سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: در چند روز اخیر خبرهایی از تفحص و شناسایی پیکر چند شهید مدافع حرم در فضای مجازی منتشر شد. شهید علیرضا اکبری از شهدای مدافع حرم فاطمیون یکی از این شهدا بود که از تهران عازم جبهه مقاومت اسلامی شده بود. روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه تشییع پیکر این شهید در میدان و محله جلیلی، یکی از محلات منطقه ۱۷، برگزار شد. فرصتی پیش آمد تا در این مراسم معنوی شرکت کنیم و به نوبه خود ادای دینی به یکی از شهدای غریب مدافع حرم داشته باشیم. گزارش زیر را بخوانید.
جام عشق
ساعت ۹ صبح است و اینجا «میدان جلیلی» روز شلوغی را آغاز کرده است. میدان که چه عرض کنم، چهارراهی است دایرهایشکل که گویا از قدیم اسم میدان را یدک میکشد. اغلب مغازههای واقع در خیابان منتهی به میدان جلیلی، در این موقع از روز و با توجه به اینکه در پنجشنبه قرار داریم، تعطیل هستند. خیابان خلوت است و در تضاد با شلوغی میدان، حس خاصی را به آدم منتقل میکند.
قبل از اینکه به جمعیت ملحق شوم، اسامی کوچههای منتهی به میدان را میخوانم. تقریباً همه کوچهها مزین به نام شهیدی هستند؛ غلامعلی ترانه، قدیر تنها، جهانگیر قنبری و... منطقه ۱۷ با بیش از ۴ هزار شهید دارالشهدای تهران است و حالا مدافعان حرم نیز به خیل شهدای این منطقه پیوستهاند. ایرانی و افغانی هم فرق ندارد. هرکسی زیر بیرق اسلام و اهلبیت (ع) تربیت شده و روحش را صیقل داده باشد، جام عشق را سر میکشد!
تابلوی وحدت
صدای بلندگویی که روی یک وانت قرار دارد، کوچههای اطراف را در برگرفته و جماعت را به سوی خود میخواند. در میدان جلیلی هنوز پیکر شهید داخل آمبولانس است. حاج آقا مطلبی امام جماعت مسجد جامع ابوذر، چهره آشنایی است که در میان جمعیت دیده میشود. چهرهها را که نگاه میکنم، افغانی و ایرانی در کنار هم قرار گرفتهاند و تابلوی زیبایی از وحدت و ارادت به ساحت شهید را به نمایش گذاشتهاند.
عکاسها که به طرف آمبولانس میدوند، متوجه میشوم پیکر شهید در حال خروج است. من هم به همان طرف میروم و ناخواسته همراه جمعیت به خیابان برادران شهید آقایاری برده میشوم. قرار است پیکر شهید در یکی از کوچههای این خیابان به مقابل خانه پدری برده شود و از آنجا به گلزار شهدای بوستان زمزم مشایعت شود.
پرچم فاطمیون
طبق رسمی که معمولاً در تشییع پیکرها میبینیم، آقایان جلو هستند و خانمها پشت سر حرکت میکنند. تابوت شهید روی دوش شش رزمنده مدافع حرم فاطمی قرار دارد که یونیفورمهای نظامی به تن دارند. آرم لشکر فاطمیون روی بازوهای این رزمندهها دیده میشود و پنج پرچم زردرنگ لشکر فاطمیون نیز در میان جمعیت به اهتزاز درآمدهاند.
مردم این منطقه اغلب از خانواده ایثارگران هستند. حین راه خانمهایی را میبینم که در پیادهرو ایستادهاند و اشک میریزند. کسی چه میداند شاید یکی از همین پیرزنها خود مادر شهید باشد. مثل همسر شهید خیرالله رضایی از کسبه قدیمی محله که بلندگوی مراسم نام این شهید و خانوادهاش را صدا میزند. یا فرزند شهید متین راسخ که از بسیجیهای شناختهشده محله است و در تشییع پیکر شهید اکبری حضور دارد. یا برادر شهیدان آذرسرا، خانواده شهید غلامعلی ترانه و...
آخرین وداع
کاروان که به کوچه شهید صحانپور میرسد، توقف میکند. گویا منزل پدری شهید اکبری در این کوچه قرار دارد. باریک است و وانت حامل بلندگو متوقف میشود. جماعت به همراه تابوت میروند تا برای بار آخر، خانواده شهید با پیکر فرزندشان وداع کنند. سه و نیم سال پیش، شهید علیرضا اکبری از در همین خانه خارج شد و در برابر چشمان نگران پدر و مادرش به جبهه سوریه اعزام شد. آن روز که از مقابل چشمان مادر دور و دورتر میشد، کسی نمیدانست بازگشتش سه و نیم سال طول میکشد!
خانواده شهید گوسفندی قربانی کردهاند که خونش زیر پای تشییعکنندگان جاری میشود. از اینجا به بعد باید مسیر را عوض و از خیابان شهید داود سلامت عبور کنیم. یکی از اهالی که متوجه میشود خبرنگار هستم میگوید: داود فوتبالیست بود و خیلی از همدورهایهایش مزه دریبلهای او را حین مسابقه درک کردهایم. داود سلامت از اولین شهدای این منطقه بود.
علیاکبرهای زمانه
وارد خیابان شهید سلامت که میشویم، مداح حرف جالبی میزند. اشاره به میلاد حضرت علیاکبر (ع) میکند که همین روز قبل بود و میگوید: «نام جهادی شهید اکبری در جبهه مقاومت اسلامی علیاکبر بود. او و همه علیاکبرهای زمانه به سوریه رفتند تا نگذارند داستان به اسارت گرفته شدن اهل بیت (ع) دوباره تکرار شود.» راه زیادی تا گلزار شهدای گمنام بوستان زمزم نمانده و هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده میشود. اینجا فرصتی پیش میآید تا جمعیت را از نقطه مرتفعی نگاه کنم. بیشتر از هزار نفر به نظر میرسند. جنوب شهر جایی است که مردمانش انقلاب را به ثمر رساندند و بار آن را در آوردگاههای گوناگون به دوش کشیدند. حالا هم ابایی ندارند که پیکر یک شهید را مسافتی چند صدمتری به دوش بگیرند و تشییع کنند.
دوشادوش هم
بوستان زمزم چند سالی است که مهمان دو شهید گمنام شده و حالا قرار است نماز میت و مراسم بدرقه شهید علیرضا اکبری در جوار زیارتگاه این دو شهید برگزار شود. جمعیت اینجا به نقطه اوج رسیده و اطراف زیارتگاه را دربرگرفته است. حجتالاسلام مطلبی نماز را میخواند و ایرانی و افغانی دوشادوش هم ایستادهاند. حاج آقا مطلبی بعد از نماز سخنرانی کوتاهی میکند. میگوید: «شاید این شهید ایرانی نباشد، اما شهید و ساحت شهادت و پاسداری از اسلام و مسلمین مرز نمیشناسد و همین حضور مردمی در تشییع پیکر شهدای مدافع حرم فاطمیون و زینبیون دلیلی بر این مدعاست که مردم هیچ فرقی بین شهدا قائل نیستند و همه را به یک چشم میبینند.»
از جوار شهدای گمنام بوستان زمزم، مردمی را میبینم که از دو ملت مختلف کنار یکدیگر ایستادهاند. همانطور که آقای مطلبی گفت: افغانی و ایرانی اینجا معنی ندارد. همه حول محور شهیدی جمع شدهاند که ایمان و اعتقادش مرزها را درهم شکافت و مدافع حرم شد. حالا خون این شهید مانند ستاره راهی است که مسیر وحدت و همدلی را به صبح روشن ظفر و پیروزی وصل میکند.