همه انسانها در لحظهلحظه زندگي آگاهانه يا غيرآگاهانه دچار وسوسه ميشوند و وسوسه از چيزهايى است كه احدى از آن خالى نيست و تا وقتى در مرحله قلب است و به اظهار و زبان در نيامده، معفو است و گناه شمرده نمىشود و القاي آن يا از جانب شيطان يا نفس اماره يا انسانهاي ديگر است؛ در اين ميان انسانهاي متدين و با ايمان به دنبال درمان هستند. در برخي از نصوص ديني راهكارهايي براي دفع وسوسه و حديث نفس ذكر گرديده است. مطلب كوتاه حاضر نگاهي به ماهيت و درمان وسوسه با استناد به آيات و روايات دارد.
در اين شكي نيست كه بسياري از دلها را لشكر شياطين فتح كرده و در تملك خود در آوردهاند و در آنها به وسيله انواع وسوسههايى كه به برگزيدن دنيا و رها كردن آخرت مىخواند تصرف مىكنند. سرّ اين مطلب اين است: غلبه و تسلط شيطان به گونهاى است كه در گوشت و خون انسان سارى است و بر قلب و بدن وى احاطه دارد، چنانكه شهوات با همه اينها آميخته است.
از اين رو رسول خدا(ص) فرمود:«إنّ الشّيطان ليجرى من بنى آدم مجرى الدم» (شيطان مانند خون در تن آدميان جارى است) و در سوره اعراف از زبان ابليس لعين آمده است:«در راه راست تو در كمين آنها مىنشينم، آنگاه از پيشرو و از پشت سر و از راست و از چپشان به آنها مىتازم.» البته قلمروى شيطان «تشريع» است نه «تكوين»، يعنى قلمروى شيطان فعاليتهاى تشريعى و تكليفى بشر است. شيطان فقط در وجود بشر مىتواند نفوذ كند نه در غير بشر. قلمروى شيطان در وجود بشر نيز محدود است به نفوذ در انديشه او نه تن و بدن او.
نفوذ شيطان در انديشه بشر نيز منحصر است به حد وسوسه كردن و خيال يك امر باطلى را در نظر او جلوه دادن. قرآن اين معانى را با تعبيرهاى «تزئين»، «تسويل»، «وسوسه» و امثال اينها بيان مىكند و اما اينكه چيزى را در نظام جهان بيافريند يا اينكه تسلط تكوينى بر بشر داشته باشد، يعنى به شكل يك قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام نمايد، از حوزه قدرت شيطان خارج است. تسلط شيطان بر بشر محدود است به اينكه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد. شك و وسوسه- البته با اختلاف مراتب- از چيزهايى است كه احدى از آن خالى نيست و تا وقتى در مرحله قلب است و به اظهار و زبان (البته نه به صورت سؤال بلكه به صورت ترديد و تشكيك) در نيامده، معفوّ است و گناه شمرده نمىشود.
پس نفس وجود وسوسه و حديث نفس گناه شمرده نميشود و به همين دليل وقتي اصحاب ائمه(ع) به حضور آنها رسيده و از وسوسه شكايت ميكردند، ائمه آنها را بر داشتن وسوسه توبيخ نميكردند بلكه راهكار عملي براي تقليل آن ارائه ميدادند. در مورد درمان وسوسه گناه ميتوان گفت گناه تا زماني كه در مرحله وسوسه است درمان آن آسانتر است؛ زيرا در اين مرحله همانگونه كه شيطان با ابزار شهوت، خيال و وهم، انسان را به سمت گناه ميخواند و وسوسه ميكند، در مقابل، فرشتگان الهي نيز با استفاده از ابزاري مانند فطرت توحيدي و عقل، انسان را به سمت پاكي و طهارت دعوت ميكنند. در ذيل برخي از راهكارها آورده ميشود:
1) قرائت ادعيه و اذكار: اگر شخص حقيقتاً از ذات متعالي خداوند استمداد كند و به انوار مقدسه پيامبر(ص) و اهل بيت متوسل شود ميتواند بر وسوسههاي شيطاني پيروز شود. ضمن اينكه خواندن دعاهايي كه ائمه به اصحاب تعليم دادهاند در اين زمينه مفيد است؛ اين دعاها در كتب ادعيه مذكور است؛ شيخ عباس قمي(ره) نيز در كتاب مفاتيحالجنان برخي را در عناويني ذكر كرده است.
2) كاستن از هيجان شهوت:در «منهاج البراعه» در اين زمينه آمده است: «نيروي شهوت با خوردن و آشاميدن تأمين ميشود پس گرسنگي و روزه شهوت را ضعيف كرده و صولت نفس را از بين برده و راه نفوذ شيطان را مسدود ميكند.» (هاشمى خويى)
3) عدم فكر گناه: آقا جمال خوانسارى در شرح حديث «مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِي الْمَعَاصِي دَعَتْهُ إِلَيْهَا» ميگويد:«هر كه بسيار باشد فكر او در گناهان بخوانند گناهان او را به سوى خود. مراد اين است كه آدمى بايد كه زياد در فكر و خيال منكرات نباشد و خود را مشغول سازد از آن كه در فكر و خيال آنها بودن باعث ميل و رغبت به آنها مىشود و بسيار مىشود كه به حدى رسد كه مرتكب آنها گردد.»
4) روزه گرفتن: ابوبصير ميگويد از امام صادق(ع) از روزه ايام سال سؤال كردم و ايشان فرمودند: پنجشنبه اول و چهارشنبه وسط و پنجشنبه آخر هر ماه، زيرا كه پريشاني قلب و وسوسههاي سينه را از بين ميبرد.
*پژوهشگر حوزه علميه
شيخ عبدالحسين تهراني