کد خبر: 693555
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۷
محمدجواد اخوان
چندي پيش سخني در رسانه‌ها به نقل از يكي از سران داخلي فتنه نقل گرديد كه در ديدار جمعي از دانشجويان هوادار خود گفته بود: «اصلاح‌طلبان بارها گفته‌اند با براندازي و براندازان مخالف‌اند. براندازان جايي در ميان جامعه ندارند. ما اين كشور و نظام و پيشرفت آن را مي‌خواهيم و همه در چارچوب اين قانون اساسي حركت مي‌كنيم. ممكن است نقد به قانون اساسي هم مطرح باشد اما مبناي حركت در جامعه قانون اساسي است و قانون اساسي ظرف يك‌بارمصرف نيست كه دور بيندازيم و ما پايبند به اين قانون اساسي هستيم.‌» اين سخنان حاوي نكات تأمل‌برانگيزي است كه مداقه‌اي هرچند اجمالي را بر نظرگاه‌ها و كنش سياسي جريان متبوع اين فرد ضروري مي‌نمايد.
اين ادعا كه اصلاح‌طلبان بارها «گفته‌اند» با براندازي و براندازان مخالف‌اند ادعايي قابل‌تأمل است. اولاً مصاديق بارزي قابل‌ارائه است كه برخي از اين به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان، حتي در مقام سخن و شعار نيز پايبندي به‌نظام اسلامي ندارند و صراحتاً از براندازي سخن مي‌گويند. ليدر جريان دوم خرداد براي مشاهده اين مصاديق كافي است تلويزيون خود را روشن كند و ياران اصلاح‌طلب خود را كه اكنون در قامت تحليلگران رسانه‌هاي بيگانه نسخه‌هاي مبارزه با نظام اسلامي را مي‌پيچند، بنگرد.
حتي اگر ادعاي بياني اين طيف در مخالفت با براندازي را بپذيريم، كنش سياسي آنان چيز ديگري را نشان مي‌دهد. دو دهه پيش زماني كه اينان با نماد سيادت، بر اريكه قدرت مستولي شدند، با شعار توسعه سياسي، عملاً مسير انحراف و نهايتاً تغيير نظام سياسي را دنبال كردند. سخن وقيحانه اكبر گنجي در مصاحبه با نشريه تاگس اشپيگل كه از به موزه سپرده شدن حضرت امام راحل عظيم‌الشأن سخن به ميان آورد، آتش سنگين توپخانه روزنامه زنجيره‌اي همسو با دوم خرداد كه با تمام قوا، هجمه به مقدسات اسلامي و ارزش‌ها را دنبال مي‌كردند، اردوكشي‌هاي خياباني در تيرماه 1378 براي ضربه به اصل نظام، تهديد به برگزاري رفراندوم، دوگانه ترسيم كردن حاكميت، پروژه نافرجام خروج از حاكميت كه بر اساس مدل پيشنهادي ساموئل هانتينگتون، مشروعيت قهقرايي نظام را پيگيري مي‌كرد و از همه مهم‌تر مجلس ششمي كه مدعيات راديو رژيم صهيونيستي و راديوي سلطنتي انگلستان از تريبون آن شنيده مي‌شد، تنها بخشي از سياهه ننگين اين به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان است كه امروز خود را مبراي از براندازي مي‌دانند.
هزار نكته باريك‌تر از مو اينجاست كه تمام اين رخدادها، زماني اتفاق افتاد كه اينان خود در مناصب اجرايي قرار داشتند و تيشه به ريشه شجره‌اي مي‌زدند كه خود از قِبل آن توانسته بودند به اين جايگاه دست يابند. بايد پرسيد كه اگر واقعاً صف اين جريان از براندازان واقعاً جدا بود، پس چه كساني نظام اسلامي را اين‌چنين به مخاطره انداختند؟
ماجراي براندازي تجديدنظرطلبان به همين‌جا ختم نشد و آنگاه ‌كه مردم اعتماد خود را از آنان پس گرفتند، بيكار ننشسته و اين بار براندازي را در مدل و ساختاري متفاوت همچنان تعقيب كردند. سران داخلي فتنه و پادوهاي سياسي آنان، آنگاه‌ كه از كسب اعتماد مردم در انتخابات دهم رياست جمهوري، نااميد شدند، بازيگر سناريوي تكراري انقلاب مخملي شدند كه غرب با آزمايش آن در چند كشور با نظام‌هاي سياسي كم‌عمق و بي‌هويت در آسياي ميانه و اروپاي شرقي به انتظار موفقيت آن در ايران اسلامي نشسته بود. تشديد شكاف‌هاي داخلي، متهم ساختن نظم اسلامي به توهماتي همچون تقلب و جنايت كارنامه سياه تجديدنظرطلبان فتنه‌گر را در براندازي سنگين‌تر كرد.  آيا كسي كه ادعا مي‌كند اصلاح‌طلبان برانداز نبوده‌اند، سخنان معاون و رئيس دفتر پيشين خود در دادگاه رسيدگي به عوامل فتنه را فراموش مي‌كند كه به‌ صراحت از تلاش‌هاي او براي تضعيف نظام سخن گفت. آيا ديدار چندباره خود با جورج سوروس، پشتيبان انقلاب‌هاي مخملي و گرفتن كمك مالي از برخي حاكمان كشورهاي مستبد همسايه را از ياد برده است؟ آيا فراموش كرده خود او بر اساس دستورالعمل «مايكل لدين»، دستيار وزير وقت دفاع امريكا، از لزوم برگزاري رفراندوم سخن به ميان آورد؟
اين‌ها تنها بخشي از اقدامات اين فتنه‌گر در دنباله‌روي از سناريوي غربي صهيونيستي فتنه 88 بود كه ذكر همه اقدامات او و يارانش در يك دايره‌المعارف نيز نمي‌گنجد. اما شگفتا كه اينك وي با تغافل از مخالفت با براندازي و براندازان سخن به ميان مي‌آورد!
او در فراز ديگري از سخنانش از نقد احتمالي به قانون اساسي سخن گفته اما تأكيد مي‌كند كه «مبناي حركت در جامعه قانون اساسي است و قانون اساسي ظرف يكبارمصرف نيست كه دور بيندازيم و ما پايبند به اين قانون اساسي هستيم. » جاي اين پرسش هست كه آيا عملكرد خود و يارانش را در دوره تسلط بر قوه مجريه فراموش كرده است؟ آيا از ياد برده است كه فشارهاي فزون‌طلبانه تجديدنظرطلبان براي عبور از قانون اساسي و موازين نظام اسلامي، هزينه‌هاي زيادي را بر نظام و انقلاب تحميل كرد؟ بعيد است كه ماجراي لوايح دوقلوي «اختيارات رياست جمهوري» و «تغيير قانون انتخابات» را از ياد برده باشد. لوايحي كه اختياراتي فراتر از قانون اساسي براي او و يارانش مطالبه مي‌كرد و در صورت تصويب مي‌توانست «ديكتاتوري تجديدنظرطلبان» را به بار نشانده و مسلخي براي «مردم‌سالاري ديني» باشد.  اگر واقعاً او و يارانش به قانون اساسي پايبندند، پس اين چه كساني بودند كه در فتنه 88 به راهپيمايي‌هاي غيرقانوني دعوت مي‌كردند و مسيري وراي قانون اساسي را دنبال كردند كه پيامدي جز «سلب امنيت و آرامش عمومي» «توقف پيشرفت كشور و حتي عقب‌گرد در برخي حوزه‌ها» را به همراه نداشت. آيا جز اين است كه زياده‌خواهي‌هاي غيرقانوني فتنه‌گران، دشمن را به داخل كشور اميدوار ساخت و اين اميدواري نظام سلطه را به تشديد و گسترش تحريم‌ها وسوسه كرد؟
اينك كسي كه از هدايت‌كنندگان اصلي داخلي فتنه 88 بوده است، محتاطانه مي‌كوشد خود را از براندازي مبرا كند، بي‌آنكه از سوابق سياه خود در اين امر سخن بگويد. جالب اينجاست كه در همين ديدار او در تناقضي آشكار از لزوم رفع حصر از همدستانش سخن مي‌گويد و اين‌چنين ثابت مي‌كند هنوز انگيزه‌هاي براندازي و حمايت از براندازان در او هست. او كه با رأفت و درايت نظام اسلامي آزادانه فعاليت مي‌كند، نبايد فراموش كند كه دوشادوش آن دو نفر بازيگر اصلي اين فتنه در داخل بود و سناريوي براندازانه غرب را پيش برد.
نكته قابل‌ذكر در پايان اينكه اين قبيل سخنان را نبايد به‌مثابه پشيماني يا توبه فتنه‌گران از براندازي تلقي كرد. آگاهان سياسي به‌خوبي مي‌دانند، اين اظهارات نشانه‌اي از تلاش فرصت‌طلبانه براي بازگشت به قدرت است و كساني كه به لحاظ بنيادهاي انديشگي و رفتار سياسي برانداز بودن خود را ثابت كرده‌اند، در صورت مهيا شدن فرصت از تكرار آنچه در گذشته دنبال كرده‌اند، دريغ نخواهند كرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار