مدتزمان زیادی از مصوبه هیئت دولت مبنی بر مجازات خبرنگارانی که بتوانند از جلسات غیرعلنی به هر طریق کسب اطلاع نموده و آنها را رسانهای نمایند نمیگذرد که داغ تازهای بود بر پیشانی این قشر زحمتکش که در مجموعه همیاران خود روزهای سختی را میگذرانند تا هرکس و ناکس از هرکجا سر رسید سیخونکی به آنها بزند! عجب زمانه نامردیاست که از قول شادروان قائممقام فراهانی روایت میشود: «روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد» و امروز آرام و بیصدا همچون برگهای زرد پاییزی رسانههای مکتوب را یکبهیک به زمین میریزد تا کرکرهها را پایین بکشند و بهصف کتابفروشیهایی بپیوندند که محل نشر علم، فرهنگ و ادب خود را به فست فود فروشی مبدل نمودند!
روزگار غریبی است زمانی که مرگ فقیران و ننگ بزرگان در سکوت مطلق سپری میشود و در عالم بیخبری جامعه اتفاق میافتد همانگونه که دهها روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامه بیسروصدا به بوته تعطیلی خزیدند، اما وقتی دنیای ورزش همراه با شنیدن صدای ورشکستگی بزرگترین مؤسسه رسانهای مکتوب به آنها پیوست همچون انفجار یک گلوله توپ صدا کرد!
حالا اگر یارانه رسانهها و حواله کاغذ به قیمت رسمی و پرداخت سهم حق بیمه خبرنگاران و الا ماشاءالله همچون برف آب میشود و سازمان امور مالیاتی سر از لاک خود بیرون آورده تا از این صنف فرهنگی هم ادعای مالیات عملکرد و ارزشافزوده کند تعجب چندانی ندارد! این درست همان مرگ فقیران و ننگ بزرگان است که وقتی اتفاق میافتد صدا ندارد! درست همچون زمانی که گروهی خودجوش از دامنه رسانه به نام خانه مطبوعات اصفهان یعنی اولین تجمع ثبتشده رسانهای پس از انقلاب اسلامی بپا میخیزند تا از بنیانگذار این گروه یعنی اولین رئیس کانون مطبوعات به نام منصور گلناری که ۳۰ سال تمام در رأس آن بوده، درحالیکه روزنامه رسالت را نیز در این استان سرپرستی مینمود تجلیل نمایند و کتابی تحت عنوان «آیینه و آیینهدار» را به نام او منتشر کنند تا در این مراسم رونمایی شود تنها صدها روزنامهنگار، خبرنگار، عکاس و دیگر وابستگان این حرفه دعوت را لبیک گفته و در بهترین ساعات پیک، کار خود را رها کرده و به سالن کتابخانه مرکزی این شهر میآیند تا پاسدار حرمت جوانی باشند که امروز گرد سفیدی از جبر زمانه بر موهایش نشسته است.
منصور گلناری چهره شناختهشده و موجهی است که توانست اینگونه به رسانههای مکتوب سروسامان داده و در زیر تابلویی به نام خانه مطبوعات اصفهان همه سلیقهها را یکدل نماید و در این محل تنها همراهان دیرینه را میبیند و چهرههایی تازه در این صنف که از روی کنجکاوی آمدهاند و دیگر علاقهمندانی که جبر زمانه آنها را ناچار به ترک عشق به رسانه و رها کردن آن کرده است!
دریغ از زمانی که مجری یکبهیک اسامی مدیران دعوتشده شهری و والی استان را برای حضور در صحنه ذکر میکند تا هدایایی که خانواده پرجمعیت رسانه برای گلناری آوردهاند اهدا و عکس دستهجمعی گرفته شود، اما هیچیک از این چهرههای دعوتشده به این جمع نپیوستهاند و تنها مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات بینالملل شهرداری کلانشهر است که در همان دقایق اول افتتاحیه و قبل از رونمایی از کتاب سالن را ترک میکند و باز هم خبرنگار میماند و عکاس خبری تا خود خویشتن را ارج نهند و تشویق کنند و در ذهن خود به یاد داشته باشند: «خبرنگار یعنی عصایی شکسته برای یک روشندل!»
*روزنامهنگار پیشکسوت