غروب خورشيد در شفق چه غمانگيز است، در آن هنگامي كه افق احساس خلأ ميكند و به دنبال خويشتن خويش ميگردد، هورش در نقطهاي ديگر در حال تابيدن است و شهيدآويني ميدانست كه گفت «غايت خلقت جهان، پرورش انسانهايي است كه در برابر شدائد بر هر چه ترس و شك و ترديد و تعلق است، غلبه كنند و حسيني شوند. هر چند جهاد فيسبيلالله بهترين عرصه پرورش كمالات انساني است، اما خود از خورشيد ولايت نور ميگيرد. آنان كه ديروز اهل جهاد بودند، امروز هر چند در تبعيت از مقام ولايت، اهل صبر و صلاحند، اما بركات خفيه جهاد را از ياد نبردهاند. باب جهاد اصغر مغلوق گشته است، اما باب جهاد اكبر هنوز مفتوح است.»
جهاد في سبيل الله يعني از كميته انقلاب اسلامي تا فرمانده يگان تكاوران دريايي سپاه ، از فتح يك تا فتح 10، از زغن وعنكوشِ شوش تا كركوك واتروشِ عراق، از هراسان كردن دشمن عراقي تا كلاه سبزهاي روباه پير و تفنگداران شيطان بزرگ، از خليج فارس تا خليج عدن، از بستان تا حلب و از سردار شهيد محمود كاوه تا شهيد مدافع حرم امير سياوشي، حالا فرمانده به غايت خويش رسيده است.
اما هنوز صداي مربي در ذوالفقاريه، قصر شيرين و فاروج به گوش ميرسد، بشينند، برپا، خيز پنج ثانيه يعني... ، جنگ نامنظم يعني... ، او در خليج عدن نشان داد كه «يگان ويژه يعني عاشق موج. اصلاً دوست دارد با قايق برود و با امواج برخورد كند. دوست دارد در محيطهاي خاص خدمت كند. دائم دارد از موانع مختلف عبور ميكند؛ دوري از خانواده، شرايط بد دريا، شرايط بد پيكار مثل درگيري با دزدهاي دريايي.»
حالا ديگر سردار در ميان همرزمانش نيست، اما ياران او از هر چريك، پارتيزان، گريلا و يا كوماندويي آمادهتر هستند. فرمانده نشان داد هنر عرصه تعهد است و به همين دليل با مستند مسابقه «فرمانده» در ميان جوانها آمد كه بگويد، سرباز بودن به قطر بازو و هيكل درشت نيست كه اگر بود تفنگداران تا خرخره مسلح امريكايي و انگليسي آن گونه هراسان نميشدند، بلكه فرمانده بودن به پايداري و ايستادگي است. نشان داد كه يگان ويژه بايد ژن جنگجويي و غرور دروني داشته باشد كه باعث ميشود براي رسيدن به هدف دست به هر كاري بزند كه در دنياي فرماندهان واقعي آسانترين كار گذشت از جان خويشتن است.
و ما از شهادت چه بگويم كه شهيد اهل قلم اين گونه گفته است:
«شهادت جانمايه انقلاب اسلامي است و قوام و حيات نهضت ما در خون شهيد است. رمز آنكه سيدالشهدا(ع) را خون خدا ميخوانند در همينجاست. خون پيكره حق در طول تاريخ از قلب عاشوراست و اگر حقيقت را بخواهي، هنوز روز عاشورا به شب نرسيده است. كاروان تاريخ روان است و ياران عاشورايي سيدالشهدا(ع) يكايك از صلب پدران و رحم مادرانشان پاي به سياره زمين ميگذارند و در زير خيمههايي پشمينه و يا در خانههايي كاهگلي بزرگ ميشوند و خود را به صحراي كربلا ميرسانند.» سردار شهيد محمد ناظري مطمئناً از اين خيلند. فرمانده ناظري حين مأموريت در درياي نازعات در سن 61 سالگي در سالروز سپاه به دليل عارضه شيميايي به ياران شهيدش پيوست.
بدرود فرمانده