کد خبر: 940485
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۷ - ۰۴:۵۳
انرژی‌ات را صرف توجیه کسانی نکن که واقعیت را نمی‌بینند
یک وقت انسان پخته‌ای به من حرفی زد که هیچ وقت از ذهنم پاک نشد. گرچه نتوانستم آنطور که باید و شاید به حرف آن فرد پخته عمل کنم، اما تردیدی ندارم که آنچه او بر زبان آورد حرف زیبا، کاربردی و مهمی بود.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آن حرف ساده و در عین حال کلیدی و مهم این بود: «در زندگی، بیهوده از خودت دفاع نکن!» یا بهتر است اینطور بگوییم انرژی‌ات را در مقابل کسانی که واقعیت را نمی‌بینند صرف دفاع از خودت نکن. فرض کنید شما فرد باسوادی هستید، اما یک عده که نمی‌توانند ببینند شما باسواد یا درست‌تر بگویم آگاه هستید شما را متهم به بی‌سوادی می‌کنند. آن‌ها در حقیقت بی‌سواد هستند و نمی‌توانند باسوادی یا آگاهی شما را تحمل کنند، بنابراین به شما انگ بی‌سوادی می‌زنند. در چنین وضعیتی شما چه کار می‌کنید؟ دست از آگاهی می‌کشید و هر روز به این و آن نامه نگاری می‌کنید و می‌روید این سو و آن سو شکایت می‌کنید که شما را متهم به بی‌سوادی یا ناآگاهی کرده‌اند؟ و اگر این کار را بکنید شما که تا دیروز دنبال آگاهی بودید حالا شده‌اید میرزابنویس و جواب ده عده‌ای که شما را متهم به ناآگاهی کرده‌اند.

فرض کنید شما یک شناگر ماهر و برجسته هستید، اما کسانی هستند که نمی‌توانند تحمل کنند که شما یک شناگر برجسته و خوب باشید، بنابراین به شما انگ می‌زنند که فلانی نه تنها شنا بلد نیست بلکه اصلاً فلانی را اگر در یک استخر بیندازند مثل یک آجر می‌رود ته استخر و غرق می‌شود، بعد به شما می‌خندند و شما استخر را می‌بوسید و می‌گذارید کنار و هر روز در این دادگاه و در آن دادگاه و در این نشریه و در آن نشریه مشغول شکایت و جواب دادن به این اتهامات می‌شوید و در ضمن هر روز بیشتر از قبل وجودتان پر از خشم و عصبانیت می‌شود که چرا عده‌ای تا این حد درباره شما نامردی کرده‌اند و نمی‌توانند ببینند که شما شناگر خوبی هستید و توجه کنید هر روز که شما در راهرو‌های دادگاه‌ها و نشریه‌ها و این سو و آن سو مشغول جواب دادن به این حاشیه‌ها هستید آرام آرام از آن فرم شناگری و از مهارتی که اندوخته‌اید دورتر و دورتر می‌شوید تا روزی که واقعاً پیش‌بینی همان افرادی که به شما انگ زده بودند که اگر روزی شما را در یک استخر پرت کنند مثل آجر می‌چسبید به قعر استخر، درست از آب درمی‌آید، یعنی بالاخره بعد سال‌ها شکایت در این دادگاه و آن دادگاه، در این نشریه و آن نشریه قبول می‌کنند که شما روزی در حضور کارشناسان و افراد خبره بروید در یک استخر شنا کنید و آن لحظه‌ای است که فی‌المثل چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده‌اید و فنون شنا را از یاد برده‌اید و چه بسا با اولین شیرجه به استخر مثل یک آجر به قعر استخر بروید و همان‌هایی که برای شما حاشیه‌آفرینی کرده بودند قهقهه بزنند که دیدید؟ دیدید ما درست می‌گفتیم؟

سنجش درونی را قربانی اغراض بیرونی نکنیم

حالا اگر عکس این داستان اتفاق می‌افتاد چه؟ یعنی شما با وجود اینکه عده‌ای هر روز و هر ساعت مهارت شما را در شناگری نادیده می‌گرفتند توجهی به آن حرف‌ها و حاشیه‌ها نداشتید و به کار خودتان ادامه می‌دادید، آیا نفس رفتار شما پاسخی به آن حاشیه‌ها نبود؟ در حقیقت می‌خواهیم بگوییم که زندگی یک فرد باید پاسخی به حاشیه‌ها باشد و نه زبان او. بله ممکن است دردناک باشد که احساس کنم من آنطور که باید و شاید دیده نشدم، اما این یک موضوع فرعی است و اگر من به آگاهی برسم بی‌اهمیت خواهد شد. در هر جامعه‌ای افراد مغرضی وجود دارند که نمی‌توانند استعداد‌ها و توانمندی‌های شما را ببینند. اگر شما عسل باشید آن‌ها شما را مزه می‌کنند و چهره در هم می‌کشند و می‌گویند عین زهر مار بودید، اما شما نباید برنجید و اجازه دهید که تعبیر نادرست آن‌ها در بافت آن عسل جان، رسوخ پیدا کند و همان دروغ را تعبیر کند. افرادی هستند که اگر شما آب باشید آن‌ها خواهند گفت: خشکی هستید، اگر جاری باشید آن‌ها خواهند گفت که ایستاده‌اید، اگر تند باشید آن‌ها خواهند گفت: کند هستید، اگر کند باشید خواهند گفت: تند می‌روید، اما آیا من آن سنجش درونی خود را باید قربانی اغراض بیرونی کنم؟

از کجا معلوم دیگران راست نمی‌گویند؟

شاید کسی بگوید که از کجا معلوم تشخیص من درست است و دیگران درباره من راست نمی‌گویند؟ بله این هم نکته مهمی است. اما فرض ما در این باره این بود که شما با یک واقعیت و نه یک قضاوت روبه‌رو شده‌اید. من می‌بینم که در یک استخر شنا می‌کنم این دیگر یک واقعیت است نه یک قضاوت. با چشم خود می‌بینم که از این سوی استخر به آن سو رفتم و دیواره استخر را لمس کردم. با چشم خود دیدم که بار‌ها و بار‌ها به استخر شیرجه زدم و نه تنها غرق نشدم بلکه در یک زمان کمتر نسبت به رقبایم به خط پایان رسیدم. این دیگر یک پندار و خیال نیست. بله یک وقت ممکن است من فی‌المثل یک دفتر شعر بی‌رمق گفته‌ام و خودم را بالاتر از حافظ و سعدی و مولانا می‌بینم، این یک خیال و پندار و وهم است که بهتر است من با ارزیابی مجدد کارنامه خود و دیگران پی به واقعیت ببرم و از آن وهم بیرون بیایم. در اینجا البته گوش دادن به نقد‌های دیگران می‌تواند مرا از این وهم و جهل بزرگ بیرون بیاورد، اما یک وقت من در واقعیت می‌بینم که یک اثر را خلق کرده‌ام. در واقعیت دیده‌ام که اثر من موزون و زیباست، در آن صورت چرا من باید از آفرینش و خلاقیت خود جدا شوم، چون عده‌ای می‌خواهند مرا وارد حاشیه‌ها کنند؟

چرا حضرت موسی (ع)، شرح صدر را پیش از آسانی امور می‌خواهد؟

اما چطور می‌توان به این نقطه رسید که من بیهوده سراغ دفاع از خودم نروم و زندگی‌ام را تفاله جواب دادن به این و آن نکنم. اگر بپذیریم قرآن سراسر حکمت است در آن صورت هر آیه‌ای می‌تواند نشانه‌ای بزرگ برای راهنمایی ما باشد. چند وقت پیش این آیه را می‌خواندم که احتمالاً بار‌ها و بار‌ها زیر زبان مرور کرده‌ایم: «قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری.» (گفت پروردگارا سینه‏‌ام را گشاده گردان و کارم را براى من آسان ساز). آیه از زبان حضرت موسی (ع) است، اما در حقیقت کلام خداوند است. این نهایت لطف خداوند است که حتی خواندن و شیوه خواندن و درخواست را هم به ما یاد می‌دهد و البته این خواندن‌های وحیانی در نهایت زیبایی هستند. می‌دانیم که قرآن دفتر و درس زندگی است و آیه اگرچه از زبان حضرت موسی بیان شده است، اما وقتی حضرت موسی با آن مقام نیاز خود را عریان می‌بیند معلوم است که نیاز ما افزون‌تر است. اگر دقت کنیم حضرت موسی در اولین درخواست خود از خداوند می‌خواهد که به او شرح صدر یا گشادگی سینه بدهد یا بگوییم وسعت روح و نگاه. در گام دوم از خداوند می‌خواهد که امور را بر او آسان گرداند. حضرت موسی برعکس دعا نمی‌کند و نمی‌گوید: ربی یسرلی امری و اشرح لی صدری. نمی‌گوید خدایا امور را بر من آسان کن و به روح من وسعت ببخش، اما اگر دقت کنیم ما به دلیل ضعف نگاه عموماً این رابطه را معکوس می‌بینیم. بسیاری از ما اول از خدا می‌خواهیم که امور را بر ما آسان کند- یعنی مثلاً کسی علیه ما موضع نگیرد و ما را نرنجاند-، اما چرا حضرت موسی چنین درخواستی ندارد و در مرتبه اول از خداوند می‌خواهد که به او وسعت نگاه و روح بدهد.

بین حکمای اسلامی معروف است که نعمت غفلت‌زاست و اگر امور بر انسان آسان شود یعنی خداوند به انسان نعمت بدهد، اما انسان شرح صدر نداشته باشد در نهایت همین نعمت‌ها به طغیان انسان منجر می‌شود و راز اینکه حضرت موسی اول آسان شدن امور را از خدا نمی‌خواهد، از این روست که انسان مؤمن می‌داند که آنچه زمینه سپاس و شکر نعمت‌ها را در انسان پدید می‌آورد وسعت و شرح صدر، پذیرش و گشودگی روح است وگرنه وقتی این پذیرش نباشد همان نعمت‌ها وسیله انحراف را پدید می‌آورد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار