کد خبر: 937771
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۰۳:۰۰
کنکاشی در علل معرفتی ناپایداری حکومت علوی
دنیاخواهی و نفس‌پرستی در سطح جامعه و حتی کارگزاران ممکن است چنان نفوذ نماید که حق‌گرایی و میل به جهاد تبدیل به سستی و باطل‌گرایی می‌شود. در چنین شرایطی امام (ع) نمی‌تواند سخن حق خود را به مردم بقبولاند و آنان را به جهاد در مسیر حق ترغیب کند
محمود تسليمى
سرویس اندیشه جوان آنلاین: زمانی که به تاریخ برای بررسی علل زوال حکومت‌ها مراجعه می‌کنیم، عمدتاً با عناصری، چون بی‌تدبیری و ستم‌پیشگی حاکمان مواجه می‌شویم که به تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) از جمله علل قطعی فنای یک نظام حکومتی است (الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظللم)، اما آنجا که در طول تاریخ با مواردی معدود از شکل‌گیری حکومت صالحان و غیرطاغوت مواجه می‌شویم، در مطالعه نحوه از قدرت افتادن آن حکومت و ناپایداری آن باید عوامل دیگری را مورد بررسی قرار داد. به عنوان یکی از بارزترین مصادیق، می‌توان به حکومت علوی اشاره نمود که به رغم آنکه امام معصوم (ع) بر صدر آن قرار دارد و به هدایت جامعه می‌پردازد، اما مدتی کوتاه پس از شهادت ایشان، این حکومت نیز در ظاهر از میان رفته و افسار هدایت جامعه اسلامی به چنگال معاویه بن ابی‌سفیان می‌افتد. در یادداشت زیر برخی مصادیق اجتماعی که می‌توانند باعث سقوط حکومت‌های صالحه شوند با توجه به تجربه حکومت علوی مورد بررسی قرار گرفته‌است.

فقدان ولی و راهنما

برای بررسی علت ناپایداری حکومت صالحه می‌توانیم به بند‌هایی از دعای افتتاح مراجعه کنیم که در آن از وضعیت اجتماعی به خدا شکایت برده شده است. از این دعا که در آن از پنج مسئله به درگاه خداوند به عنوان مسائل اجتماعی مبتلا در عصر غیبت نام برده شده است، می‌توان مؤلفه‌های خطرآفرین در مسیر هدایت امت و پایداری مسیر را استخراج کرد. همانگونه که در فراز مهمی از این دعای شریفه می‌خوانیم: «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا، و کثره عدونا، و قله عددنا و شده الفتن بنا، و تظاهر الزمان علینا»، یکی از مهم‌ترین مسائلی که قابل شکایت دانسته شده، فقدان نبی و نبود ولی در جامعه است.

نقش امام در هدایت جامعه اسلامی جایگاهی کلیدی است به گونه‌ای که در تعابیر امیرالمومنین (ع) امام به عنوان محور و قطب آسیاب جامعه مطرح شده است. ایشان هنگامی که در خطبه‌ای به عدم مشروعیت خلفای پیشین در مسند حکومت اشاره می‌کنند، جایگاه امام جامعه را اینگونه توصیف می‌کنند: «اما والله لقد تقمص‌ها فلان و انه لیعلم ان محلی و منها محل القطب من الرحا ینحدر عنی السیبل و لایرقی الی لاطیر.»
(هشیارانه بنگرید قسم به خدا فلانی خلافت را، چون تن‌پوشی به تن کشید در حالی که، چون قطب در سنگ آسیاب است. از وجود من سیل جریانات و حرکت‌ها در امت سرازیر می‌گردد و هیچ پرنده اوج‌گیری یارای رسیدن به قله این وجود برتر را ندارد.)

