يكي از ويژگيهاي خاص انقلاب اسلامي را ميتوان هويت و سيرت دروني آن دانست كه ملازمت مستقيمي با اهداف كلان و جهتگيريهاي آرماني آن دارد. به اين معنا كه نظام جمهوري اسلامي ايران كه برخاسته از اين انقلاب است صرفاً شامل ساختار حقوقي و سازمان اداره كشور نيست، بلكه روح حاكم بر اين نظام دقيقاً منبعث از هويت و سيرت دروني انقلاب اسلامي است.
بر همين اساس بود كه رهبر معظم انقلاب اسلامي، چند سال پيش در جمع دانشگاهيان به تبيين اين دو بعد اساسي انقلاب و نظام اسلامي پرداختند: «آنچه مهم است اين كه نظام جمهوري اسلامي يك ساخت حقوقي و رسمي دارد كه آن قانون اساسي، مجلس شوراي اسلامي، دولت اسلامي انتخابات - همين چيزهايي كه مشاهده ميكنيد - است، كه البته حفظ اينها لازم و واجب است؛ اما كافي نيست. هميشه در دلِ ساخت حقوقي، يك ساخت حقيقي، يك هويت حقيقي و واقعي وجود دارد؛ او را بايد حفظ كرد. اين ساخت حقوقي در حكم جسم است؛ در حكم قالب است، آن هويت حقيقي در حكم روح است؛ در حكم معنا و مضمون است. » (24/۹/۱۳۸۷)
حال با توجه به اينكه هر دو ساخت حقيقي و حقوقي نظام اسلامي، اجزاي اصلي شكل دهنده آن هستند، روشن است كه بقا و دوام اين حركت و نهضت عظيم نيز رابطه مستقيمي با حفظ كليت روح و كالبد نظام انقلاب دارد. اما پيچيدگي مسئله از آنجايي است كه به رغم آنكه كالبد و ساخت حقوقي مشهود است و هرگونه خدشه بدان براي همگان قابل فهم، اما تغيير روح انقلاب و ساخت حقيقي آن بدون نگاه تيزبين و بصير قابل مشاهده نيست. از اين رو اهميت و جايگاه روح انقلاب نسبت به جسم آن به مراتب بيشتر است
هزار نكته باريكتر از مو نيز اينجاست كه اتفاقاً مخاطرات جديتر نيز در كمين روح و ساخت حقيقي انقلاب است. چرايي اين امر را بايد در آرمانهايي جستوجو كرد كه اين نهضت الهي به دنبال تحقق آن در جامعه بشري بوده است. در عين حال غفلت از اين آرمانها ميتواند ساخت حقوقي نظام را نيز آسيبپذير نمايد.
به تعبير زيباي رهبر معظم انقلاب اسلامي «اگر آن معنا و مضمون تغيير پيدا كند، ولو اين ساخت ظاهري و حقوقي هم باقي بماند، نه فايدهاي خواهد داشت، نه دوامي خواهد داشت؛ مثل دنداني كه از داخل پوك شده، ظاهرش سالم است؛ با اولين برخورد با يك جسم سخت در هم ميشكند. آن ساخت حقيقي و واقعي و دروني، مهم است؛ او در حكم روح اين جسم است. آن ساخت دروني چيست؟ همان آرمانهاي جمهوري اسلامي است: عدالت، كرامت انسان، حفظ ارزشها، سعي براي ايجاد برادري و برابري، اخلاق، ايستادگي در مقابل نفوذ دشمن؛ اينها آن اجزاي ساخت حقيقي و باطني و دروني نظام جمهوري اسلامي است. اگر ما از اخلاق اسلامي دور شديم، اگر عدالت را فراموش كرديم، شعار عدالت را به انزوا انداختيم، اگر مردمي بودن مسئولان كشور را دستكم گرفتيم، اگر مسئولان كشور هم مثل خيلي از مسئولان كشورهاي ديگر به مسئوليت به عنوان يك وسيله و يك مركز ثروت و قدرت نگاه كنند، اگر مسئله خدمت و فداكاري براي مردم از ذهنيت و عمل مسئولان كشور حذف شود، اگر مردمي بودن، سادهزيستي، خود را در سطح توده مردم قرار دادن، از ذهنيت مسئولان كنار برود و حذف شود؛ پاك شود، اگر ايستادگي در مقابل تجاوزطلبيهاي دشمن فراموش شود، اگر رودربايستيها، ضعفهاي شخصي، ضعفهاي شخصيتي بر روابط سياسي و بينالمللي مسئولان كشور حاكم شود، اگر اين مغزهاي حقيقي و اين بخشهاي اصلي هويت واقعي جمهوري اسلامي از دست برود و ضعيف شود، ساخت ظاهري جمهوري اسلامي خيلي كمكي نميكند؛ خيلي اثري نميبخشد و پسوند «اسلامي» بعد از مجلس شورا؛ مجلس شوراي اسلامي؛ دولت جمهوري اسلامي، به تنهايي كاري صورت نميدهد.»
تجربه تاريخي ملت ايران نشان داده است كه اتفاقاً دشمنان و بدخواهان نيز به اهميت همين نكته واقف بودهاند و براي زمينگير كردن مكتب رهاييبخش اسلام، به دنبال خالي كردن اين نهضت و نظام از محتوا و آرمانهاي اصيل آن بودهاند. پروژه راهبردي و بلندمدت تهاجم فرهنگي و جنگ نرم در طول سه دهه گذشته همين مسير را دنبال نموده است و نظام سلطه نيز از هيچ فرصتي براي تحقق آن فروگذار نكرده است.
در اين ميان دو چالش جدي در مسير دلسوزان انقلاب براي حفظ روح، سيرت و هويت انقلاب وجود داشته و دارد. نخست، سوءاستفاده دشمن از برخي مقاطع خاص مانند انتقال قدرت سياسي در داخل و گردش نخبگان و دوم تدريجي و حتي گاه نامشهود بودن آسيب تغيير براي روح انقلاب اسلامي. به فرمايش امام خامنهاي «تغيير سيرت، تغيير آن هويت واقعي، به تدريج و خيلي آرام حاصل ميشود. توجه بعضيها به اين، غالباً جلب نميشود، يا خيليها توجهشان جلب نميشود. يك وقتي ممكن است همه متوجه شوند، كه كار از كار گذشته باشد. خيلي بايد دقت كرد. چشم بيناي طبقه روشنبين و روشنفكر جامعه - يعني طبقه دانشگاهي - و چشم بيناي دانشجويان بايد اين مسئوليت را هميشه براي خودش قائل باشد.» به نظر ميرسد وظيفه نخبگان و خواص دلسوز انقلاب، نيز از گذشته بيشتر است. هرگونه عقبنشيني در مقابل تهاجم دشمن به آرمانها و هويت انقلاب اسلامي ميتواند خسارات جبران ناپذيري براي اين حركت الهي به دنبال داشته باشد. در اين ميان بايد برخي متوليان امر و خواص را كه ناآگاهانه مسير را براي انحراف يا به فراموشي سپردن ارزشها و آرمانهاي انقلاب فراهم مينمايند نيز متوجه پيامدهاي ناگوار اين مسير نمود.