسی که دارند تصور میکنند همیشه حق با آنهاست و دیگران باید مطیع آنها باشند. آدمهای خودخواه و ازخودراضی که در اطراف ما تعدادشان کم نیستند.
آیا بهراستی این رفتار نشئت گرفته از اعتمادبهنفس بیش از حد این افراد است؟ آیا اعتمادبهنفس همان غرور و تکبر است؟ جواب هرکدام از این سؤالها میتواند راهنمای راه افراد باشد. ولی قطعاً افراد ازخودراضی، الزاماً از خودشان راضی نیستند، زیرا این حس از خود متشکر بودن و از خود راضی بودن این افراد از ضعف درونی آنها سرچشمه میگیرد. معمولاً افراد مغرور و ازخودراضی به دلیل ضعفها و کاستیهای درونی با رفتارهایی از این جنس سعی در مخفی نگه داشتن آن ضعفها دارند. چقدر ارتباط برقرار کردن با این دسته از افراد سخت و طاقتفرسا است. معمولاً این دسته از افراد با همین رفتارهای خودپسندانهشان دیگران را از اطراف خود پراکنده میکنند. بالطبع هیچ کس هم دوست ندارد با چنین اشخاصی رفاقت داشته باشد که به هر بهانهای آنها را تحقیر میکند.
اما چطور میتوانیم با اعتمادبهنفس باشیم بدون اینکه ازخودراضی باشیم؟ این کار نیاز به تعادلی دارد که خیلی از افراد با آن کشمکش دارند و برایشان چالشبرانگیز است؛ چراکه دید نادرستی در خصوص اعتماد به نفس دارند. آنها تصور میکنند بدون اعتماد به نفس شبیه یک پادری هستند که همه از روی آنها رد میشوند، اما اگر اعتماد به نفس بیش از حد هم داشته باشند، متکبر یا خودخواه دیده میشوند. اعتمادبهنفس و تکبر دو چیز متفاوتند. آنها هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و شما میتوانید یکی را بدون دیگری داشته باشید. آیا کسی که دارای اعتمادبهنفس است، مغرور هم هست؟ نه. آیا کسی که مغرور است دارای اعتمادبهنفس هم هست؟ لزوماً نه. مثلاً قلدرها مغرورند، اما درواقع اعتمادبهنفس پایینی دارند. به همین دلیل برای دیگران قلدری و گردنکلفتی میکنند. پس میتوانیم اعتمادبهنفس داشته باشیم ولی ازخودراضی و مغرور نباشیم.
از خود «راضی» باشیم
آیا افراد ازخودراضی از خود نیز راضی هستند؟ این حس خودشیفتگی و غرور کاذبی که این افرد دارند آنها را به چه نوع رضایتمندی از خود میرساند؟
بهتر است همه افراد چه انسانهای مغرور و ازخودراضی و چه انسانهای افتاده و بیریا، این سؤال را از خود بپرسند که چقدر از خود واقعیشان راضی هستند؟ بهراستی از رفتار و گفتار خود در ارتباط با دیگران چقدر راضی هستیم؟ اینکه هر یک از ما، از خود، راضی باشیم قطعاً به یک تزکیه نفس و پاکسازی شخصیت نیاز دارد. باید آموزشهای لازم را در این زمینه ببینیم و از صاحبان علم و دانش در این زمینه کمک بگیریم. باید مرتب و در هر زمان خود را مورد سنجش و پرسش قرار دهیم. کار بسیار سختی است. زیرا در این مسیر باید از بسیاری از رفتارهایی که دیگران بهراحتی انجام میدهند و زمانی هم جزو عادتهای روزمره خود ما نیز بوده است حذر کنیم. مثلاً این نگاه از بالا به پایینی که هرازگاهی نسبت به آدمها داریم را ترک کنیم. اگر به موفقیت رسیدیم آن را مایه فخر فروشی خود قرار ندهیم و ....
اما برای رسیدن به این حس رضایت از خود باید یکسری از رفتارهایمان را ترک و تعدادی را تقویت کنیم. مثلاً حسادت نکنیم. یکی از لازمههای راضی بودن از خود این است که نسبت به موفقیت دیگران حسادت نکنیم. چون حسادت باعث میشود که از خودمان راضی نباشیم و از زندگی کردن لذت نبریم.
اگر میخواهیم از خودمان راضی باشیم باید به همراه اعتمادبهنفس، شخصیتی قوی نیز داشته باشیم. پس باید شخصیت خود را پرورش دهیم و تبدیل به انسانی با شخصیت قوی شویم. در این راه باید شنونده خوبی باشیم. مطالعه بسیاری داشته باشیم. وقتی در زمینههای مختلف اطلاعات داشته باشیم موضوعات مختلفی برای گفتوگو با دیگران خواهیم داشت.
از سویی باید خودمان باشیم. شخصیت هیچ کسی را تقلید نکنیم. تلاش برای تقلید از دیگری نه تنها کاملاً محکوم به شکست است بلکه نشانهای از فقدان اصالت ماست. البته منظور این نیست که کسی را الگوی خود خود قرار ندهیم، چراکه دین ما الگوهای رفتاری حسنهای دارد که روشنگر ماست. منظور این است که با تقلیدهای کوکورانه هویت خود را فراموش نکنیم. داشتن یک شخصیت قوی یعنی، شما شادی و امنیت را از درون خودتان دریافت میکنید و برای تأیید گرفتن از دیگران نیاز به جلب توجه ندارید. این را فراموش نکنیم که افراد با شخصیتهای قوی، زمان خود را صرف توجهطلبی با شکایت از دنیا، غیبت از دیگران یا رفتارهای نمایشی نمیکنند و به جای آن اجازه میدهند که اعمال و رفتارشان درباره آنها سخن بگوید. مهم است بدانیم که توجهات زودگذر، ماندگار نیستند؛ آنچه میماند شخصیت قوی ماست.
مثبتاندیش باشیم. حامی و همدل با دیگران باشیم. با خود و دیگران صادق باشیم. مسئولیتپذیر باشیم. خوبیهای خود را بشناسیم و در نهایت با داشتن اعتمادبهنفس به همراه یک شخصیت قوی و سالم برای داشتن یک زندگی به همراه آرامش و رضایتمندی از خود، تلاش کنیم. زمانی که از خودمان رضایت آگاهانه داشته باشیم تلخترین حرفها و کنایهها، زشتترین رفتارها هم ما را ناراحت و رنجیدهخاطر نمیکنند، زیرا مطمئن هستیم ما کار اشتباهی انجام ندادهایم و آنچه باید گفته میشد یا انجام میشد را گفتهایم و انجام دادهایم. وقتی از اعمال و گفتارمان رضایت آگاهانه داشته باشیم وجدانمان هم آسوده است.