کد خبر: 902562
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۰
6 نكته در باره عوامل تحقق نامگذاري امسال
چندي پيش در صفحه يك فعال اقتصادي به مطلبي برخوردم كه برايم جالب بود. محتواي مطلب او درباره حمايت از كالاي ايراني بود. چكيده و عصاره مطلب اين بود كه «اگر ما مي‌خواهيم از كالاي ايراني حمايت كنيم» اول از همه بايد «حامي ايراني» باشيم.

محمد مهر

چندي پيش در صفحه يك فعال اقتصادي به مطلبي برخوردم كه برايم جالب بود. محتواي مطلب او درباره حمايت از كالاي ايراني بود. چكيده و عصاره مطلب اين بود كه «اگر ما مي‌خواهيم از كالاي ايراني حمايت كنيم» اول از همه بايد «حامي ايراني» باشيم. در واقع اگر از هر كدام از ما بپرسيد كالا باارزش‌تر است يا انسان؟ فكر نمي‌كنم كسي ترديدي به خود راه دهد و نگويد البته كه انسان مهم‌تر است. شگفت است كه گران‌ترين و مدرن‌ترين كالاها باز قابل قياس با يك انسان نيست و نكته مهم‌تر اينكه مصدر هر كالايي انسان است. اين انسان است كه كالا را طراحي مي‌كند و مي‌سازد و به بازار مصرف مي‌فرستد، از آن سو هم باز اين انسان است كه همان كالا را مي‌بيند و ارزيابي مي‌كند و مي‌خرد يا نمي‌خرد، بنابراين اگر مي‌خواهيم از كالاي ايراني حمايت صورت گيرد بايد ببينيم كه آن ايراني و آن شهروندي كه ما از او مي‌خواهيم از كالايي حمايت كند چه نگاهي به خود، به كشور و به هموطنان خود دارد و اگر در اين باره گره‌هايي وجود دارد آن گره‌ها را از ميان برداريم. آنچه در ادامه مي‌آيد مرور شش نكته در اين زمينه است.

 

افكار عمومي
درباره منافع جمعي اقناع نشده است
اگر ما اين انتظار را داريم كه ايراني‌ها از كالاي ايراني حمايت كنند در واقع در يك نگاه وسيع‌تر اين انتظار را داريم كه ايراني‌ها از توليدكننده كالاي ايراني حمايت كنند و به عبارت ديگر اين انتظار در ما وجود دارد كه ايراني از ايراني حمايت كند. پس صورت مسئله اين مي‌شود كه ما تا چه اندازه به منافع جمعي و ايراني‌مان مي‌انديشيم؟در واقع اگر مي‌خواهيم ايراني‌ها از كالاي ايراني حمايت كنند بايد به اين موضوع بينديشيم كه چطور مي‌شود منافع جمعي را تقويت كرد و آن وقت مي‌توان روي جزئيات بيشتري دقيق شد. از جمله اينكه ما ايراني‌ها تا چه اندازه حس حمايت از همديگر را داريم؟ آيا فقط در سوانح و فاجعه‌هايي چون زلزله يا جنگ زماني كه احساسات و عواطف ما به جوش مي‌آيد حس حمايت و همدلي در ما بيدار مي‌شود يا در زمان‌هاي عادي هم اينگونه هستيم؟ ما در اين بحث مي‌توانيم به عواملي كه موجب تقويت حس همدلي ملي مي‌شود بپردازيم و آن عوامل را به حساب بياوريم.
اگر مي‌خواهيم فرهنگ مصرف كالاي ايراني- حتي زمان‌هايي كه كالاي ايراني كيفيت پايين‌تري نسبت به كالاي خارجي دارد- اشاعه پيدا كند يك راه اين است كه از بالا اين كار را انجام دهيم. مثلاً با وضع تعرفه‌هاي سنگين چنان كنيم كه قيمت كالاي خارجي براي مصرف‌كننده داخلي چندين برابر شود و در واقع با كاستن از قدرت خريد او، مصرف‌كننده را به مصرف كالاي داخلي سوق بدهيم. اين راهي است كه در جوامع مختلف از جمله ايران به كار گرفته شده اما محدوديت‌هاي خاص خود را هم دارد. اول اينكه ذي‌نفوذها و صاحبان ثروت و رانت حتي با وضع تعرفه‌هاي سنگين مي‌روند آن كالا را مي‌خرند- مثلاً خودرويي كه قيمت آن 600 ميليون تومان يا يك ميليارد تومان است- و با استفاده از اهرم‌هايي كه در اختيار دارند مي‌توانند مابه‌التفاوت آن تعرفه سنگين را از جيب تهيدستان و طبقه متوسط بيرون بكشند. از آن سو اين تفكر در جامعه به وجود مي‌آيد كه چرا از بالا و از سوي نهادهاي قانوني دست ما براي انتخاب كالاي مورد نيازمان بسته شده است و در واقع مجبوريم كالاي داخلي خريداري كنيم. اين همه به خاطر آن است كه هنوز افكار عمومي در جامعه در اين باره اقناع نشده‌اند.

 

خيلي از ايراني‌هاي پولدار وارد بازي دلار نشدند

از اين زاويه مي‌توان گفت ما هنوز روي منافع جمعي خود كار اساسي و اقناعي انجام نداده‌ايم و اگرچه در مقام نظر ممكن است قائل به اين باشيم كه همه ما سرنشينان يك كشتي هستيم اما در مقام عمل به اين موضوع باور چنداني نداريم و تصور ما اين است كه هر كسي در قايق خود نشسته و پيش مي‌رود. براي اصلاح اين رويه كه در نهايت مي‌تواند عواطف و احساسات ما ايراني‌ها را به سمت استفاده از كالاي ايراني سوق دهد كاري كه مي‌توان انجام داد اين است كه به روشني نشان دهيم كه سرنوشت ما ايراني‌ها با همه اختلاف طبقاتي و معيشتي به همديگر گره خورده است، لذا اين تفكر در جامعه بايد اشاعه پيدا كند كه اگر ما به عنوان ايراني‌ها جلو برويم با هم جلو خواهيم رفت و اگر عقب بمانيم با هم عقب خواهيم ماند. با اين همه امروز تفكر مسمومي در جامعه وجود دارد كه هر كسي فراتر از منافع جمعي فقط و صرفاً به منافع شخصي يا باندي خود نگاه و آن منافع را برآورده كند آدم زرنگ و زيركي است و متأسفانه حتي برخي از نخبگان ما به انحاي مختلف اين تفكر را در جامعه اشاعه مي‌دهند.
در روزهاي پاياني فروردين ماه امسال وقتي حباب بزرگ دلار به اوج خود رسيد و قيمت دلار طي يك روز صعود عجيبي را تجربه كرد برخي از ايراني‌ها به ويژه در شبكه‌هاي اجتماعي نگران آينده و سرنوشت خود بودند چون آنها مي‌دانستند كه اگر قيمت دلار همين طور بالا برود چيزي از ارزش پولي ملي باقي نخواهد ماند و اين يعني كه سرمايه‌هاي آنها به باد رفته است چون وقتي حساب و كتاب مي‌كردند آشكارا مي‌ديدند كه با اين وضعيت بخش اعظمي از دارايي‌ها و سرمايه‌هاي آنها عملاً از دست رفته است و از سوي ديگر بايد منتظر روزهاي گراني و تورم باشند. در چنين شرايط التهابي به اين فكر كنيد كه اكثر ايراني‌ها مي‌خواستند كه به صرافي‌ها سر بزنند و همان دارايي كم يا زياد خود را تبديل به دلار كنند. در آن صورت آيا سنگ روي سنگ بند مي‌شد؟ مي‌دانيد طبق قاعده عرضه و تقاضا قيمت ارز تا كجا بالا مي‌رفت؟ ولي بسياري از ايراني‌ها حتي آنها كه سرمايه‌هاي قابل توجهي داشتند اين كار را نكردند چون آنها مي‌دانند كه اگر به اين بازي خطرناك وارد شوند عملاً ارزش پول ملي خود را پايين آورده‌اند.

 

چقدر از توليدكننده‌ها و كارآفرين‌هايمان حمايت مي‌كنيم؟

ما اگر در اين وانفسا و تنگناهايي كه وجود دارد مي‌خواهيم همچنان چرخ توليد كالاي ايراني در اين كشور بچرخد به ايراني‌هاي سرمايه‌دار وطن‌دوست نياز داريم. به توليدكننده هايي كه مي‌توانند سرمايه‌هاي خود را به ارز تبديل و در نهايت سرمايه خود را از كشور خارج كنند اما آنها با وجود همه محدوديت‌ها و وضعيت ركود ، فشار عوارض ، ماليات ، دستمزد و پول بيمه كارگران در كشور مي‌مانند و بر كوره كم ارزش كردن قدرت پول ملي نمي‌دمند. در چنين جوي آيا وظيفه ما اين نيست كه از اين توليدكنندگان و كارآفرين‌ها حمايت كنيم؟ در واقع دوباره بازمي‌گرديم به همان صورت موضوعي كه در ابتدا طرح و گفته شد، حمايت از كالاي ايراني چيزي جز حمايت از توليدكنندگان كالاي ايراني نيست اما ما تا زماني كه تصورهاي درستي از توليدكنندگان نداشته باشيم اين حمايت را صورت نخواهيم داد. تا زماني كه منشأ ثروت در ايران مخدوش باشد و رانتخوارها در اين بازار جولان بدهند‌ تر و خشك با هم خواهند سوخت، به خاطر اينكه توليدكنندگان اصيل و سرمايه‌داران مشروع و كارآفرين‌ها هم كمابيش با همان تصوير ذهني مواجه خواهند شد كه افراد از رانتخوارها و سوداگران دارند، در حالي كه توليدكننده‌اي كه از پنج، شش نفر تا 6،5 هزار نفر را به كار گرفته و در وضعيت دشوار توليد، چرخي از چرخ‌هاي اقتصادي را در حوزه‌هاي مختلف مي‌چرخاند در واقع سرباز اقتصادي كشور و قهرماني از قهرمانان كشور است. نكته مهم اينجاست كه ما دست از نگاه‌هاي تنگ‌نظرانه برداريم و اگر در جايي قابليت و ظرفيتي مثبت را مي‌بينيم آن را معرفي كنيم حتي اگر احساس مي‌كنيم كه باوري از باورهاي آن توليدكننده با عقايد ما نمي‌خواند اما به خاطر منافع جمعي نگاه وسيع‌تري به موضوع داشته باشيم. در واقع بسيار دور از ذهن خواهد بود كه ما بدون آن كه تصويرهاي خوبي از هم داشته باشيم به حمايت از كالاي ايراني بپردازيم. در واقع رگ و ريشه‌هاي حمايت از كالا در حمايت از خودمان است و همچنان كه ما از اعضاي خانواده خود در برابر چالش‌هاي اقتصادي و عاطفي و... حمايت مي‌كنيم اگر نگاه ما وسيع باشد اين اتفاق را در گستره يك مليت به نام خانواده بزرگ ايران رقم خواهيم زد.

 

افق‌هاي خريد داخلي و خارجي هنوز براي ما گشوده نيست
اما سوي ديگر ماجرا اين است كه ببينيم توليدكنندگان كالاي ايراني به مشتري‌هاي خود به چه چشمي نگاه مي‌كنند؟ ممكن است در حرف سخن از «حق با مشتري است» باشد، اما در عمل مشتري اين احساس را با خود داشته باشد كه آن جنس را به او انداخته‌اند يا به اصطلاح سرش كلاه گذاشته شده است، بنابراين مهم است كه ما عوامل اين حس‌ها را به خوبي آناليز و تحليل كنيم و ببينيم كه چرا يك مشتري جنس داخلي فكر مي‌كند كه سرش كلاه رفته است؟! مثلاً ممكن است مشتري آن جنس با خود بگويد با يك سوم آن قيمت مي‌توانسته مشابه همان كالا را با مارك ساخته شده در چين بخرد. در اين صورت بايد به او توضيح داده شود كه: «آن جنس چيني درست است كه يك دوم يا يك سوم جنس ايراني قيمت دارد اما كيفيت قابل ملاحظه‌اي ندارد» و اگر واقعاً اينگونه باشد مشتري خواهد پذيرفت. يا به او گفته شود كه اين كالاي قاچاق است و كالاي قاچاق اگرچه در كوتاه مدت افق خوشايندي دارد اما در بلندمدت به قيمت از كار بيكار شدن كارگر ايراني است و كارگر ايراني هموطن اوست- ممكن است برادر يا خواهر يا فرزند او در روزها و سال‌هاي بعد باشد- و اگر هموطنان او به واسطه تعطيلي كارگاه‌ها و كارخانه‌ها بيكار شوند زمينه اشتغال امروز و فردا براي او هم تنگ‌تر خواهد شد و حتي اگر آن ايراني شغلي داشته باشد كه با بيكاري كارگران منافع خود ، خانواده و بستگانش ظاهراً به خطر نيفتد اما با گسترش بيكاري و رواج بزهكاري‌ها دود اين گسترش بيكاري و افزايش لشكر بيكاران به چشم او هم خواهد رفت.

 

توليدكننده بله، بساز و بنداز نه!
ممكن است مشتري با خريد كالاي ايراني حس خوشايندي نداشته باشد چون بسيار زودتر از آنچه تصور مي‌كند كالا مستهلك مي‌شود و وقتي به خدمات پس از فروش آن كالا مراجعه مي‌كند جواب سربالا مي‌شنود و وعده‌هايي كه در خريد كالا براي دريافت خدمات پس از فروش به او داده‌اند محقق نمی‌شود. همه ما در اين سال‌ها با تجربيات تلخي مواجه شده‌ايم كه مصداق همان «بساز و بنداز» بوده است. نمي‌توان يكسره از مشتري‌ها انتظار داشت اما از بساز و بندازها انتظار نداشت. اگر بزرگان و دولتمردان جامعه به حق از ايراني‌ها انتظار دارند كه در فرهنگ مصرف كالا تجديدنظر كنند و به برندهاي ايراني نگاهي دوباره بيندازند و به آن برندها روي خوش نشان دهند دست‌اندركاران و مسئولان كشور سوي ديگر اين ماجرا را هم ببينند. اينكه اگر ما انتظار داريم كسي كالاي ايراني بخرد از آن سو نگاه كنيم به اينكه سوداگراني چه در مقام فرد و چه در مقام سازمان مي‌خواهند از اين فضا نهايت استفاده را ببرند اما تغييري در رويه‌هاي خود انجام ندهند و محصولاتي به روز و استاندارد و قابل رقابت در دنيا نسازند. در واقع ما عميقاً بايد به دنبال اين باشيم كه چرا نمي‌توانيم در بسياري از كالاها محصولاتي كيفي، به روز و قابل رقابت در دنيا بسازيم. اين جعبه سياه ماجراست. آن وقت بايد يكي يكي بررسي شود كه چرا كالاي ايراني در آن حوزه از كيفيت قابل ارائه‌اي برخوردار نيست؟ چرا مثلاً قيمت تمام شده آن كالا در قياس با كالاي خارجي بالاتر است؟ آيا اين موضوع به ضعف فناوري و استفاده ما از نسل‌هاي قديمي‌تر فناوري برمي‌گردد يا ريشه‌هاي مديريتي دارد؟ اگر مؤلفه‌هايي از اين دست مورد بررسي قرار گيرد احتمالاً ما به ريشه‌هاي ناكارآمدي كالاي ايراني خواهيم رسيد و در آن صورت اين پيام را به مشتري‌هاي داخلي خواهيم رساند كه ديدگاه‌ها، شكايت‌ها و نقدهاي آنها براي مديران بالادستي مهم بوده است. مهم است كه مصرف‌كننده داخلي اين پيام را بگيرد كه تأمين نظر و جلب رضايت او در خريد كالاي ايراني براي مسئولان و مديران نه يك شعار كه موضوعي كاملاً مهم و حياتي بوده است.

 

از ايراني حمايت كنيم تا از كالاي ايراني حمايت كند
سخن پاياني اينكه اگر ما مي‌خواهيم هموطن‌هاي ما كالاي ايراني را محكم بغل كرده و از آن حمايت كنند ما هم بايد هموطنانمان را محكم بغل كرده و از آنها حمايت كنيم. نمي‌شود هموطن ايراني را در يك فضاي بي‌عدالتي رها كرد، نمي‌شود هموطن ايراني را در فضايي رها كرد كه او مجبور است براي 2 ميليون و 3 ميليون تومان در ماه بجنگد، تازه همان 2ميليون و3 ميليون را سر وقت به او ندهند و با هزار اما و اگر حقوق و دستمزد خود را دريافت كند، آن وقت هم او مي‌بيند كه عده‌اي به راحتي به منابع ثروت دسترسي نامشروع دارند. نمي‌شود انتظار داشت كه ايراني از كالاي ايراني حمايت كند در حالي كه ما نتوانسته‌ايم در توزيع عادلانه ثروت در جامعه به توفيق چشمگيري برسيم، بنابراين اگر به دنبال حمايت از كالاي ايراني هستيم بيش از هر چيزي بايد زمينه‌هاي تحقق عدالت اجتماعي و اقتصادي را در جامعه فراهم كنيم.

غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۳۰
0
0
سالی که به نام کالای ایرانی نامیده شده است باید مسئولین برای حمایت از مصرف کنندگان در مقابل تولیدکنندگان اقلام نامرعوب برنامه حمایتی ارائه دهند تا اطمینان مصرف کننده جلب شود
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر