سرویس سیاسی جوان آنلاین: سطح اختلاف نظر میان چهرههای شناخته شده جریان اصلاحطلب نسبت به ادامه حمایت از دولت و شخص رئیسجمهور یا تعمیق شکافها و در نهایت عبور از دولت حسن روحانی، به طرز قابل ملاحظهای افزایش یافته است، به گونهای که سعید حجاریان در جدیدترین گفتوگوی خود با ابراز دلایلی، عبور از روحانی را عقلایی و لازم میداند و بهزاد نبوی معتقد است چنین روشی فاقد عقلانیت سیاسی است و میتواند به شکست انتخاباتی آنها در انتخاباتهای پیش رو بینجامد.
همانطور که طرح عبور از خاتمی در اواخر دولت نخست اصلاحات با اهداف صرفاً جناحی و حزبی در دستور کار (دفتر تحکیم وحدت و سپس شخصیتها و احزاب) قرار گرفت و بعد از دولت دوم اصلاحات وارد فاز اجرایی شد، امروز نیز عبور یا ماندن بر سر روحانی، تنها با اهداف صرفاً گروهی و جناحی قابل اندازهگیری است و همانطور که در مصاحبههای یاد شده، قابل برآورد میباشد تنها مورد فاقد اهمیت منافع ملی و مطالبات اقتصادی مردم است، به طوری که شخصیتهای برجسته این جریان در مصاحبههایی که حداقل طی چند ماه اخیر انجام دادهاند نسبت به گزارههایی نظیر «ضرورت پاسخگویی اصلاحات – اعتدال نسبت به شعارهای انتخاباتی سالهای ۹۲ و ۹۶ اساساً سخنی به میان نیاورده» و «کمترین اشارهای به مشکلات روزافزون مردم در حوزه اقتصادی از بیکاری و گرانی گرفته تا رکود و رخوت معیشتی» نداشتهاند و مرکزیت سخنان خود را حول «راههای چگونگی قدرتگیری جریان اصلاحات در انتخابات پیش رو» قرار دادهاند.
شکاف میان رهبران و تئوریسینهای اصلاحطلبی
اختلاف نظر مشهود میان بهزاد نبوی و طیفی از جریان اصلاحات با سعید حجاریان و سایر افراد وابسته به این جریان، دو دستگی شکل گرفته بین تصمیمگیران آن را دچار چالشهای اساسی خواهد کرد و در انتخابات سال آتی مجلس شورای اسلامی را وارد فاز جدیدی خواهد شد، کمااینکه ترکشهای پروژه عبور از خاتمی که ماهها قبل از انتخابات سال ۸۰ بود در بسیاری از رخدادها و رویدادهای سیاسی- اجتماعی پس از آن تاثیرات خود را گذاشت، به طوری که چنددستگی میان رهبران و تئوریسینهای این جریان در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۸۴، ۸۸ و مجالس هفتم و هشتم ادامه یافت و به شکستهای پیاپی انجامید.
سعید حجاریان در همین باره میگوید: «من پیشتر هم گفتهام، ما با دکتر روحانی عقدی- بهصورت ائتلاف- نبسته بودیم. ایشان وعدههایی به مردم دادند و مردم هم بهدلیل همان وعدهها پای صندوق رأی رفتند. دفاع ما، براساس همین وعدهها بود و نه خواستههای حداکثری خودمان، اما ایشان به بسیاری از وعدههایش یا نخواست یا نتوانست عمل کند و فیالواقع زمانی که از خود عبور کرد، طبعاً بخشی از اصلاحطلبان هم ناگزیر با ایشان زاویه پیدا کردند.»
بهزاد نبوی هم در گفتوگوی خود و در نگاهی کاملاً متناقض میگوید: «در عمل هم در هشت سال ریاستجمهوری آقای خاتمی، معلوم شد دولت حتی با بودن مجلسی همسو، میزان اختیاراتش بیش از ۲۰، ۳۰ درصد نیست. به طور کلی شاکله قانون اساسی ما به گونهای است که دولت و مجلس با هم حدود ۳۰ درصد اختیار اداره کشور را دارند...» اگر دوستان اصلاحطلب به این اجماع برسند همگی وظیفه داریم تا از آقای لاریجانی حمایت کنیم، اما بهتر بود سؤال را به این شکل طرح کنید که آیا اصلاحطلبان درباره وی به اجماع میرسند؟ بله محتمل است.»
بیتوجهی محض به مطالبات مردمی
بیتوجهی محض به مشکلات اقتصادی مردم و فراموشی مطلق مطالبات امروز جامعه مهمترین نکته در مصاحبه با شخصیتهای سیاسی امروز اصلاحطلب میباشد که قابل دریافت است چراکه علاوه بر تفکرات سرمایه داری رهبران، تئوریسینها و شخصیتهای این جریان، سبک زندگی مرفه این جماعت باعث شده در هنگامههای مهم نظیر آنچه جامعه امروز با آن مواجه است، نقطه اشتراک وابستگان به این جریان «بیتوجهی محض به مشکلات مردمی و مطالبات عمومی جامعه» باشد.
شعارها و جهت گیریهای سیاسی- انتخاباتی طیف اصلاحات در انتخاباتهای سالهای ۷۶ و ۸۰ ریاست جمهوری و حتی در انتخابات مجالس ششم و هفتم نیز فاقد توجه به مشکلات اقتصادی مردم بود و عموماً شعارهای انتخاباتی این جریان حول مفاهیم مکتب لیبرالیسم و سکولاریسم شکل میگرفت و پس از انتخابات سال ۸۸ و تحلیل علت شکستهای متوالی آنها در انتخابات و رویگردانی مردم از نامزدهای انتخاباتی آنها، به یکباره تصمیم گرفته شد شعارهای اقتصادی و تحریک کننده اقشار متوسط و ضعیف جامعه محوریت پیدا کند.
گردش چند سال اخیر رهبران و نامزدهای انتخاباتی وابسته به این جریان به سمت شعارهای اقتصادی با محوریت حمایت از اقشار متوسط به پایین جامعه به معنای چرخش فکری این جماعت نمیتواند قلمداد شود، کمااینکه بعد از اثبات ناتوانی و ناکارآمدی دولت متبوع آنها در برآوردن مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه، تنها مسئلهای که به عنوان دغدغه اصلی تصمیم گیران و تصمیم سازان اصلاحات مورد توجه قرار گرفته بحث «استمرار و توسعه قدرت در قوه مجریه و قوه مقننه» است.
بهزاد نبوی در بخشی از گفتوگوی خود با روزنامه کارگزاران میگوید: «متأسفانه دوستان اصلاحطلب تصور میکنند اگر در این شرایط لبه تیز حملاتشان را متوجه دولت کنند، میتوانند خرجشان را از آقای روحانی و دولت جدا کنند و در افکار عمومی تصویر مثبتی از خودشان برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری آینده نشان دهند. در حالی که به اعتقاد من این اشتباه است و اعتماد مردم را نسبت به اصلاحطلبها بیشتر سلب میکند» یا سعید حجاریان در گفتوگوی روز شنبه خود عنوان میکند: «ببینید! هر کسی میخواهد به پاستور برود، باید پاستوریزه شود. من هیچ یک از رؤسای جمهور ایران را از این قاعده مستثنی نمیکنم، اما در دل محدودیتهای جاری، گشایش هم صورت میگیرد. مگر از دل نظارت استصوابی، مجلس ششم متولد نشد؟! فشار جنبش اصلاحات، استصواب را تعدیل کرد والا به ذهن کسی خطور نمیکرد، آقایان نبوی و خاتمی نواب رئیس مجلس بشوند. در پایان بگویم، من قائل به انسداد نیستم و معتقدم روزنههای زیادی پیش روی جریان اصلاحات است و اطمینان دارم، راه نجات کشور از طریق اصلاحات میگذرد، منتها اصلاحات با تعریفی که به کرات توضیحش را داده و اجزایش را تبیین کردهام.»
ولع قدرت
آنچه به تجربه و به صورت مکرر حداقل از سال ۷۶ تاکنون بارها اثبات شده این مسئله است که جماعت اصلاحطلب کمترین توجهی به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم نداشته است، کمااینکه در شرایطی که مردم زیربار بیشترین فشارهای اقتصادی حاصل از ناکارآمدی و ناتوانی دولت متبوع آنها در مدیریت کشور قرار دارند، مهمترین اولویت و دغدغه آنها نه کاهش فشارهای اقتصادی مردم یا تحت فشار قرار دادن رسانه های دولت برای عمل به شعارهای انتخاباتی- تبلیغاتی است بلکه گسترش قدرت خود در سطح دو قوه مجریه- مقننه است؛ ولعی که رهبران آنها را وادار کرد در سال ۸۸ علیه اصل نظام شورش کرده و زمینه تحریمهای دامنهدار در سال ۸۹ به این سو را فراهم کنند.