کد خبر: 936195
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۶
گفت و گوی "جوان" با منیره میر قاسمی همسردریادار خلبان شهید مصطفی عزیزی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحول عظیمی در نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد و عملکرد این نیرو در دوران دفاع مقدس، برگ زرینی در تاریخ آن است.
صغري خيل فرهنگ

جوان آنلاین: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، تحول عظیمی در نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد و عملکرد اين نيرو در دوران دفاع مقدس، برگ زريني در تاريخ آن است. نيروي دريايي در شروع جنگ تحميلي با انجام سلسله عملیات‌های دقيق،  ۸۰ درصد نیروی دریایی عراق را منهدم کرد، از جمله سکوهای نفتی البکر و الامیه را نابود کرد،  بنادر بصره، فاو و ام القصر را  محاصره و دسترسی مستقیم عراق به آب‌های آزاد را عملا غیرممکن کرد و علاوه بر آن تا پایان جنگ به نبرد با هواپیماها و بالگردهای دشمن در دریا پرداخت و در مسیر وظیفه خطیر تامین امنیت دریایی، بیش از ۱۰ هزار فروند کشتی تجاری را به بنادر ایران اسکورت کرد که کارنامه بسیار درخشانی در جنگ‌های دریایی قلمداد می‌ شود و از سویی امنیت خطوط مواصلات دریایی خلیج فارس، دریای عمان و شمال اقیانوس هند را همواره برقرار کرد. بدون ترديد اين دستاوردها حاصل فداکاري و از جان گذشتگي نيروهاي پر تلاش نيروي دريايي است. و دراين راه نيز شهداي گرانقدري را تقديم انقلاب و نظام اسلامي کرده است.شايدبيان اين نکته که نيروي دريايي حتي پيش از آغاز رسمي جنگ تحميلي شهدايي را تقديم انقلاب کرده جالب باشد. دريادار خلبان شهيد مصطفي عزيزي در 30 شهريورماه 59 يعني يک روز قبل از اغاز رسمي جنگ تحميلي در راه بازگشت از ماموريت هوايي عليه کشتي عراقي به شهادت رسيد.او متولد 25 آذر سال 1332 بود.گفت و گوي ما را با همسر اين شهيد نيروي دريايي مي خوانيد.

 

آشنايي شما چگونه آغاز و به ازدواج انجاميد؟

آشنايي ما قبل از ورود ايشان به ارتش بود. بعد از اينکه با هم آشنا شديم و يکديگر را براي ازدواج پسنديديم وارد ارتش شد.بعد هم  براي گذراندن دوره آموزشي به امريکا رفت.وقتي برگشت، مقدمات ازدواج  را فراهم کرديم.زمان ازدواج منحدود 20سال داشتم. خانواده ما هم شرطي نداشتند چون خودمان  با يکديگر به توافق هاي لازم رسيده بوديم .سرانجام در سال 1356 ازدواج كرديم . حدود يک سال و نيم بعد از برگشت ايشان به کشور ، انقلاب به پيروزي رسيد.بعد هم که جنگ شروع شد.

در فاصله بين پيروزي انقلاب تا شروع جنگ تحميلي کجا خدمت مي کردند؟

بوشهر بودند،نيرو درياييدر قسمت هوادريا بود و مادر پايگاه هوا درياي بوشهر زندگي مي كرديم .

در اين فاصله مجالي شد تا  از شهادت صحبت كند ؟

اصلا ، فكر هم نمي کرديم. درست که نظامي ها بالاخره در هر شرايطي بايد آماده فداکاري و ايثار جان خود باشند اما هنوز جنگ شروع نشده بود، شايد  اگر بعد از آغاز جنگ بود در اين خصوص صحبت مي کرد اما در آن شرايط تصور نمي کرديم اينقدر زود از هم جدا شويم.

فرزند شما به هنگام شهادت پدر چند سال داشتند؟ 

 حامد حدود يك سال و هفت ماه داشت كه مصطفي شهيد شد .

با توجه به اينکه تازه ازدواج کرده بوديد و فرزند کوچک هم داشتيد، براي شما سخت نبود؟

مگر مي شود سخت نباشد، مخصوصا من كه تنها بودم و ازدواج هم نكردم اما سختي ها را تحمل کردم تا آن سختي ها به تدريج عادي و تمام شدند. به هر حال فضاي کشور هم تغيير کرده بود با شروع جنگ حال و هواي کشور بکلي تغيير كرد.

همسر شما يک روز قبل از آغاز رسمي جنگ تحميلي به شهادت رسيد، نحوه شادت ايشان چگونه بود؟

ايشان روز قبل از شهادت افسر نگهبان پايگاه بود و شب هم به خانه نيامده بود . ساعت پنج صبح به من زنگ زد وبا هم صحبت كرديم، او گفت كه در پايگاه اعلامآماده باش شده است و الان در وضعيت آماده باش هستيم .درست است که جنگ بطور رسمي در 31 شهريور آغاز شد اما در روزهاي قبل از آن هم عراق تحرکاتي عليه ايران داشت ، اين تحرکات به حدي آشکار و جدي بود که  حتي در پايگاه هاي نظامي اعلام آماده باش هم مي شد.ايشان هم به همين دليل در اسكادرانخودمانده بود. ساعت 6 صبح ساعت به آنها اعلام مي شود که يك كشتي عراقي در منظقه فعال است و اينها رفتند كه آن كشتي را بزنند اما کشتي عراقي بلافاصله منطقه را ترک کرد .در بازگشت از ماموريت به پايگاه هواپيماي آنها با كابل فشار قوي برق برخورد کرده و سقوط مي کند که مصطفي در اين سانحه به شهادت مي رسد. درست در 30شهريور ماه  59 که روز بعد هم عراق با حمله به فرودگاه مهرآباد رسما جنگ را اغاز مي کند.

شما چگونه از شهادت همسرتان با خبر شديد؟

 دوستانش به خانه ما آمدند و گفتند جنگ شروع شده و ما بايد پايگاه را تخليه كنيم،شما هم بايد با ما به تهران بياييد هر چه اصرار کردم که من مي مانم تا مصطفي بيايد گفتند نمي شود ، بايد الان برويم .يك هواپيما ازتهران به بوشهر فرستاده بودند تا ما را به تهران ببرند. آمدم تهران و به خانه مادرم رفتم . آنجا  از نيروي دريايي آمدند دنبالم و گفتندكه  اقا مصطفي مجروح شده است و الان از بوشهر به تهران آوردند، بايد به فرودگاه برويم  ، وقتي به فرودگاه رسيديم و اوضاع آنجا را ديدم متوجه شهادت ايشان شدم ، پيكرش را هم آورده بودند.

بعد از حدود38 سال از شهادت همسرتان، بيشتر دلتنگ کدام ويژگي ايشان مي شويد؟ بيشتر ياد کدام خاطره از ايشان مي افتيد؟

نبودن همسر خودش اوج دلتنگي است . در حالت عادي وقتي همسردر آمدن به خانه از محل کار کمي دير مي كند، ادم كلافه مي شود. اميدوارم براي هيچكس پيش نيايد ، به هر حال زياد دلتنگش مي شوم، هنوز هم كه يادش مي افتم بغضم مي گيرد . حالا تصور کنيد زمان جنگ و آن شرايط سخت و نبود سرپرست واقعا سخت بود و ما امروز کم و بيش اثار آن را مي بينيم.

در مورد خاطره از ايشان  هم بايد بگويم ، زندگي مشترک ما يک سال و نيم بيشتر طول نکشيد ، آن هم در بوشهر گذشت ، پايگاه و خانه سازماني ما خارج از شهر بود، صبح مي رفتند و شب بر مي گشتند، برخي شب ها  هم افسر نگهبان بودند و به منزل نمي آمدند، اکثر عصرها مي رفتيم خانه دوستان و همکاران ايشان يا آنها  به خانه ما مي آمدند ، همه اين بود و نبودنشان برايم خاطره است .

با توجه به اينکه ايشان جزو اولين شهداي جنگ تحميلي هستند، مراسم تشييع چگونه برگزار شد؟

بلي ، هنوز ابتداي جنگ بود و كسي شهيد نشده بود و مراسم تشييع شهدا براي مردم يک چيز عادي نشده نبود، براي همين مراسم تشييع ايشان بسيار با شکوه برگزار شد.به قول معروف مجلل و با عظمت بود که در ميدان  بهارستان برگزار شد. حضور مردم عالي بود. و  پس از تشييع هم در قطعه 24بهشت زهرا (س)به خاك سپرده شد . اميدوارم شهدا فراموش نشوند و راه شان هميشه پررهرو باشد.

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار