سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهايي كه برما مي گذرد،تداعي گر ياد وخاطره مرجع عاليقدر و عارف روشن ضمير،زنده ياد آيت الله العظمي محمد تقي بهجت فومني است.هم از اين روي و در تكريم ياد وخاطره آن بزرگ،گفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن ابوترابی از شاگردان آن بزرگ را به شما تقديم مي داريم.اميد آنكه علاقمندان را مفيد ومقبول افتد.
به عنوان آغازين سوال،بفرمائيد كه مرحوم آیتالله العظمی بهجت را با چه ویژگیهائی به یاد میآورید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. مهمترین ویژگی این عارف بیبدیل و وارسته و دلباخته حق این است که ایشان ثمره مدرسه و عترت اهلبیت(ع) و میوه شیرین عرفان برآمده از متن دین، بدون هر پیرایشی بود. شخصیتی استثنائی و از ستارههای پرفروغ جهان اسلام و عالم تشیع. کسی که از پیش از بلوغ تا هنگام رحلت لحظهای به گناه آلوده نشد.
ایشان بسیار هوشمند و زمانشناس بود و تمام توان و استعداد خود را برای ذوب شدن در آموزههای دینی و دستورات و مبانی اسلامی و فنای در حق به کار میگرفت. جذبه الهی ایشان را شیفته کرده بود. از همین روی عمری را سالک الیالله و واصل به حق بود.
ایشان فهمی بسیار بلند و رفیع و حافظه خارقالعادهای داشت. خود ایشان میفرمود که روزی در اثر تب و بیماری، حس کردم توان حضور درس را ندارم و باید استراحت کنم، اما به خاطر علاقه شدید به درس تصمیم گرفتم در کلاس حضور پیدا کنم و در آنجا فقط آنچه را که استاد میگوید به خاطر بسپارم و بعد که سلامت خود را بازیافتم، آنچه را که به حافظه سپردهام مرور کنم و بفهمم. به همین خاطر در درس حاضر شدم و فقط آنچه را که استاد گفت حفظ کردم و به خاطر سپردم و بعد که بیماریام رفع شد دربارهشان اندیشیدم. هوش و ذکاوت و حافظه قوی و نظم و اراده استثنائی ایشان از همین خاطره مشخص است.
اشاره کردید که ایشان از زمان بلوغ تا هنگام رحلت به عصياني آلوده نشد. دراین زمینه خاطرهای را از ایشان شنیدهاید؟
همه اینها از ارادهای استوار سرچشمه میگیرند. ایشان عزم خود را جزم کرده بود که جز خدا را بندگی نکند و لذا هر آنچه جز رضایت و بندگی خدا در نگاه ایشان پشیزی ارزش نداشت. ایشان از همان نوجوانی به این حقیقت واقف شده بود که عمر پرارزش خود را ابتدا در عبودیت حق و بندگی خدای سبحان صرف کند و اجازه ندهید، هوا و هوش و مطامع دنیوی فرصت بندگی را از او بگیرد. لذا تا آخر عمر با یک مراقبه جدی به این مهم پرداخت. ایشان یک بار فرمودند، «پیش از بلوغ در کربلای معلی در نمازجماعت حضور پیدا میکردم و مکاشفاتی داشتم و به خاطر طفولیت و نوجوانی تصور میکردم همه این حالات را دارند.» کسی که در سن سیزده سالگی چنین نمازی میخواند و بیش از هشتاد سال بر انجام چنین نمازی مراقبه دارد و هر لحظه در نماز اوج میگیرد، بدیهی است که چه عواملی را طی میکند و به چه درجه ای از شهود و معرفت دست پیدا کرده است.
ایشان بر عبادت و انجام تکالیف الهی دقت خارقالعادهای داشت، از یک مستحب هم نمیگذشت و مکروهی را مرتکب نمیشد. به این روایت توجه ویژهای داشت که اگر ساعتی از عمر آدمی سپری شود و در آن ساعت بر معرفتش نسبت به خدا افزوده نشود، دچار خسران شده است. ایشان تلاش میکرد از همه ظرفیت خود برای درک دین و فهم روایات استفاده کند و لحظهای وقتش را تلف نمیکرد.
توصیه ایشان به دیگران برای دستیابی به چنین مدارجی چه بود؟
گاهی که در حرم حضرت معصومه(س) حضور ایشان شرفیاب میشدیم، میفرمود، «گمان نکنید که من براساس عادت، هر روز به زیارت حضرت معصومه(س) میآیم، بلکه هر روز فکر میکنم امروز وظیفه من چیست. اگر تکلیف، حضور در مسجد و اقامه نمازجماعت باشد، حضور پیدا میکنم. تکلیف را میبینم».
همیشه میفرمودند: وقتی کسی به من مراجعه میکند و میپرسد راهی را به من نشان بدهید که رستگار شوم، پاسخ میدهم، «نگاه کنید ببینید من چه میکنم، شما آن کار را نکنید.» به عبارتی میخواستند بگویند، «ادب از که آموختی؟ از بیادبان». منظورشان این بود که به من نگاه نکنید. به اولیای معصوم خدا و به سلمان فارسی نگاه کنید.
ایشان با اینکه در اوج عبودیت و بندگی بود، هرگز از خود و اعمال خود راضی نبود و همواره از اعمال خود استغفار میکرد. همواره به دنبال عمل برتر، نماز برتر و عبادت بالاتر بود. میفرمود: «انسان حاضر است هر چه را که دارد بدهد و همه سرمایههائی را که آمده تقدیم کند تا هنگام مرگ بیایمان از دنیا نرود». این دغدغه نسبت به نفس و این مراقبه موجب شد که آن بزرگوار به آن مراتب عالی دست پیدا کند.
ویژگیهای درس ایشان چه بودند؟
درس آیتالله بهجت بیش از انتقال علوم حصولی و حوزوی، کلاس انتقال معارف و تعالیم و آموزههای اخلاقی و دینی بود. از خانه و اتاق محقر ایشان زهد میبارید. یک بار به من فرمودند: «اگر بدانند در این خانه بر من چه میگذرد، مرا با جرثقیل از این خانه بیرون میبرند!» زندگی، درس، خانه، سلوک و سخن ایشان درسی ماندگار است. انسان قبل از اینکه استاد را ببیند، سخن ایشان را میشنید، خدا را میدید. همیشه حدود نیم ساعت قبل از شروع درس و نیم ساعت پس از درس از علما و اساتید بزرگ و از اولیای حق مطلبی را بیان میکردند که دقیقاً متناسب با نیاز مخاطب بود. جملهای را میگفتند که پاسخ سئوال مخاطب بود. به معنای واقعی کلمه واعظ بود و نیاز مخاطب را مثل یک پزشک معالج تشخیص میداد.
مرحوم آیتالله بهجت به دلیل مکاشفات وعوالم عرفانی خاص همواره در معرض این خطر بودند که دیگران از سخنان ایشان سوءاستفاده کنند. در برابر این خطر چه موضعی میگرفتند؟
ایشان برای اینکه دیگران از سخنانشان سوءاستفاده نکنند، بسیاری از معارف را مکتوم نگه داشتند و نگفتند. پیام واضح درس ایشان این بود که علوم حوزوی و دانشگاهی و مدرسهای اگر در چهارچوب علوم و معارف قرآنی و مکتب اهلبیت(ع) باشند، در رستگاری و عاقبت به خیری انسان نقش مثبت دارند، وگرنه جز گمراهی ثمری نخواهند داشت. به تعبیر مولانا، «علمهای اهل دل حمالشان/ علمهای اهل تن اجمالشان».
ایشان همواره مراقب بودند که زمینهای برای سوءاستفاده دیگران فراهم نشود. در سیره ایشان به خوبی میتوان دریافت که مسیر بندگی حق و ملاک تقرب به خدا و ملاک کمال، جز بندگی حق و معرفت الله نیست و از قلب دیگری خبر دادن یا حادثهای را پیشبینی کردن که متأسفانه این روزها افراد بسیار گرفتار این نوع مسائل هستند، ملاک بندگی و تقرب به حق نیست.
با تشکر از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید.