«تحریف» از جمله مهمترین تاکتیکهای یک جریان سیاسی داخلی جهت مبارزه با حاکمیت و ضدیت با گفتمان انقلاب اسلامی است.
یکی از عناصر مهم و کلیدی گفتمان انقلاب اسلامی مبارزه با نظام سلطه، ایستادگی در برابر تهدید و تحریمستیزی جامعه میباشد و جریان مورد اشاره این عنصر را با ابزارهای مختلف از جمله «تحریف تاریخ» تضعیف میکند و به عنوان یکی از عوامل افزایش مشکلات اقتصادی کشور از آن یاد میکند.
تحریف وقایع صدر اسلام و حتی تحریف اندیشهها و تفکرات بنیانگذار انقلاب اسلامی در همین جهت به کار گرفته میشود، کمااینکه طی سالهای اخیر به کرات از سوی افراد و رسانههای این جریان شنیده میشود که جامعه امروز و شرایط کنونی کشور یادآور زمان حیات امام حسن مجتبی (ع) میباشد و راهکار برونرفت کشور از مشکلات موجود مبارزه با نظام سلطه و پایداری بر اصول و مبانی انقلابی یا دفاع از مظلومان و ستمدیدگان لبنان، یمن، سوریه و... نیست.
این طیف تلاش میکند اصل پایداری و مقاومت در برابر تحریم- تهدید را هزینه زا و ملال آور برای جامعه تفسیر کند و استمرار شرایط فعلی را برای اداره کشور غیرممکن قلمداد کند، حتی گاه برای سازش با غرب، واقعه عاشورا نیز مورد تحریف قرار گرفت و حضرت امام خمینی به عنوان رهبری معرفی شد که مخالف مبارزه مستمر با امریکا و جهان غرب است. این جماعت با صنعت خاطرهسازی حضرت امام (ره) را فردی که بر اساس شرایط خاص سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزه با امریکا را تجویز کرد و اساساً ارادهای برای طولانی شدن این مسئله نداشت! معرفی میکند.
عوامل اصلی پذیرش صلح توسط امام حسن (ع)
«خیانت فرماندهان در پی تطمیع و تهدید معاویه»، «فقدان فهم سیاسی مردم و عدم هوشیاری سیاسی» و «تعداد کم شیعیان که در صورت وقوع جنگ تشیع از اساس با انقراض مواجه میشد» از جمله مهمترین دلایل صلح امام حسن (ع) یاد شده است.
از شخص امام حسن (ع) درباره چرایی صلح پرسیده شد، ایشان در جواب فرمودند: «شما در جنگ صفین با پدرم در حالی که دین شما جلوی دنیای شما بود، شرکت کردید ولی امروز صبح کردید در حالی که دنیای شما جلوتر از دین شماست.» طبیعی است زمانی که «دنیا» محور زندگی یاران اصلی امام حسن (ع) قرار میگیرد، این تفکر در لایههای مختلف اجتماعی آن روز نیز قرار میگیرد و استقامت و پایداری در برابر فشار دشمنان جای خود را به انعطاف و سازش میدهد و یاران امام (ره) به راحتی تطمیع شده و به امام حسن (ع) فشار آوردند تا پیشنهاد صلح معاویه را بپذپرد.
به همین دلیل است که بسیاری از حلقه اول یاران امام حسن (ع) به ایشان خیانت کرده و به حمایت و تبعیت از معاویه متمایل میشوند. در تاریخ نقل میشود که یاران امام حسن (ع) فوج فوج به لشکر معاویه ملحق میشوند چراکه خوی اشرافیگری و دنیاطلبی در میان آنها بسیار فراگیر شده است.
تبلیغات مسموم برای متشنجکردن جامعه
«شایعه پراکنی» نیز یکی دیگر از تاکتیکهای معاویه برای وادار کردن امام حسن (ع) به صلح بود، به طوری که یکی از علل پذیرش صلح توسط امام گسترش شایعه در میان لشکر امام حسن (ع) و اثرگذاری آن در بین لشکریان عنوان شده است.
به عنوان نمونه زمانی که امام حسن (ع) در مدائن مجروح میشود، دستهای از طرف معاویه به ملاقات امام آمدند و با ایشان صحبت کردند و بعد از صحبت با ایشان در بین مردم شایعه کردند که ایشان به نفع معاویه کنارهگیری کردهاند و از این به بعد معاویه امام مسلمین است و به کارگیری این تاکتیک منجر به شورش در اردوگاه یاران امام حسن (ع) شده و دوقطبی را شکل میدهد.
اگر چه برخی از شرایط فعلی کشور با دوران امام حسن (ع) همپوشانی دارد، اما باید گفت، اوضاع فعلی با شرایط زمان امام مجتبی (ع) قابل مقایسه نیست، چراکه امام در آن مقطع زمانی اکثریت افراد خود را از دست میدهند و تعداد قلیلی از یاران واقعی ایشان باقی مانده و بر مبارزه با معاویه تأکید میکنند و مردم از اطراف ایشان متفرق شده و به سمت معاویه گرایش پیدا کرده بودند و در چنین شرایطی امام حسن مجتبی (ع) چاره دیگری جز پذیرش صلح نداشتند، نکته دیگر آنکه شرایط و مفاد مذاکره و سند مورد تفاهم را امام تعیین کرده بود نه معاویه، یعنی در اوج عزتمندی و صلابت امام حسن (ع) حاضر به پذیرش صلح شد.
این در حالی است که جماعتی در داخل کشور صلح با غرب را تنها برای صلح و تأمین منافع حزبی (نه تأمین منافعملی) پیگیری میکنند، بدین معنا که این جماعت قدرت اجرایی و غیر اجرایی فراوان و گستردهای برای مرتفع کردن مشکلات اقتصادی مردم دارند، اما با مدیریت ضعیف و ناتوان از یکسو نارضایتیهای عمومی را در میان اقشار جامعه گسترده کرده و از سوی دیگر شرایط را برای تحمیل مذاکرات مجدد غیربرجامی به نظام فراهم میکنند.
سازش با غرب خواسته حزبی است
با یک بررسی ساده جامعهشناختی میتوان پی برد که نمیتوان نشانی از غربت امام حسن (ع) در شرایط فعلی جامعه جستوجو کرد، اگرچه برخی از سیاستمداران و سابقون به سمت دنیاگرایی رفته و نسبت به دهه اول انقلاب اسلامی دچار دگردیسی سیاسی- اجتماعی شدهاند، اما چنین شرایط و اوضاعی را نمیتوان به کل جامعه تعمیم داد، مهمتر آنکه تجربیات حاصل از برجام از نقض این سند بینالمللی گرفته تا تضمینهای پوشالی مقامات غربی برای اجرای تعهدات برزمین مانده، امروز جامعه ایرانی را به این یقین رسانده است که مذاکرات بر سربرگهای اقتدار کشور نمیتواند بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی را به همراه بیاورد و آنچه شرایط کشور را تغییر خواهد داد، مدیریت انقلابی و جهادی است.