کد خبر: 935806
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۳۹۷ - ۰۳:۰۴
در المپیک زندگی همه برنده نمی‌شوند
در عصری زندگی می‌کنیم که امکانات زندگی متنوع و فراوان شده و در بیشتر زندگی‌ها این امکانات آسایشی در حد مطلوبی دیده می‌شود. از شیر آب گرم و سرد تا صندلی‌های ماساژ کمترین و بیشترین اسباب آسایشی هستند که می‌توان در خانه تصور کرد.
محدثه معصومی
در عصری زندگی می‌کنیم که امکانات زندگی متنوع و فراوان شده و در بیشتر زندگی‌ها این امکانات آسایشی در حد مطلوبی دیده می‌شود. از شیر آب گرم و سرد تا صندلی‌های ماساژ کمترین و بیشترین اسباب آسایشی هستند که می‌توان در خانه تصور کرد. در بیرون از خانه نیز خدمات شهرداری‌ها، بسیاری از وظایف بیرون از خانه را سهل و آسان کرده‌اند. همه ما می‌دانیم و می‌پذیریم که اسباب آسایش در زندگی ما بیشتر از پدران و مادران ماست و در عین حال آرامش زندگی ما کمتر از آنهاست. چرا؟ شاید شعار همه ما این باشد که تنها خواهش ما از زندگی فقط یک زندگی آرام است، اما چه کسی یا چه چیزی مانع این آرامش است؟ برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی به دغدغه‌هایمان داشته باشیم. بیشتر دغدغه‌های امروز ما معطوف به فضیلت‌ها و کمال‌هایی است که حقیقتاً کمال انسانی نیستند و، چون کمال حقیقی نیستند آدمی را اغنا نمی‌کنند. برای بازکردن این موضوع توضیح بیشتری لازم است.

نگاهی به دلواپسی‌ها خودمان بیندازیم. ما طالب موفقیت در زندگی هستیم، اما در حقیقت چیزی فراتر از موفقیت را می‌طلبیم. من می‌خواهم خودم یا فرزندم یا یکی از عزیزانم یکی از بهترین‌ها در اطرافیان خود باشیم. ما طالب کمال برتریم. این حقیقت بیشتر دغدغه‌های ما است. به طور حتم منظور این نیست که می‌خواهیم بهترین در تمام دنیا باشیم که اگر هم باشیم جای بسی مراد است، اما می‌خواهیم بهترین در دنیای اطراف خودمان باشیم. گویی از یک جایی دنیا تصمیم گرفت به همه امید دهد که تو می‌توانی بهترین باشی. چقدر همایش برگزار و چه کتاب‌ها که تألیف شد و چه فیلم‌هایی که برای بیان این دیدگاه ساخته شد تا جایی که گویی امروز همت تمام دنیا برای بهترین شدن قشر متوسط جامعه است! فلسفه کالا‌های لوکس هم صرفاً تمایز ما از اطرافیانمان به منظور برتری است، اینکه برتر و متمایز باشیم و از این برتر بودن لذت ببریم. حتی در دنیا خدمات ۲۴ ساعته نیز برای بهره‌برداری بیشتر از وقت و آسایش ما راه‌اندازی شده‌اند. شاید بگویید شعار برتر بودن، شعار بدی نیست، پس اشکال کار کجاست؟

شما صحنه مسابقات المپیک را تجسم کنید که هر کسی در یک حوزه خاص در حال نبرد برای برنده شدن است. تمام تیم‌ها از مدت‌ها قبل همراه مربی‌ها و عوامل فدراسیون تمرین‌های سخت و طاقت‌فرسایی را دارند تا جایی که شاید هفته‌های متمادی به منزل نروند و از موهبت تفریح و خانواده بی‌نصیب شوند. تیم‌هایی هم در کنار آن‌ها مراقب حواشی مسابقات هستند. در نهایت چه اتفاقی می‌افتد؟ در هر رشته ورزشی فقط یک نفر صاحب مدال طلا می‌شود. از نظر ما که تماشاگر ورزش هستیم تلاش همه آن ورزشکاران زیبا و قابل احترام است. منتها خود ورزشکاران احساس مطلوبی ندارند، چراکه همه برای برنده شدن آمده‌اند، اما برنده نشده‌اند.

در زندگی حقیقی و روزمره ما نیز همین اتفاق می‌افتد. همه ما در تلاش هستیم و روز‌های عمر را در حسرت به دست آوردن زندگی ایده‌آل سپری می‌کنیم بی‌آنکه از امروز خود لذتی ببریم. کاش داستان به همین جا ختم می‌شد. اصل داستان این است که ما لحظات لذت‌بخش زندگی را نیز با یک احساس اضطراب طی می‌کنیم. ماشین بهتر، موقعیت بهتر و... حتی این الگو را در مورد فرزندانمان هم اجرا می‌کنیم. فرزندم باید مهدکودک چند زبانه برود. بهترین مدرسه. بیشترین مهارت‌های مرسوم از قبیل: موسیقی، زبان و ورزش خاصی را کسب کند. زیباترین تم جشن تولد، زیباترین لباس و....
اما قانون زندگی به گونه‌ای است که قطعاً هیچ وقت ما در تمام شرایط بهترین نیستیم و هرگز ما نمی‌توانیم با یک دست چند هندوانه را به مقصد برسانیم.

هیچ فکر کرده‌ایم در پس تمام این ناکامی‌های روزمره چه میزان اضطراب و سرخوردگی وارد زندگی ما می‌شود؟ هیچ می‌دانیم وقتی به یک کودک، فارغ از توانایی‌هایش القا می‌کنیم تو نابغه هستی و اگر کودک نتواند از پس هدف‌های تعیین شده بر بیاید، چقدر حس اعتماد به نفس او را خدشه‌دار کرده‌ایم؟ به رغم اینکه تمام این کار‌ها را برای حس اعتماد به نفس او انجام داده بودیم. نمی‌خواهیم نگاه منفی به این شعار خیرخواهانه داشته باشیم، منتها نتیجه‌اش از یک سو واقعیتی است که گفتیم و از دیگر سو تجارت‌های پرسودی که تحت این شعار اتفاق می‌افتد. کالا‌های لوکس، صنعت مد، صنعت سینما، آموزشگاه‌های مختلف و... همگی در کمین جیب ما می‌نشینند.

مقصود این نیست که موفقیت امری مذموم و بد است، اما بهتر است مرز موفقیت و سراب مشخص شود. چنانچه یک فرد با توجه به استعداد‌ها و توانمندی‌هایش و با روش‌های سالم و پسندیده به هدف یا اهدافی دست پیدا کرد، آنگاه او به موفقیت رسیده است. پس اگر ما بدون در نظر گرفتن تفاوت افراد، رسیدن به یکسری اهداف را به عنوان کمال تعریف کنیم و همه افراد را برای رسیدن به آن‌ها دعوت به رقابت کنیم نه تنها دعوت خیرخواهانه‌ای نکرده‌ایم بلکه روان یک جامعه را به سمت گرایش‌های منفی و خودخواهانه پیش برده‌ایم. در چنین جامعه‌ای افراد، یکدیگر را بخشی از خود نمی‌بینند بلکه هر فرد، دیگری را مانعی در زندگی خود می‌بیند. روابط بر اساس عاطفه و نوع دوستی تعریف نمی‌شود بلکه اساس روابط بر مبنای بر طرف کردن نیازهاست. اینکه از افراد دیگر نردبانی برای پیشرفت خود بسازیم.

به طور حتم در چنین سیستمی بخشی از افراد به اهداف خود نیز می‌رسند. این افراد از نظر سایرین هر چند برنده هستند، به رغم اینکه حسرت برنده بودن این دسته از افراد در دل سایر جامعه هست و ژست پیروزی را نیز دارند، اما آمار روانشناسان چیز متفاوتی می‌گوید، اینکه از برنده بودن خود احساس پیروزی حقیقی ندارند. احساس مطلوب و مورد پسند بودن در آن‌ها کم است و چقدر به لطف فضای مجازی درک این مطلب برای ما آسان شده است.

حالا سؤال این است که چه کنیم؟ دست از کار و تلاش برداریم؟ روی تمام آرزو‌ها و اهدافمان یک خط بطلان بکشیم؟ بنشینیم و شاهد این باشیم که دیگران گوی سبقت را از ما ببرند؟ پاسخ تمام این قبیل پرسش‌ها منفی است. قرار نیست شیوه تنبلی و کسالت را پیش بگیریم. انسان تا مادامی که زنده است باید در تلاش باشد آن هم نه تنها برای دنیای خود بلکه باید تلاش کند به بلندای ابدیت. کار و تلاش در فرهنگ و باور اسلامی برابر است با جهاد. به طور حتم تغییر روش و عادت سخت‌ترین کار است به ویژه حرکت کردن برخلاف جریان جامعه، اما حیات‌بخش‌ترین حرکت همین تغییر عادت و روش است تا جایی که به مرور جامعه را نیز هم جریان با حرکت خود خواهی کرد. مهم این است که عزم راسخ داشته باشی.

اولین گام این است که بدانیم قرار است زندگی کنیم. از کنار هم بودن و از جریان زندگی لذت ببریم. یادمان باشد تمام تلاش ما برای زندگی بهتر است و لذت زندگی بدون اطرافیان طعمی ندارد. بر همین مبنا اهدافمان را محدود‌تر و فقط اهدافی را که بر اساس استعداد‌های حقیقی و نیازهایمان است انتخاب کنیم و برای رسیدن به آن‌ها برنامه‌ریزی بلند مدت و کوتاه مدت داشته باشیم. یادمان باشد قرار نیست ما در همه زمینه‌ها از همه بهتر باشیم، قرار است در کنار دیگران به موفقیت برسیم و این اصل مهم را باید به عزیزانمان به ویژه نسل بعد نیز منتقل کنیم. مثل اینکه همه جامعه در یک بالن بزرگ هستند. تلاش هر فرد باید به نفع همه جمع باشد و کسی که در گوشه‌ای فقط برای خودش تلاش می‌کند زودتر به مقصد نمی‌رسد. او عزیز نیست و فقط زحمت خودش را بیشتر کرده است!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار