سرويس زنان جوان آنلاين: دانشگاه علامه طباطبایی یک دانشگاه دخترانه است. شاید نه به اندازه دانشگاه الزهرا که به واسطه تکجنسیتی بودن دخترانه شناخته میشود، اما به دور از آمار و ارقام رسمی وزارت علوم درباره میزان دخترانی که وارد دانشگاهها میشوند کافی است تا در فضای باز میان دانشکدهها گشتی بزنید تا دستتان بیاید این دانشگاه حال و هوایی دخترانه دارد آنهم از دخترانی محجبه و باوقار که دانشجویی و حضور در دانشگاه برای درس خواندن و علمآموزی از سر و رویشان میبارد. دانشجویان چادری این دانشگاه آنچنان زیادند که وقتی در محیط راه میروید میتوانید غلبه حضورشان را به روشنی دریابید. مزار شهدای گمنام دانشگاه هم که در میدان اصلی دانشگاه در تقاطع در ورودی دوم که حالا به دلیل ایجاد مزاحمت برای همسایهها عملاً بسته شده با راهی که به سمت مسجد امام جعفر صادق (ع) میرود و مسیری که به سمت سلف و دانشکدهها میرسد، حالا دیگر به طور کامل در قرق دختران دانشجویی است که از دانشکدههای مختلف برای زیارت مزار شهدا و نماز به این میعادگاه عاشقی میآیند. اذان ظهر را که از منارههای مسجد ندا میدهند در مقبره شهدا جای سوزن انداختن نیست از دختران دهه هشتادی که میآیند تا نمازشان را اول وقت بخوانند. تعدادی هم که دیرتر رسیدهاند بیرون مقبره شهدا در انتظار میمانند تا جا خالی شود و بتوانند نمازشان را در کنار مزار امامزادههای عشق بجا بیاورند. من هم به رسم همیشه برای نماز به همین میعادگاه همیشگی رفته بودم و در شلوغی دختران جوان دهه هفتادی و هشتادی برای نماز خواندن منتظر بودم که جا خالی شود و بتوانم واجبی را بجا بیاورم. نماز یکی دو نفر از دختران به پایان رسید و از مقبره بیرون آمدند و من هم مانند بقیه بچهها کفشهایم را از پا درآوردم و روی پلهها رها کرده و به داخل رفتم. بعد از نماز به سرعت از مقبره خارج شدم تا جا برای بقیه دانشجویانی که میآمدند تا نمازشان را بجا بیاورند و فاتحهای بر مزار شهدا قرائت کنند باز شود. اما هنگام خروج از مقبره شهدا و وقتی خواستم کفشهایم را بپوشم با صحنهای زیبا و تکاندهنده مواجه شدم؛ کفشهای همه نمازگزاران مرتب و منظم کنار همدیگر جفت شده بودند و کفش من هم در کنار این کفشها به شکلی منظم چیده شده بود. صحنهای که شاید در هیئات مذهبی میبینیم و یا مشابهش را درباره رفتارهای رزمندگان دوران دفاع مقدس شنیدهایم این بار در یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور از سوی یکی از دختران دهه هفتادی یا شاید دهه هشتادی دیدم. جفت کردن کفشهای نمازگزاران بی هیچ ادعایی و بدون اینکه کسی او را ببیند یا بشناسد نشانهای از اوج ایمان و اخلاص یک دختر جوان است؛ جوانی که شاید خیلی از همسن و سالانش در فضایی متفاوت سیر میکنند و درگیر ست کردن رنگ لباس و کیف و کفششان هستند. خیلی دوست داشتم میدیدمش. در این دور و زمانه دیدن آدمهایی این چنین پاک و خالص روح آدم را جلا میدهد. همچنانکه دیدن رفتارش روحم را نوازش کرد و نشانم داد روح ایمان در رگهای جوانان این مرز و بوم میجوشد حالا به هر دههای تعلق داشته باشند.