ایشان همچنین در خطبه ۱۱۹ نهج‌البلاغه، موقعیت خود در جایگاه امام را اینطور توصیف می‌کنند: «موقعیت من محور آهنین سنگ آسیاب است که باید کار‌ها بر محور وجود من بگردد و من در جایگاه خود ثابت باشم که اگر از مرکزیت جامعه بیرون آمدم حرکت‌ها متوقف و بی‌هدف و سنگ زیرین نیز دچار اضطراب و آشفتگی می‌گردد.»
همین نقش محوری شخصیتی همچون امیرالمؤمنین در مدار حرکت امت اسلامی سبب می‌شود فقدان ایشان مشکلات فراوانی برای جامعه پدید آید. از آن جمله می‌توان به تفرق و چنددستگی مردم پس از ایشان اشاره کرد.

حضرت امیر (ع) خطراتی را که جامعه پس از حضور ایشان متحمل شود، در ایام حیات بار‌ها به عنوان هشدار متذکر شدند. از آن جمله می‌فرمایند: «به خدا سوگند پس از آنکه مرا از دست دادید، سرگردانی شما چند برابر می‌شود. زیرا حق را پشت سر گذاشتید و از نزدیک‌ترین فرد به پیامبر بریده و به دورترین شخص به پیامبر متصل می‌شوید.»

ایشان بهره‌مندی حداکثری از امام جامعه در زمان حیات را موجب سعادت امت برشمردند و بار‌ها خطاب به مردم خواستند: «از من بخواهید و راهنمایی بگیرید تا پیش از آن که مرا از دست بدهید.»
لذا فقدان حضرت امیر (ع) و شهادت ایشان را می‌توان یکی از علل تضعیف حکومت اسلامی و اختیار گرفتن عنان مردم به دست معاویه دانست.

قلت اعوان

یکی دیگر از عوامل محتمل شکست حکومت‌های صالحه، کمی یاران حق و امام‌شناسان مطیع «ولی جامعه» است. یک حکومت هرچه دارای اقتدار سیاسی و نظامی باشد و به جانب حق نیز میل کند، اما در صورتی که حامیان جریان حق تعدادشان در حدی نباشد که بتوان با اتکا به آنان امور هدایت جامعه را پیش‌برد، خداوند لاجرم نعمت حکومت صالح را از چنین جماعتی بازخواهد ستاند.
به همین دلیل است که در فراز دعای شریفه افتتاح، از کمی یاران حق (قله عددنا) به عنوان مانعی برای برپایی حکومت صالح مهدوی به درگاه الهی شکایت می‌بریم.

حضرت امیر (ع) خود پیش از بر عهده گرفتن حکومت در پاسخ به خرده‌گیرانی که از ایشان علت عدم قیام و احقاق حق را خواستار می‌شدند، به کمی عده و یاران اشاره داشتند و متأسفانه چندی پس از آن که به واسطه «حضور الحاضر» حکومت را پذیرفتند، بر اثر عواملی، چون فتنه‌ها و عافیت‌طلبی و شهادت گروهی از یاران صدیق ایشان رفته رفته یاران حضرت کاسته شد تا جایی که فریاد «این عمار» سر دادند.

ایشان در توصیف یاران بازمانده خود و قیاس آنان با اصحاب حضرت رسول چنین می‌فرمایند: «من یاران محمد (ص) را دیده‌ام. کسی از شما را مانند آنان نمی‌بینم. اصحاب آن حضرت (از مداومت جهاد) ژولیده مو و غبارآلود بودند؛ در حالی که شب را در سجده و قیام به صبح می‌رساندند. گاه پیشانی و گاه صورت در پیشگاه حق زمین می‌نهادند. از یاد معاد مضطرب و پریشان بودند. پیشانی آنان از سجده همچون زانوی بز پینه داشت. چون یاد خدا می‌شد اشک از دیدگانشان سرازیر می‌شد و گریبانشان از گریه‌تر می‌شد.»

