کد خبر: 697267
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۳ - ۰۰:۱۴
محمدجواد اخوان
رهبر معظم انقلاب در روز ميلاد پيامبر رحمت (ص) فرمودند: «انسان مي‌بيند و نوشته‌هايي را مشاهده مي‌كند، گاهي چيزهايي بعضي مي‌گويند و مي‌نويسند كه با توجه به آيات قرآن نوشته‌نشده است. قرآن مي‌فرمايد كه «قولوا ءامَنّا بِاللهِ وَ مآ اُنزِلَ اِلَينا وَ ما اُنزِلَ اِلي اِبراهيمَ وَ اِسمعيلَ وَ. . . و ما اوتِي موسي و عيسي و ما اوتِي النَّبيون»، بعد از آنكه همه آن شرايع قبلي را ذكر مي‌كند كه وظيفه مسلمان اين است كه به آنها اعتقاد داشته باشد، بعد مي‌فرمايد: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا. اسلام پلوراليسم را قبول ندارد؛ آنهايي كه ترويج مي‌كنند كه «اسلام چون از حضرت موسي و حضرت عيسي تجليل كرده است، قائل به پلوراليسم است» به قرآن مراجعه كنند، متون اسلامي را ملاحظه كنند؛ از روي بي‌اطلاعي و از روي غفلت، يك مطلبي را ذكر مي‌كنند؛ اسلام اين است.»
واژه پلوراليسم برگرفته از دو كلمه پلورال (plural) به معناي جمع و ايسم (Ism) به معناي گرايش و در معناي لغوي به معناي جمع‌گرايي و كثرت‌گرايي است. پلوراليسم يا كثرت‌نگري، نحوي رويكرد فلسفي و معرفت‌شناختي است كه مخالف بينش وحداني در حوزه معرفت‌شناسي و هستي‌شناسي است. پلوراليسم در حوزه دين كه به پلوراليسم ديني مشهور است، به اين معنا است كه حقيقت و رستگاري منحصر در دين ويژه‌اي نبوده، همه اديان بهره‌اي از حقيقت مطلق را دارند. پلوراليسم ديني در جهان مسيحيت، توسط جان هيك (متولد 1922 ميلادي) طرح و ترويج شده است.
در كشور ما نيز جريان تجديدنظرطلب انديشه‌اي با استفاده از نظريات جان هيك و با كمك هرمنوتيك فلسفي گادامر به تبيين جديد پلوراليسم پرداخته و تلاش نمودند از طريق اثبات اين مطلب كه هيچ ديني حق مطلق نيست بر اين نظر كه دين اسلام حق اداره جامعه را دارد، خدشه وارد كنند. اينان با طرح واژه صراط‌هاي مستقيم كوشيدند اين‌گونه وانمود كنند كه يك گزاره اطمينان‌بخش معرفتي و عقيدتي و به بيان روشن‌تر «صراط مستقيم» وجود ندارد و مي‌توان به صراط‌هايي كه همه ممكن است مستقيم باشند، اعتقاد داشت.
عبدالكريم سروش از چهره‌هاي اصلي ترجمه كننده اين نظريه در داخل، در تلاش براي اثبات پلوراليسم ديني از نظريه هرمنوتيكي تفاوت و اختلاف در نظرگاه‌ها استفاده مي‌كند و با استناد به شعر مولوي كه مي‌گويد: از نظرگاه است‌اي مغز وجود/اختلاف مؤمن و گبر و جهود، مدعي مي‌گردد كه: «وي (مولوي) مي‌گويد اختلاف اين سه (مؤمن، گبر و جهود) اختلاف حق و باطل نيست، بلكه دقيقاً اختلاف نظرگاه است؛ آن‌هم نه نظرگاه پيروان اديان، بلكه نظرگاه انبيا، حقيقت يكي بوده است كه سه پيامبر از سه زاويه به آن نظر كرده‌اند، يا بر پيامبران، سه گونه و از سه روزنه تجلي كرده است و لذا سه دين عرضه كرده‌اند. بنابراين سر اختلاف اديان، فقط تفاوت شرايط اجتماعي يا تحريف شدن ديني و آمدن دين ديگري به‌جاي آن نبوده است، بلكه تحليل‌هاي گونه‌گون خداوند در عالم، همچنان كه طبيعت را متنوع كرده شريعت را هم متنوع كرده است.»   جالب اينجاست كه مولوي در اين شعر اصلاً منظور و مدّ نظر سروش را نداشته است به‌طوري‌كه با مراجعه به ابيات قبل اين بيت روشن مي‌گردد كه منظور مولوي اين است كه دين اسلام از جنس نور و هدايت است و بر حق است و اديان مسيحيت و يهود باطل هستند.  سروش همچنين ادعا مي‌كند: «اولين كسي كه بذر پلوراليسم را در جهان كاشت، خود خداوند بود كه پيامبران مختلف را فرستاد. بر هركدام ظهوري كرد و هر يك را در جامعه‌اي مبعوث و مأمور كرد و بر ذهن و زبان هركدام تفسيري نهاد و چنين بود كه كوره پلوراليسم گرم شد.»
البته واضح است كه حقيقت همه اديان ابراهيمي توحيد و تسليم در برابر خداوند است (انّ الدين عند الله الاسلام) و آنچه باعث آمدن دين جديد از ناحيه خدا مي‌شود، در وهله اول به دليل تحريف اديان الهي و در وهله دوم به دليل رشد فكري بشري و لزوم آمدن پيامبري جديد براي توضيح عميق‌تر مطالب قبلي است.  در نقد نگرش پلورال و تطبيق آن با معارف ديني بسيار مي‌توان سخن گفت از آن جمله به‌طور واضح بعضي مدعيات و اصول دين مبين اسلام با قرائت‌هاي موجود اديان آسماني پيشين همچون مسيحيت در تضاد است يا آنكه اگر به‌جاي صراط مستقيم، صراط‌هاي مستقيم وجود دارد، معيار و سنجه عادلانه خداوند حكيم براي عقوبت و پاداش الهي چه خواهد بود و دهها ادله ديگر كه طرح همه آنها در اين نوشتار نمي‌گنجد و علاقه‌مندان جهت مطالعه مي‌توانند به كتب نگاشته شده در اين باب رجوع نمايند.
اما آنچه در اين باب بيشتر قابل‌تأمل است، كاركردهاي ويژه تفكر كثرت‌گرا و اهدافي است كه از سوي طرح كنندگان آن دنبال مي‌شود. نگرش تكثرگرا، همه معيارها و سنجه‌هاي حق‌شناسي و حق پذيري را زير سؤال مي‌برد و ابهام و ترديدي در ذهن مخاطب مي‌اندازد كه سپهر انديشه او را دچار اعوجاجي تمام‌عيار مي‌كند. در اين چارچوب انسان به حقانيت همه‌چيز اعم از معتقدات، ارزش‌ها و آرمان‌هاي خود شك مي‌كند و نتيجه منطقي آن دست شستن از مجاهدت و ايستادگي بر سر آرمان‌هاست. جامعه‌اي كه چنين نگاهي بر آن مستولي گردد مي‌تواند روزي به خداوند يگانه اعتقاد داشته باشد و فردا روز در پي انديشه‌اي ديگر همه اعتقادات خود را بر باد دهد.  طرح نگاه پلورال ابتدا در غرب مسيحي و سپس در جوامع ديگر همچون جهان اسلام، بستر مناسبي براي به فراموشي سپرده شدن معيارها و ارزش‌هاي الهي و انساني بود و اين‌چنين زمينه مناسب براي تسلط بيشتر كانون‌هاي استكباري و استعماري بر روح و فكر جوامع فراهم آمد. انسان خود را به ترديد صراط‌هاي مستقيم بسپارد، عملاً سيلاب تهاجم فكري و فرهنگي سلطه گران را پذيرا مي‌گردد و اوست كه بهترين سرباز براي پياده‌نظام استكبار در جوامع گوناگون است.  جريان تجديدنظرطلب نيز در داخل كشور ما با همين نگاه در دهه دوم انقلاب اسلامي، به ترجمه اين نظريه و تطبيق آن با معارف اسلامي پرداخت تا زمينه‌اي مساعد در واگرايي بخشي از نخبگان و جامعه با ارزش‌ها و آموزه‌هاي اسلامي فراهم آورد. خيلي زود خاستگاه معرفتي و انديشگي پلوراليسم ديني با مقاصد سياسي تجديدنظرطلبان پيوند خورد و به‌خوبي روشن شد كه اين جريان چه مقاصد شومي در وراي ديدگاه‌هاي انحرافي خود دنبال مي‌كند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار