به گزارش خبرنگار ما، پاييز سال91، مأموران پليس از قتل زن 47ساله به نام افسانه در منزل مسكونياش واقع در شهرك غرب باخبر و راهي محل شدند. بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، در بررسي از محل حادثه مشخص شد عامل قتل به انگيزه سرقت بعد از قتل زن ميانسال و بستن دست و پاي دختر او، عابر بانك و يك دستگاه خودروي206 مقتول را همراه وجه نقد سرقت كرده و از محل گريخته است.
به اين ترتيب كارآگاهان پليس تحقيقات فني خود را در اين زمينه آغاز كردند و چند نفر را به عنوان مظنون پرونده تحت بازجويي قرار دادند، اما از آنجائيكه مدركي عليه آنها به دست نيامد همگي تبرئه و آزاد شدند.
با گذشت ششسال از حادثه و ناكامي پليس در شناسايي و دستگيري عامل قتل، اوليايدم با نوشتن لايحه از دادگاه درخواست ديه از بيتالمال كردند. با اين درخواست پرونده به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و صبح ديروز مقابل هيئت قضايي به رياست قاضي زالي قرار گرفت.
بعد از اعلام رسميت جلسه، يكي از دختران مقتول كه شب حادثه در خانه حضور داشت، گفت: «درخواست ديه از بيتالمال دارم، اما در صورتيكه عامل قتل شناسايي و دستگير شود با پرداخت تفاضل ديه ميخواهم قصاص شود.» دختر جوان در توضيح شب حادثه نيز گفت: «در آن سالها دانشجو بودم و در شمال كشور تحصيل ميكردم. روز قبل حادثه به تهران آمده بودم تا به مادرم كه قصد اسبابكشي داشت كمك كنم. آن شب مادربزرگم خانه ما بود و بعد از كمك به من و مادرم به خانهاش رفت. بعد از رفتن مادربزرگم، مادرم بيرون رفت و چند كارتن خالي براي اسبابكشي خريد و به خانه برگشت. بعد از خوردن شام به اتاقم رفتم و طبق عادت در اتاقم را قفل كردم و خوابيدم. در خواب عميق بودم كه صداي در آمد. فكر كردم مادرم هست به همين دليل داد زدم و گفتم مادر تحمل كن الان در را باز ميكنم. تا به خودم بجنبم سايه سنگيني بالاي سرم احساس كردم. وقتي برگشتم ديدم مرد جواني بالاي سرم ايستاده است و با چاقو مرا تهديد ميكند كه ساكت باشم.»
دختر جوان ادامه داد: «اتاق تاريك بود و من او را نميديدم كه يكباره چاقو كشيد و گفت اگر سر و صدا كنم مرا خواهد كشت. بعد خواست تا كليد گاو صندوق، سوييچ پژو۲۰۶ و رمز كارت عابر بانك مادرم را به او بدهم. بعد از آن مرد ناشناس شروع به بدگويي از مادرم كرد. از ترس حرفي نزدم و بعد سوييچ و رمز عابربانك را دادم و وقتي سراغ مادرم را گرفتم گفت: نگران نباش، فقط كمي او را با چاقو خط خطي كردم. از دلهره متوجه نشدم با ضربه چاقوي مرد جوان زخمي شدهام بعد از آن بود كه آن مرد دست و پايم را با شال بست و گريخت. به محض اينكه متوجه شدم او با ماشين از پاركينگ خارج شده است تلاش كردم و دستهايم را باز كردم و بلافاصله خودم را به مادرم كه در اتاق ديگر بود، رساندم.»
دختر جوان در حاليكه گريه ميكرد، گفت: «مادرم روي تخت افتادهبود و اصلاً متوجه نشدم مرده است. وقتي با او حرف زدم و ديدم جواب نميدهد فكر كردم بيهوش شده آنجا بود كه با خانه خالهام تماس گرفتم و بعد به اورژانس زنگ زدم. دقايقي بعد خاله و شوهرخالهام به خانهمان آمدند و مرا به بيمارستان بردند كه بعد از چند روز بستري در بيمارستان متوجه مرگ مادرم شدم. بعد از ترخيص، پليس مرا هم به عنوان مظنون ششماه بازداشت كرد تا اينكه بعد از مراحل بازجويي تبرئه و آزاد شدم.»
بعد از توضيحات، دختر جوان و دو دختر ديگر مقتول نيز در جايگاه حاضر شدند و گفتند: درخواست ديه از بيتالمال داريم، اما اگر قاتل دستگير شد درخواست قصاص داريم.
در پايان هيئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.