فرزانه نوریان*
خشم در همه انسانها و فرهنگها وجود دارد. خشم بخشی از زندگی است. به نظر ابنسینا هیجان تند یا آتشین، خشم است. خشم یک هیجان است و نمیتوان آن را از افراد جدا کرد، اما میشود روشهای کنترل آن را به افراد آموزش داد تا بتوانند آرامش خود را حفظ کنند. پس کنترل خشم اهمیت اساسی دارد. گفتن اینکه خشمگین شدن خوب نیست، کافی نیست. باید آموخت چطور خشم را کنترل کرد. آموزش مهارت مدیریت خشم به افراد برای تنظیم رفتار و احساس خشم وقتی که به مرحله بروز میرسد، مؤثر است. اکتساب این مهارت محیط را امنتر میکند و به افراد کمک میکند تا رفتار نامناسب خود را کنترل کرده و در عوض از نظر اجتماعی توسط خود و دیگران مورد قبول واقع شود و کمتر شاهد تعارضات مردم در جامعه باشیم که با پرخاشگری به هم میخواهند کار خود را پیش ببرند ولی با شکست مواجه میشوند. خشم یکی از مشکلترین احساساتی است که افراد باید آن را اداره کنند زیرا موقعی که بروز میکند به تنها چیزی که فکر نمیکنند، کنترل آن است. البته این نکته که افراد نمیدانند چطور خشم را کنترل کنند هم وجود دارد و باعث بر هم زدن آرامش خود، خانواده و دیگران میشوند، بنابراین یادگیری مهارت کنترل خشم بسیار مهم است.
واژه آرامش را مدام شنیدهایم. همه به دنبال آن هستیم. همه در رابطه با آرامش صحبت میکنند، افراد تلاش میکنند، تحصیلات میکنند، سخت کار میکنند و در نهایت میگویند تلاش میکنیم، چون دنبال آرامش هستیم. پس آرامش شاهکلید گمشده همه ما است. همه دنبال آرامش هستند، اما هیچکس نمیپرسد آرامش چطور به وجود میآید؟ آرامش چیز دور و دست نیافتنی نیست. آرامش در وجود ماست و ما هستیم که باید پرورشش دهیم و در وجودمان حفظش کنیم. پس آرامش نقش کلیدی و مهمی برای ما دارد و جالب این است که همه به دنبال آرامش هستیم، اما گاهی اوقات در خلاف جهت مسیر حرکت میکنیم. به دنبال آرامش هستیم، اما روز به روز از آن دورتر میشویم. راههایی را میرویم که ما را از آرامش دورتر و دورتر میکند و بعد میگوییم حالمان خوب نیست!
همه ما با افرادی برخورد میکنیم که تفاوتهای فکری زیادی با هم دارند. هنگامی که این بحثها و تعارضات باعث بر هم ریختن فکرتان میشود. بهتر است که از بحث کناره بگیرید. چراکه در زمانی که بحث منجر به پرخاشگری شود نمیتوان بحث را به مسیر درستی هدایت کرد. بنابراین در آن لحظه که از بحث دوری گزینید و آن را به زمان دیگری اختصاص دهید، از آرامشی که به دست میآورید خودتان شگفت زده میشوید و بحث و تبادل نظر در زمان دیگر میتواند برای شما مفید و راهگشا باشد.
زندگی زیبای سخت است، شاید سؤال شود اگر زیباست چرا سخت است؟ سخت است، چون برای زندگی کردن نیاز به مهارت است. همه چیز را نمیتوان تجربه کرد. نه در زمان میگنجد و نه در حوصله. بنابراین یادگیری مهارتهای زندگی ما را به سمت بهتر زیستن میبرد که ما زندگی کنیم با شیوهای مثبت. ما برای موفق شدن در مراحل مختلف زندگی از جمله تحصیلی، خانوادگی، شغلی، ازدواج و زندگی زناشویی، فرزندپروری و... نیاز به مهارتهایی داریم که مهارتهای زندگی نامیده میشوند.
مهارتهای زندگی توانمندیهایی هستند که همه افراد به آنها نیاز دارند چراکه افراد را برای رویارویی با مسائل آماده کرده و نقاط قوتشان را پررنگ و بهداشت روانی آنها را تأمین میکند. در دنیای فعلی آموختن مهارتهای زندگی از جمله مهارتهایی است که افراد برای زیستن به آن نیازمند هستند و آموختن این مهارتها باعث ایجاد تعادل در زندگی آنان شده و میتوانند از تواناییهای خود به نحو مطلوب استفاده کنند.
مهارتهای زندگی در چند طبقه قرار میگیرند که توسط سازمان جهانی بهداشت ارائه شده است. مهارت خودآگاهی، مهارت ارتباطی، مهارت روابط بین فردی، مهارت حل مسئله، مهارت تفکر خلاق، مهارت مقابله با هیجانات، مهارت مقابله با استرس، مهارت همدلی، مهارت تصمیمگیری و مهارت تفکر انتقادی. هر کدام از این مهارتهای زندگی خود شامل موارد متعددی میشوند و هر کدام ساعتها کارگاه آموزشی هستند که فرد را برای رویارویی با مسائل آماده کرده و تواناییهایی را در او پرورش میدهد که سبک زندگی او را متفاوت کرده و موفقیتهایی در جنبههای مختلف، برایش به ارمغان میآورد.
اگر تاریخ را تورق کنیم و خیلی هم به ادوار گذشته نرویم، خواهیم دید که آموزش آرامش، تأثیر شگرفی بر سبک زندگی افراد گذاشته و پیشرفت برایشان به ارمغان آورده است و ما نیز با آموزش مهارتهای زندگی میتوانیم هم خودمان و هم اطرافیانمان را برای بهتر زیستن آماده کنیم.
دنیای امروز قطعاً و حتماً نیاز به آموزش آرامش و مهارتهایی دارد. خودآگاهی، نوع نگاهمان به خودمان است و اینکه ما چه برداشتی از این نگاه به خود داریم و با این نگاه چه حسی در ما تداعی میشود. در خودآگاهی ما میآموزیم که چه نقاط قوت و ضعفی داریم. با این امر به نوعی به پالایش خود دست میزنیم و با خود واقعیمان رو به رو میشویم. ارزشهای خود را شناخته و مسئولیتهایی که باید بپذیریم را درک میکنیم.
خودآگاهی از کلیدهای مهم کنترل خشم است. خودآگاهی ما را با خود واقعیمان رو به رو میکند. آن زمان است که با خود رو به رو میشویم و احساس رضایت یا عدم رضایت را از خود درک کرده و در صورت لزوم به درکی برای تغییر میرسیم. این خود راهی است به سوی آرامشی ماندگار زیرا اغلب درگیری ما با خودمان است و در درون ما است نه در بیرون.
در مهارتهای ارتباطی میآموزیم چگونه ارتباط خود را با اطرافیان مدیریت کرده و اجزای ارتباط را بشناسیم و بدانیم چه زمانی، چه واکنشی در ارتباط مان باید رخ دهد. شنونده خوب بودن را در مهارتهای ارتباطی و بین فردی یاد گرفته و به درکی متقابل میرسیم. چیزی که در حال حاضر در ارتباطات ما کمرنگ است، همدلی است که درک آن حلکننده بسیاری از مسائل است.
با آموزش مهارتهای زندگی میفهمیم که درست است که خشم یک هیجان جهانی است، اما استفاده درست از این هیجان کمک شایانی به ما میکند. آن زمان است که به جای مراجعه متعدد به پزشکان مختلف جهت برخی بیماریهای روان یاد میگیرید که کنترل خشم داشته باشید و آرام باشید و با آموختن مهارت حل مسئله مشکل را شناسایی کرده و در رفع آن میکوشید و به جای زانوی غم بغل کردن و افسرده شدن در مشکلات، پس از شناسایی مشکل راهحلهای متفاوت را مشخص کرده و با حل آن، نه تنها عزت نفس خود را افزایش دادهاید بلکه به احساسی از آرامش، ارزشمندی و رضایت میرسید. اینجاست که بیش از هر زمانی تفکر خلاقانه شما میتواند کارساز باشد. بیتردید آموزش مهارتهای زندگی باید در اولویت قرار گیرد.
*روانشناس بالینی