مرد آشپز و همدستش که پیرمرد پولدار را برای سرقت اموالش به قتل رسانده بودند روز گذشته محاکمه شدند. عامل اصلی جنایت که مادرش پرستار خانگی همسر مقتول بود به دادگاه گفت: من، مادرم را بعد از سالها زحمت و پرستاری سرافکنده کردهام و حالا میبایستی به دست و پای بچههای مقتول بیفتد.
به گزارش خبرنگار ما، چهاردهم خرداد سال۹۳، مأموران کلانتری ۱۰۱تجریش از قتل مرد ۷۰سالهای به نام ابوذر در منزلش در خیابان قیطریه باخبر و راهی محل شدند. پسر مقتول گفت: «شب گذشته با پدرم تماس گرفتم و این آخرین صحبتی بود که با هم داشتیم. امروز وقتی مقابل خانهاش آمدم هر چه در زدم کسی در را باز نکرد. آنجا بود که به کمک مأموران آتشنشانی با شکستن در خانه با جسد پدرم در حالیکه دست و پا و دهان او با چسب بسته شده بود مواجهه شدیم و بوی گاز همه خانه را گرفته بود.»
بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی در بررسیهای اولیه مشخص شد دو گوشی موبایل و چند کارت عابر بانک مقتول نیز سرقت شده است. به این ترتیب پرونده بنا به اعلام گزارش پزشکی قانونی که علت فوت را فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کردهبود با موضوع قتل عمد به انگیزه سرقت تشکیل شد.
چند روز از پلمب محل حادثه گذشت تا اینکه پسر مقتول این بار مأموران را از فک پلمب خانه و سرقت گاو صندوق مقتول با خبر کرد. بعد از طرح این شکایت دختر مقتول علیه برادرش شکایت کرد و به مأموران گفت: احتمالاً سرقت گاو صندوق کار برادرش باشد، اما در بررسیها مشخص شد پسر مقتول نقشی در سرقت گاوصندوق نداشته است.
تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه خبر رسید فردی با جعل کارت ملی از حساب مقتول مبلغ ۴۰میلیون تومان برداشت کرده است و پیامک آن به شماره تلفن همراه مقتول که دراختیار خانوادهاش بود ارسال شده است. بنابراین پلیس در گام دیگری از تحقیقات با بررسی دوربینهای مداربسته بانک توانست متهم را شناسایی و بازداشت کند.
متهم به پلیس آگاهی منتقل و در مواجهه حضوری با فرزندان مقتول مشخص شد مرد جوان امید نام دارد و پسر زن میانسالی است که چندین سال پرستار همسر مقتول بوده است. بنابراین متهم به قتل و سرقت از خانه مقتول با همدستی دوستانش به نامهای مجید، محمد و سعید اقرار کرد. با اظهارات متهم، سهمتهم دیگر بازداشت شدند، اما از آنجائیکه مدرکی علیه محمد و سعید به دست نیامد برای آنها قرار منع تعقیب صادر شد و امید و مجید روانه زندان شدند.
پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز پرونده روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. ابتدای جلسه پسر مقتول در جایگاه قرار گرفت و در خصوص محتویات سرقت شده در گاوصندوق گفت: «در گاوصندوق مبلغ ۱۱میلیون پول نقد و چند عدد چک حامل و چند عابر بانک بود. همچنین بعد از فوت مادرم مقداری طلا و ۶۰۰ دلار هم در گاو صندوق پدرم گذاشتیم تا محفوظ بماند.» او در پاسخ به سؤال قاضی در خصوص نگهداری این مبلغ پول نقد گفت: «پدرم به خاطر کهولت سن برایش سخت بود تا هر بار برای مخارج خانه به بانک برود به همین دلیل روزی از من خواست ۱۱میلیون تومان از حساب مشترکمان برداشت کنم، اما کار اشتباهی بود.» در ادامه او و تنها دختر مقتول برای متهم درخواست قصاص کردند.
سپس امید به اتهام مباشرت در قتل، مشارکت در سرقت، ایراد ضرب و جرح، جعل کارت ملی و فک پلمب خانه مقتول در جایگاه قرار گرفت و با قبول قتل، جعل کارت ملی همچنین حمل و نگهداری شوکر، سایر اتهاماتش را انکار کرد و گفت: «باور کنید قصد قتل نداشتم. مادرم از سالها پیش پرستارهمسر مقتول بود و به خانه آنها رفت و آمد داشت. به همین دلیل میدانستم مقتول گاوصندوقی دارد که در آن مبلغ زیادی پول است. شب حادثه بعد از مصرف مواد همراه دوستانم به خانه مقتول رفتیم. محمد و سعید در کوچه ماندند و سپس من و مجید وارد خانه مقتول شدیم.»
متهم در ادامه گفت: «مقتول مشروب خورده بود و داشت سیگار میکشید. از آنجائیکه ما را میشناخت روی مبل نشستیم و مشغول صحبت شدیم. دقایقی گذشت که با تهدید اسلحه و شوکر از او رمز گاو صندوق را خواستیم. او مقاومت کرد به همین دلیل دست و پای او را با چسب بستیم، اما دوباره باز کردیم تا شاید بتوانیم رمز را از او بپرسیم. در همین حین سعید به مجید زنگ زد و گفت: مأمورها به ساختمان مشکوک شدهاند به همین دلیل مجید از ترس خانه را ترک کرد. من هم از وحشت دستپاچه شدم و با چسب دست، پا، گردن و دهان مقتول را بستم و یکی از مبلها را روی پای او گذاشتم و بلافاصله خانه را ترک کردم.»
متهم در خصوص سرقت گفت: «فردای آن روز از نگرانی به خانه مقتول برگشتیم، اما هرچه او را صدا کردیم جوابی نشنیدیم. آنجا بود که متوجه شدیم او فوت کرده است به همین خاطر برای گمراه کردن پلیس شیر گاز را باز گذاشتیم و فرار کردیم. باور کنید گاو صندوق و محتویات آنرا سرقت نکردیم فقط یک عدد کیف سامسونت که حاوی چند کارت عابر بانک بود را سرقت کردیم.»
سپس مجید به اتهام معاونت در قتل، مشارکت در سرقت، ضرب و جرح مقتول و فک پلمب خانه مقتول که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «در قتل و بستن دست و پای مقتول نقشی نداشتم. وقتی از خانه مقتول بیرون آمدم او زنده بود و نفس میکشید. از سرقت کیف هم اطلاعی نداشتم و حتی سهمی نیز نگرفتم. باور کنید بیدلیل به زندان رفتم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
گفت و گو با متهم ردیف اول
چند سال داری؟
۳۳ سال.
متأهلی؟
بله یک دختر پنجساله دارم که حالا با مادرش زندگی میکند.
شغلت چه بود؟
آشپز چند شرکت و هتل بودم.
درآمدت خوب نبود؟
چرا درآمد خوبی داشتم.
پس چرا سرقت کردی؟
به خاطر زیادهخواهیهای همسرم. حالا هم که گرفتار شدهام اصلاً او را ندیدهام در حالیکه الان باید کنارم باشد.
چه کسی پیشنهاد سرقت داد؟
سعید مدام به امریکا رفت و آمد داشت و در یک شرکت وابسته به شرکت نفت کار میکرد. روزی پیشنهاد داد اگر یکمیلیارد داشته باشیم، میتوانیم کار و کاسبی خوبی راه بیندازیم. به همین خاطر یاد گاو صندوق مقتول افتادم و از آنجائیکه میدانستم در آن میلیادرها پول است وسوسه شدم و با پیشنهاد سعید تصمیم به سرقت گرفتم. حالا برای او منع تعقیب صادر شده و دارد در امریکا راحت زندگی میکند و من گرفتارم.
فکر میکنی اولیای دم رضایت بدهند؟
امیدوارم، روزی که همسر مقتول فوت میکرد دست پسرش را در دست مادرم گذاشت و گفت: «گنجی بالاتر از این ندارم، او را به تو میسپارم.» حالا از اولیایدم میخواهم به جوانیام رحم کنند و به خاطر زحمات مادرم مرا ببخشند.
حرف آخر
خودم را نمیبخشم. من مادرم را بعد از سالها زحمت و پرستاری سرافکنده کردهام و حالا میبایستی به دست و پای بچههای مقتول بیفتد.