بسیاری از بیعت‌کنندگان با امیرالمؤمنین (ع) ایشان را از جایگاه خلیفه‌ای همچون خلفای پیشین می‌دیدند و برایشان تفاوتی میان پیروی از ایشان و سایرین وجود نداشت و همین مسئله نیز سبب شد به زودی بسیاری از بیعت‌کنندگان به «بیعت‌شکنان» و «خارج‌شدگان» معروف شوند و از جرگه یاران ایشان خارج شوند. این در حالی بود که قرارگیری حضرت در جایگاه حکومت به معنی قرین شدن امامت و خلافت برای نخستین بار پس از پیامبر اسلام (ص) بود. امیرالمومنین نه تنها حاکمی با رفتار‌های سیاسی بلکه امامی برای هدایت امت به سمت سعادت بود. چنانچه می‌فرمودند: «اگر مرا اطاعت کنید، شما را ان‌شاء‌الله به سوی مسیر بهشت هدایت می‌کنم، حتی اگر با سختی شدید و دشواری‌های تلخ همراه باشد.»

کثرت اعداء

در دعای شریف افتتاح از زیادت دشمنان نیز به درگاه الهی شکایت شده است. وجود دشمنان فراوان برای پیشبرد اهداف هر حکومتی یک مانع اساسی به شمار می‌آید. در طول چهار سال حکومت حضرت امیر، حداقل سه گروه از دشمنان علیه ایشان قیام کردند که تا حدود بسیار زیادی زیرساخت‌ها و بنیه حکومت علوی را تضعیف کرد.
البته باید اشاره کرد که کثرت دشمنان فی‌نفسه نمی‌تواند عاملی برای براندازی و تضعیف حکومت صالحان به شمار رود. همانگونه که قرآن نیز با اشاره به عده زیاد دشمنان در غزواتی که پیامبر با آنان مواجه می‌شد، وعده نصرت و پیروزی داده و غلبه مؤمنین بر دشمنان خدا را تضمین کرده است؛ لکن این پیروزی برای مؤمنین به شرطی است که واجد دو ویژگی اساسی یعنی بصیرت و صبر باشند.
در قرآن کریم به صراحت صفت صبر را لازمه تفوق بر کثرت اعدا دانسته است (ان تکم منکم عشرون صابرون یغلبوا...).

همچنین بصیرت و دشمن‌شناسی موضوعی به غایت مهم برای مواجهه با نیرنگ‌های آنان است. خصوصاً آنجا که با دشمن زیرکی همچون معاویه طرف باشیم. حضرت امیرالمؤمنین در بخشی از نهج‌البلاغه اصلی‌ترین دشمن دوران حکومت خود را اینگونه توصیف می‌کنند: «به خدا قسم معاویه زیرک‌تر از من نیست، ولى او خیانت می‌ورزد و گناه می‌کند و اگر مکر نکوهیده نبود من از زیرک‌ترین مردمان بودم، ولى هر نیرنگى معصیت است و هر معصیتى نوعى کفر است و هر نیرنگ بازى را در قیامت نشانه‌اى است که به آن شناخته می‌شود.»
همانطور که از مضمون این نقل قابل برداشت است، امام (ع) تلویحاً به حقه‌بازی و نیرنگ معاویه اشاره می‌کنند که متأسفانه جامعه اسلامی تحت حکومت ایشان فریب نیرنگ بازی وی را خوردند و تسلیم مکر‌های وی شدند.

شدت فتنه‌ها

فتنه‌ها سهمگین‌ترین بلایای نازله بر پیکر حکومت‌های صالحه‌اند چراکه امر را بر مردم و پیروان حکومت مشتبه ساخته و با ایجاد شبهات ذهنی پیوند ایشان و حکومت را زایل می‌سازند. یکی از بستر‌های مهم بروز فتنه، عدم ادراک و فهم افعال ولی جامعه است. پیش افتادن از ولی جامعه می‌تواند منجر به آن شود که امام (ع) بر اساس فشار جمع تن به حکمیت با حضور ابوموسی اشعری دهد و نیز ممکن است روزی امام و رهبر جامعه توسط گروهی از شیعیان با صفت «مذل المومنین» خوانده شود.

یکی دیگر از بستر‌های بروز فتنه، دور کردن آن‌ها از مبانی دینی و ایجاد تفرقه میان مردم و دسته دسته کردن آنان است. امام علی (ع) شرایط جامعه تحت هدایت خود را چنین توصیف می‌کند: «بدانید که شما پس از دینداری بی‌دین شدید و بعد از الفت و برادری حزب، حزب شدید و تعلقی به اسلام جز نام آن ندارید و از ایمان جز نشانه‌های ظاهری‌اش را نمی‌دانید.»

در بازار فتنه، تنها بصیرت و روشنگری است که می‌تواند همچون شعله نوری رهروان را از مسیر ضلالت برهاند. به تعبیر حضرت امیر (ع): «بین شما و اهل قبله (دیگر مسلمانان) باب جنگ گشوده شد و این پرچم را به دوش نمی‌کشد مگر آنکه اهل بصیرت و استقامت و دانای بحق باشد.»

تظاهر زمان

دنیاپرستی و ظاهرگرایی مردم و کارگزاران حکومت و طلب حکومت برای منفعت شخصی از دیگر عوامل تضعیف حکومت‌های صالح است. امام (ع) تعارض هدف خود و مردم را در خصوص قیام اینگونه عنوان می‌کند:
«مسئله من و مسئله شما یکی نیست. من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خودتان می‌خواهید.»
در نهج‌البلاغه عبارات فراوان دیگری نیز وجود دارد که حضرت از رفتار‌های مسرفانه یا دنیاگرایی برخی کارگزاران درجه یک حکومت ابراز خشم کرده و حتی برخی را طرد و از حکومت اخراج می‌کنند.

وجود چنین عباراتی در بیان امام نشان می‌دهد دنیاخواهی و نفس‌پرستی در سطح جامعه و حتی کارگزاران ممکن است چنان نفوذ نماید که حق‌گرایی و میل به جهاد تبدیل به سستی و باطل‌گرایی می‌شود. در چنین شرایطی امام (ع) نمی‌تواند سخن حق خود را به مردم بقبولاند و آنان را به جهاد در مسیر حق ترغیب کند.

فرجام سخن

با برشمردن عوامل فوق می‌توان چنین نتیجه گرفت که تضمین پایداری حکومت تنها با صالح بودن شخص ولی جامعه ممکن نیست چراکه حتی حضور امام معصوم در رأس حکومت امیرالمؤمنین به دلیل عدم همراهی مردم و نبود کارگزاران شایسته پس از ایشان تضعیف شد و نهایتاً به غصب معاویه درآمد. خلاصه سخن آن که همانطور که حکومت صالح موظف به رعایت حق رعیت است، رعیت نیز تکالیفی در مقابل حکومت برعهده دارد که بقای حکومت در گرو تعهد امت به آن است. همانگونه که حضرت امیر (ع) می‌فرمایند: «خداوند از حقوق خـود حقـوقی را بـر بعـض مـردم نسـبت بـه بعـض دیگـر واجـب گرداند و آن حقوق را در جهات و حالات با هم برابر قرار داد و بعضـی را در برابـر بعضـی دیگر واجب کرد و بعضی واجب نگردد مگـر بـه انجـام حقی کـه در برابـر آن اسـت. بزرگ‌ترین چیزی که از این حقوق واجب فرمود: حق رعیـت بـر حـاکم بـر رعیـت، و حـق رعیـت بـر حـاکم. این فر‌یضه‌ای است که خداونـد بـرای هـر یـک نسـبت بـه دیگـری واجـب کرده و این حقوق را موجب برقراری الفت و ارجمندی دینشان قرارداد. رعیـت اصـلاح نشـود مگـر بـه اصـلاح حاکمـان و حاکمـان اصـلاح نگردنـد مگـر بـه استقامت رعیت... ازجمله حقوق واجب خدا بر بندگان این است کـه بـه اندازه طاقت خود به خیرخواهی یکدیگر برخیزند و در کمک به هم برای اقامـه حـق در بین خود اقدام کنند و هیچ کس ـ. گرچه منزلتش در حق عظـیم باشـد و فضـیلتش در دین بر دیگران پیشی داشته باشد- چنان نیست که در ادای حق که خـدا بـر او واجـب کرده محتاج به کمک نباشد و هیچ کس ـ. گرچه او را کوچک شمارند و در دیده حقیـر بینندـ کمتر از آن نیست که در ادای حق به دیگران کمـک کنـد یا از سـوی دیگـران کمک شود.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر