سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، یک روز از حادثه قتل همسر دوم محمدعلی نجفی گذشته است. در حالی که خانواده میترا استاد در تدارک مراسم کفن و دفن دخترشان هستند شهردار سابق تهران با لباس زندان و دستبند از خودروی پلیس در محوطه دادسرای امور جنایی پیاده میشود. او خود را در محاصره خبرنگاران میبیند! مأموران بدرقه خیلی زود به تکاپو میافتند و نجفی را از حلقه خبرنگاران دور کرده و به سمت اتاق قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرا هدایت میکنند. شهردار سابق در حالی که ناراحتی در چهرهاش موج میزند همراه وکیلش وارد ساختمان دادسرا میشود. همسر سالخورده، دختر جوان و دامادش و چند نفر از بستگانش تنها میتوانند با نگاه غم بار شاهد این لحظههای هولناک و غیر قابل باور محمد علی نجفی باشند.
متهم ابتدا در اتاق قاضی شهریاری مورد بازجویی قرار میگیرد و به سؤالات مقام قضایی پاسخ میدهد. قاضی شهریاری گفت: همان ابتدا که به محل حادثه رفتیم با توجه به شواهد و قرائن و دست نوشته کشف شده فهمیدم که محمدعلی نجفی، قاتل همسرش است و تلاش برای دستگیری متهم را آغاز کردیم که در نهایت متهم خودش را به مأموران معرفی کرد.
وی ادامه داد: پسر مقتول پس از حادثه شکایتش را در دادسرا مطرح کرده است، اما پدر و مادر مقتول که شهرستان هستند هنوز برای شکایت به دادسرای امور جنایی نیامدهاند و متهم هنوز در ابتدای تحقیقات قرار دارد. سپس متهم برای ادامه بازجوییها به شعبه دهم دادسرای امور جنایی منتقل شد و از سوی قاضی دشتبان، بازپرس ویژه قتل مورد بازجویی قرار گرفت. قاضی دشتبان در پایان گفت: پس از حادثه متهم برای انجام آزمایش و تست روانشناسی، اعتیاد و الکل به پزشکی قانونی منتقل شد و آزمایشهای لازم انجام شد که منتظر جواب آن هستیم.
متهم پس از بازجویی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
همسر اول نجفی چه گفت
همسر محمدعلی نجفی که در دادسرا حاضر بود به خبرنگار ما گفت: من استاد دانشگاه تربیت مدرس هستم. ۴۲سال است با محمدعلی زندگی میکنم و از او راضی هستم. من راضی نبودم او ازدواج مجدد کند، اما وقتی شنیدم او ازدواج مجدد کرده ناراحت نشدم، چون شوهرم را دوست داشتم. محمدعلی مدتی قبل به من گفت که قرار است میترا را طلاق بدهد، اما میترا قبول نمیکرد. یک روز خانم استاد را دیدم. او با دیدن من میلرزید که او را بغل کردم و گفتم دخترم نترس و من از ازدواج شما راضی هستم و مشکلی ندارم.
دختر نجفی هم گفت: میترا باعث شده بود پدرم با ما رفت و آمد نداشته باشد. میترا به پدرم فشار میآورد که مادرم را طلاق دهد، اما پدرم قبول نمیکرد. او وقتی به نتیجه نرسید ما را تهدید کرده بود که بلایی سرمان میآورد.
پدرم نزدیک به دو سال بود با ما رفت و آمد نداشت که دوماه قبل با من تماس گرفت و گفت: خودرویی که به من داده بفروشم. بعد فهمیدم میترا از پدرم خواسته خودروی مرا بفروشد که قبول کردم و خودروی لکسوسی را که پدرم برای من خریده بود، فروختم و پولش را به آنها دادم.
وی ادامه داد: روز حادثه راننده پدرم نامه ششصفحهای را به من رساند پس از توضیحات کامل پدرم در پایانش نوشته بود انالله و اناالیه راجعون. پس از خواندن نامه خیلی ترسیده بودم که همراه راننده و شوهرم به محل حادثه رفتیم و وقتی راننده با کلید یدکی که داشت در را باز کرد با جسد او روبهرو شدم.
گفتوگو با متهم
شما با مقتول چه زمانی و چطوری آشنا شدید؟
اردیبهشتماه۹۶ بود که میترا همراه چند نفر دیگر به دفتر من آمدند تا برای شرکت در انتخابات شورای شهر به آنها کمک کنم. میترا قرار بود از حوزه اسلامشهر نامزد شود و من به یکی از دوستانم معرفیاش کردم که همین موضوع باعث آشنایی ما شد و در نهایت با او به عنوان همسر دومم ازدواج کردم.
در بازجوییها گفته بودید که به خاطر اختلاف خانوادگی مرتکب قتل همسرت شدی، لطفاً توضیح دهید؟
او زندگی مرا خراب کرد و سعی میکرد مرا از خانوادهام جدا کند و حتی اصرار داشت همسرم را طلاق بدهم و تهدید کردهبود، روی همسر و دخترم اسید میپاشد.
چرا طلاقش ندادید؟
مدتی بعد از اینکه با او ازدواج کردم اختلافات ما شروع شد که تصمیم گرفتم با مشورت همسر اولم او را طلاق بدهم و حتی راضی شدم تمامی مهریه او را که ۱۳۶۲سکه تمام بهار آزادی بود به او بدهم و جدا شود، اما هر وقت درباره جدایی با او حرف میزدم شروع به داد و فریاد میکرد حتی لوازم خانه را میشکست تا منصرف شوم.
به رفتار همسرتان مشکوک نبودید؟
نه، از زمانی که با من ازدواج کرد تا روزی که به قتل رسید هیچ مشکل اخلاقی یا رفتار مشکوکی نداشت، اما هر وقت که با هم درگیر میشدیم او مرا تهدید به خیانت میکرد. میگفت: اگر به خواستههای او عمل نکنم با شوهر سابقش ارتباط برقرار میکند. میدانستم تهدیداتش را عملی نمیکند، اما میخواست مرا آزار بدهد و همیشه این حرفها را میزد و همین موضوع هم اختلاف اصلی ما بود که به این حادثه منجر شد.
یعنی به خاطر تهدید به خیانت تصمیم گرفتید او را به قتل برسانید؟
نه، من تصمیم نداشتم او را به قتل برسانم. آن روز میخواستم او را بترسانم که این اتفاق افتاد.
شب قبل از حادثه با هم درگیری داشتید؟
بله، شب حادثه با هم مشاجره کردیم و بعد ساعت۱۱ به اتاق خواب رفتم تا بخوابم که بالای سرم آمد و به من فحاشی کرد. قصد داشت مرا عصبانی کند تا او را کتک بزنم که در نهایت پس از مشاجره لفظی او هم خوابید.
چرا داخل حمام او را به قتل رساندی؟
صبح ساعت۹ پسرش برای امتحان به مدرسه رفت و نیم ساعت بعد هم میترا برای استحمام به حمام رفت که اسلحه را برداشتم و به سراغش رفتم تا او را بترسانم. هنوز وارد وان حمام نشده بود که او را تهدید کردم و گفتم باید تصمیمش را بگیرد و از من جدا شود.
از او سؤال کردم که پس از استحمام قصد داری به کجا بری که گفت: هر جا که دلم بخواهد. خیلی عصبانی شدم و اسلحه را به طرفش گرفتم و او هم خیلی ترسیده بود که با حالت التماس گردن مرا گرفت، اما اسلحه از ضامن خارج بود و ناگهان شلیک کردم.
بعد چه شد؟
در حالی که پشیمان شده بودم نامه یک صفحهای خطاب به خانوادهام نوشتم و علت قتل را توضیح دادم و بعد از خانه خارج شدم.
شما یک نامه دیگر هم برای دخترت نوشته بودید؟
بله آن نامه ششصفحه بود که همه مشکلات و تهدیدها و رنجهایی که کشیده بودم برای دختر و همسرم نوشتم و به رانندهام دادم که به دست دخترم رسانده بود.
بعد از قتل به شهرستان قم رفته بودید؟
بله، با اتوبوس به قم رفتم و سر خاک پدر و پدر بزرگم رفتم و فاتحه خواندم و بعد با سواری به تهران برگشتم و به اداره آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
گفته بودید قبل از معرفی قصد خودکشی داشتید؟
بله، من ابتدا تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان بدهم و در نهایت یک ساعت با خودم کلنجار رفتم که پشیمان شدم و خودم را به پلیس معرفی کردم.
قبلا سابقه خودکشی هم داشتید؟
بله، دوماه قبل به خاطر همین درگیریهایی که با همسر دومم داشتم مدتی در هتل لاله میخوابیدم که یک روز تصمیم به خودکشی گرفتم و قرص خوردم.
فکر میکردم کسی متوجه نشود و بمیرم، اما در حالی که بیهوش شده بودم پیکر نیمه جانم را یکی از خدمههای هتل در اتاقم پیدا کرده بود و مرا به بیمارستان منتقل کردند که نجات پیدا کردم.
اسلحه را از کجا تهیه کرده بودید؟
سال۶۰ که من وزیر بودم به خاطر ترورهایی که انجام میشد سازمانی این اسلحه را با مجوز به من دادند.
اما اسلحه شما مجوز نداشت؟
تا سال ۹۴ مجوزش تمدید شده بود، اما به خاطر اینکه خیلی از آن استفاده نمیکردم بعد از آن مجوزش را فراموش کرده بودم، تمدید کنم. آن روز هم به خاطر اینکه تازه اسبابکشی کرده بودیم اسلحه داخل کمد و دم دست بود که برداشتم و با آن میترا را به قتل رساندم.
گفته بودید که نهادی صدای شما را شنود کرده و برای همسرتان میفرستادهاست؟
بله، من نمیدانم چه نهادی بوده است، اما فهمیدم که فردی از یک نهاد صدای مرا شنود میکند و در واتساپ برای همسرم میفرستد که اختلافات ما را بیشتر کند.
پسر مقتول گفته بود که شما دست بزن داشتی و مادرش را کتک میزدی؟
بله، ما خیلی با هم درگیر میشدیم و کتک کاری میکردیم، اما خیلی وقتها هم من کتک میخوردم. او هم دست بزن داشت و مرا میزد.