طرح این پرسش درباره برجام که «آیا منتقدان آرزوی نابودی برجام را دارند؟»، این پیش فرض غلط را دارد که «اساساً چیزی به نام برجام وجود دارد.» اگر بپذیریم تعهداتی که در برجام آمده است، از سوی اروپا اجرا نمیشود و مفهوم خروج امریکا از برجام را هم به درستی درک کنیم، آن وقت نمیتوانیم از آرزوی منتقدان برای نابودی برجام سخن بگوییم.
تفاوت موضعگیریها و اظهارات مذاکرهکنندگان ایرانی نیز نشان میدهد در فرض مسئله تفاوتی ایجاد شده است. همین که آقایان الان میگویند «برجام برای رفع تحریمها نبود و هدف اقتصادی نداشت» نشان میدهد «فرق کردن برجام» را پذیرفتهاند که به دنبال توجیهات دیگری میگردند.
میگویند در جلسه با شش دیپلمات اروپایی که به وزارت خارجه آمدهاند تا بگویند «صبرمان از آزمایشهای موشکی ایران لبریز شده است» آقای عراقچی عصبانی شدهاند و در را بسته و رفتهاند! از این حرکت دیپلمات ارشد ایرانی، استقبال زیادی شده است و حامیان برجام برای این رفتار متهورانه، غزلها سرودند، اما فرض کنیم چنین حرکتی را سه سال پیش از سوی ایشان میدیدیم. معلوم است که در آن زمان چنین رفتاری با اروپاییان مؤدب، پذیرفتنی نبود. اینجا فرق منتقدان برجام با آن دیگران، روشن است. منتقدان سه سال پیش میگفتند اگر منافع ایران در مذاکرات تأمین نشد، در را ببندید و بروید، چون صورت مسئله پاک شده است. در واقع در را درست بستید، اما سه سال دیرتر و در زمانی که همه چیز خود را پشت در بسته جا گذاشتید!
در توجیه برجام عموماً به سه چیز اشاره میکنند؛ سایه جنگ بر سر ما بود، جهان علیه ما متحد شده بود و فروش نفت نیز به حداقل رسیده بود، پس رفتار ما در پذیرش برجام درست بود.
سایه جنگ که یک دروغ بزرگ است. تکرار این دروغ برای دولت نجات بخش نیست. «النجاۃ فی الصدق». امریکا اگر به جمع بندی میرسید که میتواند به ایران حمله کند، کاغذی مثل برجام مانع او نمیشد. آنها سازمانهای بین المللی و رسانهها را برای توجیه حمله به کار میگرفتند و از زدن حرفها و توجیهات احمقانه باکی نداشتند. همین دیروز ترامپ برای تحریک افکار عمومی امریکا در مقابله با مهاجران مکزیکی گفت که در مرز مکزیک سجاده نماز پیدا شده است! چنین احمقهایی اگر امکان حمله به ایران وجود داشت، رسانهها و مغزها را پر میکردند از همین جور حرف ها. پس سایه جنگی نبود، همچنانکه با جنگ طلبی مثل بولتون نیز جنگ نشده است.
درباره اتحاد جهان علیه ایران هم آقایان مطایبه میفرمایند. منظور آنها از جهان معمولاً امریکا و اروپا است. حالا میگویند اروپا دیپلماتهایش را به وزارت خارجه میفرستد نه برای عذرخواهی از تأخیر در افتتاح کانال ویژه مالی بلکه برای هشدار دادن علیه برنامه موشکی و تحریم کردن دوباره ایران. خب! این رفتار اروپاییها چه کم از اتحاد با امریکا دارد؟! و چرا فکر میکنید این اتحاد را از بین بردهاید؟!
و، اما درباره فروش حداقلی نفت هم آقای نوبخت اعتراف میکند با برجام به فروش حداقلی رسیدهایم. اینجا یک پرسش مهم وجود دارد؛ اگر میگویید هدف برجام اقتصادی نبود چرا خروج طرف مقابل از برجام تأثیر اقتصادی دارد؟! قاعدتاً با فرض شما اجرا شدن یا نشدن برجام نباید پیامدهای اقتصادی داشته باشد.
به این ترتیب سخن گفتن درباره اینکه منتقدان برجام از وضع پیش آمده خشنود هستند و آرزوی بدتر از آن را دارند، فرار از مسئولیتی است که کارگزاران برجام باید بر گردن بگیرند. شما در زمان عقد این معاهده و تصویب آن در مجلس، عجلهها کردید. در آن زمان بیشتر منتقدان برجام میگفتند شما در تاریخ یک اثر به جا میگذارید، پس دقت در کار را فدای سرعت آن نکنید. آن زمان آقای ظریف به طرفهای مذاکره میگفت: نگران نتیجه انتخابات در ایران باشند و ملاحظاتی از این گونه را دستمایه سرعت در پذیرش برجام کردند، حالا پس از سه سال شاید متوجه شده باشند که چیزی با آن سرعت، به دست نیامد و سه سال است که سر جای اول ایستادهایم و البته هستهای هم دیگر حق مسلم ما نیست.