کد خبر: 953181
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۳
مطالعه کتاب هم آداب و قواعدی دارد
برخی افراد می‌خواهند هر طور شده شعاع کتاب‌هایی که خوانده‌اند را بالاتر ببرند. آن‌ها با خود می‌گویند هنوز کتاب‌های بسیاری مانده است که من نخوانده‌ام. آن‌ها به قفسه‌های کتابفروشی‌های بزرگ نگاه می‌کنند و از این که هنوز بسیاری از آن‌ها را نخوانده‌اند دچار وحشت می‌شوند.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کتاب خواندن هنوز هم یکی از مهم‌ترین وسیله‌های کسب آگاهی است و اگر بخواهیم یکی از آن فصل مشترک‌ها و نخ‌های تسبیحی که اعصار گذشته را به عصر ما پیوند می‌دهد نام ببریم قطعاً کتاب و کتابخوانی از آن جمله خواهد بود که هزاران سال پیش را به اکنون پیوند می‌دهد. اما چطور کتاب بخوانیم که کتابخوانی ما به رشد آگاهی‌مان کمک کند؟

کتاب را برای خالی شدن بخوانید نه پر شدن!

شاید تعجب کنید و از خودتان بپرسید چرا؟ اما یکی از اشتباهات ما در کتاب خواندن این است که گمان می‌کنیم که کتاب باید بخوانیم تا به انباشتگی برسیم، کتاب باید بخوانیم تا به دانستگی برسیم و به واسطه آن دانستگی بتوانیم رشد کنیم، اما واقعیت آن است که کتاب صرفاً یک ابزار کمکی برای رشد آگاهی است و اگر ما به آن به عنوان یک وسیله بلاواسطه در آگاهی نگاه کنیم در آن صورت به مقلدبازی و نظریه‌بازی دچار خواهیم شد. دیده‌اید برخی با چه تعصبی به برخی از کتاب‌ها و نویسندگان آن‌ها می‌چسبند؟ آن‌ها در واقع به واسطه آن کتاب یا نویسنده‌اش می‌خواهند کسب هویت کنند و خود را هوادار و هواخواه آن اندیشه بدانند، در صورتی که این عادت ما را درگیر تعصبات و کج‌اندیشی‌های بسیاری می‌کند. برخی افراد را دیده‌ام که حتی کتابخوانی را هم به وسیله‌ای برای تفاخر و برتری‌جویی تبدیل می‌کنند. واقعیت این است که فقط پول و منصب و شهرت نیست که در دست آدمیان به وسیله‌ای برای تفاخر و رقابت قرار می‌گیرد، اگر انسان نتواند به آگاهی اصیل دست یابد و در دانستگی و معلومات‌بازی و نظریه‌بازی گرفتار شود در آن صورت عجیب نخواهد بود که حتی کتاب و کتابخوانی هم به وسیله‌ای برای فخرفروشی و رقابت‌پروری تبدیل شود، یعنی من کتاب بخوانم به خاطر این که بتوانم فضل‌فروشی کنم، کتاب بخوانم برای این که صرفاً به معلومات و دانستگی‌های خود بیفزایم، کتاب بخوانم برای این که بتوانم آدمیان را در سخن گفتن و به رخ کشیدن معلومات مغلوب کنم و در این صورت هر کتابی که من بخوانم- حتی اگر آن کتاب خوب باشد- عملاً به دایره جهل من افزوده خواهد شد، چون من در حقیقت دانایی را سپر جهل و تاریکی درونم می‌کنم.

اسیر تبلیغات نشوید

بسیاری از ما در کتابخوانی بیش از حد اسیر و مفتون مُد روز کتابخوانی یا ویترین منتخب کتابفروشی‌ها یا سایت‌ها و رسانه‌ها می‌شویم، مثلاً یک سال چندین کتاب مد می‌شود و هر کسی را که نگاه می‌کنی آن رُمان یا آن کتاب روانشناسی را در دست گرفته و می‌خواهد با جریان روز جلو برود. واقعیت این است که اسم این کار بیشتر از آن که کتابخوانی باشد پیروی از مد اجتماعی و حس عقب نیفتادن از دیگران است، بنابراین اگر می‌خواهید کتابی بخوانید اول از همه به نیت درونی خودتان رجوع کنید. برای چه می‌خواهم این کتاب بخصوص را بخوانم؟

در دام کمیت کتاب‌های خوانده شده نیفتید

برخی افراد می‌خواهند هر طور شده شعاع کتاب‌هایی که خوانده‌اند را بالاتر ببرند. آن‌ها با خود می‌گویند هنوز کتاب‌های بسیاری مانده است که من نخوانده‌ام. آن‌ها به قفسه‌های کتابفروشی‌های بزرگ نگاه می‌کنند و از این که هنوز بسیاری از آن‌ها را نخوانده‌اند دچار وحشت می‌شوند، اما اگر کمی منطقی‌تر رفتار کنیم می‌بینیم این وحشت چندان پایه‌ای ندارد. اولاً اگر من در سال به جای این که ۵۰ کتاب را بخوانم پنج کتاب بخوانم، اما کیفیت مطالعه من عمیق باشد بسیار باارزش‌تر است تا این که صد‌ها جلد کتاب بخوانم، اما جویده جویده و بدون درک معانی مورد نظر. در ثانی اگر تعارفات مرسوم را کنار بگذاریم در کنار کتاب‌های خوب کتاب‌های بد فراوانی هم نگاشته شده‌اند که من ضرورت ندارد خودم را شکنجه کنم تا آن‌ها را بخوانم. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که آدم‌های ناآگاه بسیاری در جلد و زیر پوست نویسنده و مؤلف و شاعر و دانشمند فرورفته‌اند، بنابراین تألیفات و آثار آن‌ها حتی اگر با تبلیغات همراه باشد واجد ارزش‌های لازم نخواهد بود.

مشغله داشتن توجیهی برای کتاب نخواندن

برخی از ما تصور می‌کنیم که کتاب خواندن سن و سال خاصی دارد، یا آدم‌های خاصی باید کتاب بخوانند و مثلاً، چون من سرپرست و نان‌آور خانواده هستم، یا فلان شغل پایین‌دست را دارم بنابراین محق هستم که کتاب نخوانم، چون از شدت دلمشغولی فرصت سر خاراندن ندارم، اما اگر صادق باشیم می‌بینیم که در طول روز ما زمان‌های زیادی را برای اموری اختصاص می‌دهیم که حتی در همان مسائل مادی در نهایت خروجی قابل قبولی برای ما ندارد. نکته جالب این است که هر کسی می‌تواند در هر حرفه‌ای که به آن مشغول است مطالعات جهت‌داری داشته باشد که در نهایت از بروز بسیاری از اشتباهات جلوگیری کند و به قول معروف از یک سوراخ چندین بار گزیده نشود. فرض کنید کسی کارآفرین است، مطالعه کتاب‌های خوبی که در حوزه مدیریت، کارآفرینی یا روانشناسی و نظایر آن نوشته شده می‌تواند آن فرد را با اشتباهات و شکست‌ها و درس‌هایی که کارآفرین‌های دیگر در این کتاب‌ها ثبت کرده‌اند آشنا سازد.

چرا علاقه‌ای به کتاب خواندن ندارم؟

هر کس که علاقه چندانی به کتاب خواندن ندارد دست‌کم می‌تواند با خودکاوی ریشه این بی‌انگیزگی و سردی خود در مطالعه کتاب‌ها را زیر ذره‌بین بگذارد. مثلاً از خود بپرسد که چرا واقعاً کتاب نمی‌خواند و بعد زیر این سؤال پاسخ‌های خود را بنویسد. مثلاً فرد با خودکاوی به این نتیجه می‌رسد که کتاب نمی‌خواند، چون اعتقاد دارد همه کتاب‌ها را سانسور کرده‌اند، بنابراین ارزش خواندن ندارند، بعد این باور و فهم خود را زیر بوته نقد بگذارد که آیا واقعاً این چنین است و هر کتابی که در کتابفروشی‌ها یا کتابخانه‌ها موجود است سانسور شده و بی‌ارزش است، یا اگر به فرض محال همه کتاب‌ها سانسور شده‌اند آیا فرد انگیزه دارد که به متن اصلی این کتاب‌ها دست یابد؟ یعنی فرد می‌تواند از خود بپرسد بسیار خب فرض می‌کنیم که همه کتاب‌ها سانسور شده‌اند، در این صورت اگر من واقعاً میل به کتابخوانی داشتم اندک تلاشی برای دستیابی به متن اصلی کتاب‌ها به خرج می‌دادم. یا مثلاً فرد می‌گوید من کتاب نمی‌خوانم، چون کتاب باارزش وجود ندارد و بعد می‌تواند از خود بپرسد از کجا می‌دانی که کتاب باارزش وجود ندارد و با خودکاوی خود چه بسا به این جا برسد که نزد خود اعتراف کند که من خود را دانای کل و کارشناس همه حوزه‌ها می‌دانم، بنابراین میلی به دانستن و آگاهی در من وجود ندارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار